وحدت مردم؛ روی خوش ماجرای کرونا به روایت چهرههای فرهنگی و هنری
باهم هستیم؛ قوی هستیم
بیش از یك هفته از اعلام رسمی فوت دو نفر به واسطه ابتلا به ویروس كرونا در ایران گذشته است. در این مدت هم همراه بوده است با سیلی از اخبار و شایعات و نگرانیهای بسیار، در میانه هفت روز گذشته عدهای تنها به نقد از دولت و حاكمیت پرداخته و اتهام ناكارآمدی زدهاند، از سوی دیگر نظام بهداشت و درمان بسیج شده است تا كمترین آسیبی به مردم درگیر با این ویروس برسد. رصد همه اخبار هفته گذشته و روند رسیدن به مرحله كنونی نشان از این دارد كه حالا انگار آرام آرام چیزی به نام همبستگی اجتماعی در میان مردم در حال شكل گرفتن است. وفاقی كه پیش از این هم در رفتار جامعه ایرانی دیده میشد، اینكه مردم به دور از همه گلایههایی كه دارند و ضعفهای احتمالی در رابطه با شیوع ویروس كرونا به این نتیجه رسیدهاند كه بخش مهمی از كنترل اوضاع به دست خودشان است. البته كه دلیل دیگر شكلگیری این وفاق را در احساس خطری باید جستوجو كرد كه مردم آن را بهخوبی درك كردهاند. از بیشمار توصیههای پیشگیرانهشان به یكدیگر بگیرید تا كمپینسازی و پویشهایی كه در فضاهای عمدتا مردمی شكل گرفته است، همه و همه نشان از آن دارد كه به آرامی وفاقی شكل گرفته تا از بزنگاه كنونی سربلند بیرون بیاییم. كند بودن روند شكلگیری چنینی همبستگی هم البته كه دلایل متعددی دارد، یكی از آنها اینكه خیلی زود موضوع شیوع این ویروس با كاتالیزوری به نام رسانههای معاند از موضوعی درمانی تبدیل به موضوعی سیاسی شد و از حجم اخبار منفی و رعبآور این رسانهها هم میشد متوجه شد كه هدف این رسانهها روان مردم ایران نیست و آنها چنین موضوعی را هم دستمایه ناكارآمدی حاكمیت قرار دادهاند. اما رفتار جامعه ایرانی نشان میدهد مردم ایران اتفاقا در چنین بزنگاههایی واكنشی طبیعی از خود نشان میدهند و سعی بر این دارند از هراس تحمیلی چنین رسانههایی به راهكاری عملی برای كنترل این ویروس برسند، رفتاری كه پیامی روشن و آشكار دارد؛ اینكه مردم ایران میدانند وقتی كه با هم هستند قویترند.
مسعود فروتن، مجری و كارگردان
اصولا ما ایرانیها در چنین مواقعی خیلی هوای همدیگر را داریم. اتفاقا همین حوادث است كه نشان میدهد ما چقدر همدیگر را دوست داریم. دوستی از شهر زادگاهم تماس گرفته است و خیلی دلی از من خواسته كه در این روزها بروم با آنها زندگی كنم، همین برایم نشانه دلگرمی محكمی است از علاقه مردم به یكدیگر. تمركز روی همین رفتار ویژه ایرانیها شاید بتواند به عنوان یك راه حل در پشت سر گذاشتن چنین بحرانی موثر باشد. هر چند هنوز عدهای از ما این موضوع را جدی نگرفتیم. همچنان گمان میكنیم این اتفاق برای ما نمیافتد! باید یاد بگیریم و بدانیم و به یكدیگر توصیه كنیم كه راه حل پیروزی در این كارزار عمل به توصیههای بهداشت فردی به صورت همگانی است. برای همین باید به یكدیگر هم توصیه كنیم كه رعایت بهداشت فردی تو میتواند به بهبود وضع كل جامعه كمك كند. جالب اینكه در همین حین كه عدهای نگاهشان به موضوع این ویروس سادهانگارانه است عدهای دیگر هم از هراس این ویروس آسیبهای جدی دیگری به خودشان میزنند. خود مردم هم نشان دادند نیازی به رسانه در این وادی ندارند و مدام به همدیگر توصیههایی جهت بهبود اوضاع میكنند. همین عمل به توصیههای نزدیكانمان علاوه بر بهبود بهداشت فردی به نوعی احترام به فرد توصیهكننده هم میشود، همین موضوع هم میتواند به همبستگی در یك جامعه كوچكی به نام خانواده یا دوستان نزدیك كمك كند. فراگیری همین اجتماعات كوچك است كه منجر به شكلگیری چیزی میشود كه از آن به عنوان وفاق یاد میكنیم. مردم ایران نشان دادهاند در چنین مواقعی مهربانتر میشوند. مردم ایران در ذاتشان یك مهربانی روستایی نهفته است، مهربانی زلالی كه توقع و انتظاری از مهری كه به شما روا داشته ندارد. این مهربانی نسبتی با مقدار ثروت و مكنت و طبقه اجتماعیشان ندارد، آن زلالی نهفته در وجودشان است كه اتفاقا در چنین بزنگاههایی بیرون میزند.
