یاران «كتابباز» از حضورشان در این برنامه میگویند
بیا در مورد كتاب حرف بزنیم
در فصل چهارم كه با حضور كارشناسان به عنوان مجری آیتمهای مختلف به برنامهای تخصصی تر نسبت به فصلهای گذشته تبدیل شده بود سعی شده بود آداب درست كتاب خواندن و ترویج كتابخوانی به روش درست آن به مخاطب آموزش داده شود و انصافا خیلی خوب هم از عهده این كار برآمده است. شاید بتوان گفت كتابباز مصداق عینی این ضربالمثل است «اگر میخواهید كسی را یك روز سیر كنید به او ماهی بدهید؛ اما اگر قرار است برای همیشه ماهی داشته باشد، به او ماهیگیری یاد بدهید». در این بخش به سراغ این کارشناسها رفتیم تا از زبان خودشان درمورد بخشهای مختلف برنامه بشنویم.
الهام فیروزبخت
دنیای جذاب کتاب کودکان
خوانندههای قدیمی همشهری جوان «منصوره مصطفیزاده» را با ستون «برای خاطر بوتراب» و وبلاگیها با «روزهای مادرانه» میشناسندش و حالا در حوزه كتاب كودك كار میكند. او یكی از یاران كتابباز بوده و از نیاز تلویزیون به برنامههایی مختص معرفی كتاب كودك میگوید.
منصوره مصطفیزاده: در جلسه اول دیدارم با تیم تولید چند مدل بررسی كتاب كودك پیشنهاد دادم. اول اینكه چطور برای كودك كتاب بخوانیم؟ چه كتابهایی برای كودك بخریم و چگونه میشود به صورت موضوعی سراغ كتاب كودك رفت؟ استقبال خوبی از پیشنهادهایی كه داده بودم شد و اینكه چطور سراغ این حوزه برویم را هم به اختیار خودم گذاشتند. راستش را بخواهید اوایل كار خودم هم دقیقا نمیدانستم در این بررسیها دقیقا چه چیزی باید بگویم، از طرفی هم هیچ شناختی از مخاطب تلویزیون نداشتم. در همان دو سه برنامه اول چیزهایی كه كمی در موردشان شك داشتم را گفتم تا ببینم چه بازخوردی از مخاطب میگیرم. بخشی كه اصلا فكرش را هم نمیكردم از آن استقبال شود معرفی كتاب بود. اما همین بخش معرفی كتاب بود كه بیشترین بازخورد را از مخاطب گرفت. به نظرم دلیلش هم این بود كه با اینكه بسیاری از والدین مؤلفههایی كه برای خرید كتاب باید رعایت شوند را میدادند و از طرفی به نیاز كودكشان هم واقفند اما وقتی به كتابفروشی مراجعه میكنند و با دریایی از كتاب مواجه میشوند سردرگم میشوند و هیچ ایدهای برای خرید كتاب به ذهنشان نمیرسد. این شد كه در همان قسمتهای اولی كه در برنامه حضور داشتم تصمیمم بر این شد كه فعلا بهتر است به معرفی كتاب با موضوعات مختلف بپردازم. بازخورد مردم هم خیلی خوب بود. من در حال حاضر در یك كتابفروشی كار میكنم و مردمی كه به كتابفروشیمان مراجعه میكردند میگفتند ما آمدهایم لیست پیشنهادی شما را كه در برنامه كتابباز معرفی كردید خریداری كنیم. نكته جالب دیگر اینكه بسیاری از نشرهایی كه نشرهای مهجوری بوده و خیلی شناخته شده نبودند و اتفاقا كتابهای بسیار خوبی هم در زمینه كودك منتشر كردهاند از سوی مخاطبان با اقبال مواجه شدند. مثلا همین چند وقت پیش من كتابی را معرفی كردم و بعدتر كه با مدیر انتشارات صحبت كردم گفت ما تمام هزار نسخه كتاب را در عرض یك هفته فروختهایم و این در طول این سالها برایشان بیسابقه بوده است. بسیاری از انتشاراتیها از من میخواهند كتابشان را در برنامه معرفی كنم، ولی خوشبختانه ما تا به حال معرفی كتاب به صورت سفارشی نداشتهایم. به همین دلیل اگر كتابی در این حوزه معرفی میشود تمام بررسیهای تخصصی روی آن كتاب انجام شده است. نكته آخر اینكه جای كتاب كودك واقعا در برنامههای اینچنینی خالی بود، تا جایی كه بسیاری از مخاطبین برنامه پیشنهاد دادهاند علاوه بر معرفی كتاب كودك بخشی از برنامه را به معرفی كتاب نوجوان اختصاص بدهیم. میخواهم بگویم والدین این بچهها نیازمند چنین برنامههایی هستند و شدیدا از آن استقبال میكنند.
مرد جذاب قصه گو
مجتبی شكوری 33 ساله متولد قم است. فارغالتحصیل دانشگاه تهران در رشته دكترای علوم سیاسی و یك كتابباز است. مدتی مدیر آموزشی باغ كتاب تهران بوده و در چند فصل اخیر با موضوعات روانشناسی و موفقیت در کتابباز حاضر شده است.
مجتبی شكوری: یكی از دغدغههای ما در کتابباز «كتابهای موفقیت» بود كه اتفاقا تعدادشان كم هم نیست. از طرفی دیگر تعداد كسانی كه این كتابها را میخوانند و به دیگران هم توصیه میكنند هم بالاست. ما در چهارشنبههای كتابباز به این موضوع میپرداختیم كه بعضی از این كتابها برخلاف چیزی كه عموم مردم از كتابهای موفقیت دارند، میتوانند مخرب باشند. البته ما كتابهای خوبی هم در این زمینه داریم اما جنس زرد این كتابها در بازار كتاب ایران فروشبالایی دارند. منظورم كتابهایی است كه به سوالهای اساسی افراد پاسخهای بسیار دم دستی و ساده میدهند، پر از خوش خیالیهای موهوم هستند و راهكارهایی برای رسیدن به سعادت و كامیابی و موفقیت پیشنهاد میكند كه عملا غیرقابل اجرا هستند. هسته اصلی این كتابها به این موضوع برمیگردد كه مسؤولیت تمام اتفاقات متوجه فرد است و این موضوع به مرور زمان حال افراد را بدتر از قبل از خواندن كتابهای زرد این حوزه میكند. البته تاكید دارم كه تمام كتابهای این حوزه بد و مخرب نیستند و اتفاقا كتابهای خوبی در حوزه موفقیت و برنامهریزی داشته و داریم. استقبال مخاطبان این برنامه برایم بسیار جذاب و دلپذیر بود. كار با گروه حرفهای و دغدغهمند كتابباز در كنار بازخودهایی كه از بینندهها گرفتم این تجربه را به تجربهای بینهایت لذتبخش تبدیل كرد. این چند فصل برای من نه یك برنامه كه یك كلاس درس بوده و من از تكتك عوامل این برنامه درسها یاد گرفته و به این موضوع افتخار میكنم.
سفر در دنیای کتاب با آقای دکتر
احسان رضایی متولد ۱۳۵۶ تهران، داستاننویس و منتقد ادبی است و در دانشگاه پزشكی خوانده است. او را بیشتر به مطالبش در هفتهنامه «همشهری جوان» میشناسند. مجری-كارشناس برنامههای تلویزیونی و رادیویی مختلف درباره كتاب (كاغذ رنگی، الف، شهر قصه) بوده و نویسنده مجموعه داستانك « شهرزاد خسته است» و مجموعه داستان «باغ وحش اساطیر» است. او از ماجرای حضورش در كتابباز برایمان گفته است:
احسان رضایی: از فصل اول جزو نویسندگان این برنامه بودم. از فصل دوم كه سروش صحت به عنوان مجری برنامه به گروه كتابباز اضافه شد، قرار شد روزهای چهارشنبه بخش كارشناسی كتاب به برنامه اضافه شود. من در فصل دوم چند برنامه به عنوان كارشناس این قسمت جلوی دوربین رفتم. در فصل بعد یعنی فصل سوم یكشنبههای كتابباز به روز معرفی كتاب در ژانرهای مختلف اختصاص داده شد و قرار شد من به عنوان كارشناس این قسمت هر یكشنبه با اطلاعاتی كمتر شنیده شده در مورد كتابها و نویسندهها در خدمت مخاطبان برنامه باشم. اما در فصل چهارم ما ایدهای جدید به نام «دورهمی كتاب» را به برنامه اضافه كردیم. روند برنامه به این صورت بود كه آقای صحت با مهمان برنامه در مورد تمام اتفاقاتی كه از كودكی تا امروز حول محور كتاب برای مهمان برنامه افتاده گپ میزد. بعدتر گفتیم چه خوب میشود اگر در یك آیتم جداگانه سروش صحت و مهمان عزیزش در مورد یك كتاب مشخص گفتوگو كنند. به این ترتیب ایده «دورهمی كتاب» شكل گرفت كه روزهای چهارشنبه هر هفته سه چهار كارشناس حوزه كتاب دور هم جمع میشدیم و تنها در مورد یك كتاب مشخص صحبت میكردیم. تجربه كار با گروه كتابباز بسیار تجربه خوب و دلپذیری بود. تمام عوامل