قلبهایی در جهان برای ما میتپد
منصور ضابطیان
مجری و نویسنده
در ماجرایی كه این روزها درگیرش شدهایم، بیشتر از اینكه حضور خود ویروس برایمان ناراحتكننده باشد، ترس از حضورش هست كه برایمان ناگوار و اذیتكننده شده است؛ اضطرابی كه مبادا آلوده بشویم، مبادا دچار بشویم. اضطرابهایی كه البته تا حدی درست هستند اما مقدار بیش از اندازهاش دیگر حالت بیمارگونه به خود میگیرد و فكر كردن به آن، چندان درست نیست. به نظر من بهترین كار در این شرایط این است كه ضمن اینكه توصیهها را جدی بگیریم و به آنها عمل كنیم، اما حواسمان باشد كه بیش از اندازه درباره كرونا حرف نزنیم. همین جمعهایی كه هركدام از ما در آنها حضور داریم را ببینید.
پرداختن خیلی زیاد به موضوع ویروس كرونا باعث شده است، وارد هر جمعی كه میشویم، حتی اگر همه تلاش هم كنند درباره این موضوع حرف نزنند، اما در نهایت بالاخره به كرونا برمیگردند، در صورتی كه واقعا همه مردم باید تلاش كنند به همدیگر كمك كنند تا حواسمان را از این موضوع پرت كنیم. این روزها كه توفیق اجباری برایمان پیش آمده تا كمتر از خانه بیرون برویم، میتوانیم سر خودمان را با مسائل فرهنگی، از كتاب و موسیقی تا فیلم و نوشتن و فكر كردن و برنامهریزی كردن گرم كنیم. هر چند برنامهریزی كردن در این شرایط، كار سختی شده است، اما الان در شرایطی قرار گرفتهایم كه كاری به جز اینكه منتظر بمانیم تا این موج از سرمان بگذرد و به حالت عادی برگردیم، از دستمان برنمیآید. موضوع مهم این است كه قطعا تكروی بعضی از مردم كه فقط گلیم خودمان را از آب بیرون بكشیم، نه فقط در این شرایط كه در هر شرایط بحرانی دیگری، آسیبزاست. این روزها، مردم به نتایج و مفاهیم مشتركی رسیدهاند كه میتواند باعث ایجاد همدلی شود. اینكه تعارف را كنار بگذاریم و بدانیم كه در برابر هر مشكلی، همه با هم هستیم، باید به همدیگر انرژی بدهیم، دست همدیگر را بگیریم و به هم كمك كنیم كه البته دست همدیگر را گرفتن در این بحران، اتفاقا به این معنی است كه دست همدیگر را نگیریم.
واقعیت این است كه در چنین اوضاعی، به فكر همدیگر بودن خیلی مهم است. مثلا میتوانیم از این فرصتی كه داریم برای زنگ زدن به دوستان قدیمیمان استفاده كنیم، حالشان را بپرسیم، هوای بزرگترهایمان را بیشتر داشته باشیم، سراغی از كسانی كه مدتها از آنها خبر نداشتیم بگیریم. حال كسانی را كه بیشتر در معرض خطر و آسیب هستند، جویا شویم. میدانید چه است؟ اگر آدمها بدانند كسانی در جهان هستند كه به آنها فكر میكنند، نگرانشان هستند و قلبشان برای آنها میتپد، حتما حال بهتری خواهند داشت و انرژی درونیشان بیشتر میشود و وقتی انرژی درونی آدمها بیشتر میشود، بهطور غیرمستقیم، سیستم ایمنی بدنشان قویتر از قبل عمل میكند.
قوی باشیم و تسلیم نشویم
اسماعیل آذر، شاعر
مثلی منسوب به سعدی است با این عنوان كه «پشه كه پر شود بكشد فیل را» من این مثل را مقدمهای قرار میدهم برای اصل موضوع. بادی وزید و خانه ما را خراب كرد، برخیز تا دوباره بسازیم خانه خویش را. یك اتفاقی افتاده است و عدهای را در معرض مرگ و آسیب قرار داده است. برای وضعیت كنونی یك راه بیشتر به ذهن من نمیرسد و آنهم اتحاد ملی است.
ما بارها از وفاق و همبستگی و اتحاد شنیدهایم و همه اینها را در مواقع لازم انجام دادیم. ولی در موضوع پیش رو با یك مساله ویژهتری رو به رو هستیم كه تا تكتك ما در این حلقه انگشت نیندازیم و در این حلقه نباشیم محال است اتفاق درست و به جایی بیفتد. همه ما حالا به اندازه هم وصف حال این بیماری را میدانیم، بنده هم هنوز نمیدانم این ویروس در وجودم جا گرفته است یا نه. همه آنهایی كه در خواندن این یادداشت كوتاه با من شریك هستند هم احتمالا آگاه به وجود این ویروس در وجودشان نیستند. به همین دلیل باید همه ما با یك رسن از این چاه بیرون بیاییم. اگر چنین نكنیم باید تن به اتفاقهای بسیار سیاهتر و پیچیدهتر بدهیم.
با بسیاری از افراد آگاه و مطلع در رابطه با این ویروس سخن گفتهام كه شما را شریك آن گفتهها میكنم. همه آنها گفتند اگر همه مردم به اتفاق به توصیههای انجام شده عمل كنند نباید نگرانی اینچنینی از این ویروس داشته باشیم. من شعری را ترجمه كردم كه خیلی به دلم نشست. شعر روایتی است از یك سرباز كه در جنگ شمشیر خورده است و عزرائیل بالای سر اوست، اما او با وجودی كه میداند زورش به مرگ نمیرسد، اما میگوید میدانم كه حالا هر كاری كه بخواهی میتوانی انجام بدهی اما من تسلیم تو نمیشوم. ما هم نباید تسلیم بشویم اگر این توان تسلیم نشدن در ملت ایران بیدار شود روزگارمان را به نیكی میگذرانیم و ترس و وحشت را زیر پایمان له میكنیم.