برنامه از كارگردان و تهیهكننده و مجری بگیرید تا نویسندهها و عوامل پشت دوربین از كسانی هستند كه دغدغه كتاب و كتابخوانی دارند و تكتكشان دوستدار كتاب هستند. اغلب مهمانهای برنامه هم همین بازخورد را از عوامل برنامه داشتهاند. بسیار پیش آمده كه مهمان برنامه یكی از شعرای خوب كشورمان بوده و عوامل برنامه شعری از همان شاعر را برایش خواندهاند. طبیعتا این مساله برای مهمان برنامه بسیار خوشایند و دلپذیر است و تاثیر فراوانی هم در رضایت مهمان از برنامه دارد. تمام این اتفاقات كوچك اما تاثیرگذار كار با این گروه را نه تنها برای من كه فكر میكنم برای تمام عوامل برنامه به تجربهای بسیار شیرین تبدیل كرد. همین چند وقت پیش ما اولین سفرمان با عوامل این برنامه به شهر «بافق» و ضبط برنامه خارج از استودیو كتابباز را داشتیم كه امیدوارم در فصلهای آینده هم بتوانیم این اتفاق را تكرار كنیم. بعد از ضبط و فارغ از شدن از كار با آقای كاكاوند و سروش صحت مینشستیم و مدتها در مورد یك موضوع خاص صحبت میكردیم و شعر میخواندیم و به كتابهای مختلف ارجاع میدادیم. شاید بتوان گفت این خاطره را یكی از به یادماندنیترین خاطرهها در طول سالها همكاری با این گروه دوستداشتنی و كاربلد دانست.
از شهریار تا اردشیر
اردشیر رستمی شاعر، كاریكاتوریست، تصویرساز، مجسمهساز و معمار است كه با بازی در سریال شهریار بیشتر از پیش به مخاطبین معرفی شد. او حضور در برنامه كتابباز را یكی از بهترین تجربههای كاریاش میداند.
اردشیر رستمی: اولین بار در فصل دوم به عنوان مهمان به این برنامه دعوت شدم. بعد از پخش این قسمت بازخوردهای فراوانی از بینندگان گرفته شد و همین مساله باعث شد این حضور در فصلهای بعدی هم تكرار شود. شعر موضوع اصلی بحث من و آقای صحت در روزهایی بود كه به عنوان مهمان در برنامه حضور داشتم و بعدتر هم «در دورهمی كتاب» با حضور دیگر مهمانان باز هم در مورد شعر جهان بحث و گفتوگو میكردیم. یكی از بازخوردهایی كه از مردم میگرفتیم این بود كه برایشان عجیب بود كه چرا من آنقدر شعر حفظ هستم؟ ولی دوست دارم از همینجا به خوانندگان این سطور بگویم من شعر حفظ نمیكنم كه فقط حافظهام را پر كنم! من با شعر زندگی میكنم و تنهایی و خلوتم را با شعر پر میكنم. یك روز با حافظ راه میروم، روز بعد با مولانا، یك روز با ناظم حكمت و فردای آن روز با شهریار! شعرا مونس خلوت من هستند و شعر با جان من آمیخته شده است. وقتی دیدم برنامهای ساخته شده كه به شعر تا این حد اهمیت میدهد مشتاقانه در این برنامه حضور پیدا كردم. حقیقتا گروه برنامه كتابباز یكی از شریفترین گروههای برنامه سازی است كه من تا به حال با آنها كار كردهام. گروهی دغدغهمند و كاردرست كه به نظرم در مسیر درستی در حوزه كتاب قدم برداشتهاند و كار مهمی در این زمینه انجام میدهند. باور كنید دغدغه كتاب داشتن بسیار لذتبخش است و البته كار در حوزه كتاب سخت! زمانی كه سرباز بودم همه من را به عنوان یك سرباز كتابخوان میشناختند. یك روز سر پست بودم و در حال مطالعه یك كتاب. طبیعتا وقتی سربازی سر پست است نباید حواسش به چیز دیگری پرت باشد و ششدانگ حواسش باید وظیفهاش یعنی نگهبانی باشد. فرماندهام كه من را دید گفت آقای رستمی در جریان هستید كه نباید سر پست كتاب بخوانید؟ گفتم من در حال نگهبانیدادن هستم. فرماندهام گفت از چی؟ گفتم شما و فرهنگ كشورم. باور كنید نگهبانی دادن از فرهنگ كشور كار بسیار سختی است و گروه كتابباز خیلی خوب در حال انجام وظیفه است.
خوانندههای قدیمی همشهری جوان «منصوره مصطفیزاده» را با ستون «برای خاطر بوتراب» و وبلاگیها با «روزهای مادرانه» میشناسندش و حالا در حوزه كتاب كودك كار میكند. او یكی از یاران كتابباز بوده و از نیاز تلویزیون به برنامههایی مختص معرفی كتاب كودك میگوید.
منصوره مصطفیزاده: در جلسه اول دیدارم با تیم تولید چند مدل بررسی كتاب كودك پیشنهاد دادم. اول اینكه چطور برای كودك كتاب بخوانیم؟ چه كتابهایی برای كودك بخریم و چگونه میشود به صورت موضوعی سراغ كتاب كودك رفت؟ استقبال خوبی از پیشنهادهایی كه داده بودم شد و اینكه چطور سراغ این حوزه برویم را هم به اختیار خودم گذاشتند. راستش را بخواهید اوایل كار خودم هم دقیقا نمیدانستم در این بررسیها دقیقا چه چیزی باید بگویم، از طرفی هم هیچ شناختی از مخاطب تلویزیون نداشتم. در همان دو سه برنامه اول چیزهایی كه كمی در موردشان شك داشتم را گفتم تا ببینم چه بازخوردی از مخاطب میگیرم. بخشی كه اصلا فكرش را هم نمیكردم از آن استقبال شود معرفی كتاب بود. اما همین بخش معرفی كتاب بود كه بیشترین بازخورد را از مخاطب گرفت. به نظرم دلیلش هم این بود كه با اینكه بسیاری از والدین مؤلفههایی كه برای خرید كتاب باید رعایت شوند را میدادند و از طرفی به نیاز كودكشان هم واقفند اما وقتی به كتابفروشی مراجعه میكنند و با دریایی از كتاب مواجه میشوند سردرگم میشوند و هیچ ایدهای برای خرید كتاب به ذهنشان نمیرسد. این شد كه در همان قسمتهای اولی كه در برنامه حضور داشتم تصمیمم بر این شد كه فعلا بهتر است به معرفی كتاب با موضوعات مختلف بپردازم. بازخورد مردم هم خیلی خوب بود. من در حال حاضر در یك كتابفروشی كار میكنم و مردمی كه به كتابفروشیمان مراجعه میكردند میگفتند ما آمدهایم لیست پیشنهادی شما را كه در برنامه كتابباز معرفی كردید خریداری كنیم. نكته جالب دیگر اینكه بسیاری از نشرهایی كه نشرهای مهجوری بوده و خیلی شناخته شده نبودند و اتفاقا كتابهای بسیار خوبی هم در زمینه كودك منتشر كردهاند از سوی مخاطبان با اقبال مواجه شدند. مثلا همین چند وقت پیش من كتابی را معرفی كردم و بعدتر كه با مدیر انتشارات صحبت كردم گفت ما تمام هزار نسخه كتاب را در عرض یك هفته فروختهایم و این در طول این سالها برایشان بیسابقه بوده است. بسیاری از انتشاراتیها از من میخواهند كتابشان را در برنامه معرفی كنم، ولی خوشبختانه ما تا به حال معرفی كتاب به صورت سفارشی نداشتهایم. به همین دلیل اگر كتابی در این حوزه معرفی میشود تمام بررسیهای تخصصی روی آن كتاب انجام شده است. نكته آخر اینكه جای كتاب كودك واقعا در برنامههای اینچنینی خالی بود، تا جایی كه بسیاری از مخاطبین برنامه پیشنهاد دادهاند علاوه بر معرفی كتاب كودك بخشی از برنامه را به معرفی كتاب نوجوان اختصاص بدهیم. میخواهم بگویم والدین این بچهها نیازمند چنین برنامههایی هستند و شدیدا از آن استقبال میكنند.
مرد جذاب قصه گو
مجتبی شكوری 33 ساله متولد قم است. فارغالتحصیل دانشگاه تهران در رشته دكترای علوم سیاسی و یك كتابباز است. مدتی مدیر آموزشی باغ كتاب تهران بوده و در چند فصل اخیر با موضوعات روانشناسی و موفقیت در کتابباز حاضر شده است.
مجتبی شكوری: یكی از دغدغههای ما در کتابباز «كتابهای موفقیت» بود كه اتفاقا تعدادشان كم هم نیست. از طرفی دیگر تعداد كسانی كه این كتابها را میخوانند و به دیگران هم توصیه میكنند هم بالاست. ما در چهارشنبههای كتابباز به این موضوع میپرداختیم كه بعضی از این كتابها برخلاف چیزی كه عموم مردم از كتابهای موفقیت دارند، میتوانند مخرب باشند. البته ما كتابهای خوبی هم در این زمینه داریم اما جنس زرد این كتابها در بازار كتاب ایران فروشبالایی دارند. منظورم كتابهایی است كه به سوالهای اساسی افراد پاسخهای بسیار دم دستی و ساده میدهند، پر از خوش خیالیهای موهوم هستند و راهكارهایی برای رسیدن به سعادت و كامیابی و موفقیت پیشنهاد میكند كه عملا غیرقابل اجرا هستند. هسته اصلی این كتابها به این موضوع برمیگردد كه مسؤولیت تمام اتفاقات متوجه فرد است و این موضوع به مرور زمان حال افراد را بدتر از قبل از خواندن كتابهای زرد این حوزه میكند. البته تاكید دارم كه تمام كتابهای این حوزه بد و مخرب نیستند و اتفاقا كتابهای خوبی در حوزه موفقیت و برنامهریزی داشته و داریم. استقبال مخاطبان این برنامه برایم بسیار جذاب و دلپذیر بود. كار با گروه حرفهای و دغدغهمند كتابباز در كنار بازخودهایی كه از بینندهها گرفتم این تجربه را به تجربهای بینهایت لذتبخش تبدیل كرد. این چند فصل برای من نه یك برنامه كه یك كلاس درس بوده و من از تكتك عوامل این برنامه درسها یاد گرفته و به این موضوع افتخار میكنم.
سفر در دنیای کتاب با آقای دکتر
احسان رضایی متولد ۱۳۵۶ تهران، داستاننویس و منتقد ادبی است و در دانشگاه پزشكی خوانده است. او را بیشتر به مطالبش در هفتهنامه «همشهری جوان» میشناسند. مجری-كارشناس برنامههای تلویزیونی و رادیویی مختلف درباره كتاب (كاغذ رنگی، الف، شهر قصه) بوده و نویسنده مجموعه داستانك « شهرزاد خسته است» و مجموعه داستان «باغ وحش اساطیر» است. او از ماجرای حضورش در كتابباز برایمان گفته است:
احسان رضایی: از فصل اول جزو نویسندگان این برنامه بودم. از فصل دوم كه سروش صحت به عنوان مجری برنامه به گروه كتابباز اضافه شد، قرار شد روزهای چهارشنبه بخش كارشناسی كتاب به برنامه اضافه شود. من در فصل دوم چند برنامه به عنوان كارشناس این قسمت جلوی دوربین رفتم. در فصل بعد یعنی فصل سوم یكشنبههای كتابباز به روز معرفی كتاب در ژانرهای مختلف اختصاص داده شد و قرار شد من به عنوان كارشناس این قسمت هر یكشنبه با اطلاعاتی كمتر شنیده شده در مورد كتابها و نویسندهها در خدمت مخاطبان برنامه باشم. اما در فصل چهارم ما ایدهای جدید به نام «دورهمی كتاب» را به برنامه اضافه كردیم. روند برنامه به این صورت بود كه آقای صحت با مهمان برنامه در مورد تمام اتفاقاتی كه از كودكی تا امروز حول محور كتاب برای مهمان برنامه افتاده گپ میزد. بعدتر گفتیم چه خوب میشود اگر در یك آیتم جداگانه سروش صحت و مهمان عزیزش در مورد یك كتاب مشخص گفتوگو كنند. به این ترتیب ایده «دورهمی كتاب» شكل گرفت كه روزهای چهارشنبه هر هفته سه چهار كارشناس حوزه كتاب دور هم جمع میشدیم و تنها در مورد یك كتاب مشخص صحبت میكردیم. تجربه كار با گروه كتابباز بسیار تجربه خوب و دلپذیری بود. تمام عوامل برنامه از كارگردان و تهیهكننده و مجری بگیرید تا نویسندهها و عوامل پشت دوربین از كسانی هستند كه دغدغه كتاب و كتابخوانی دارند و تكتكشان دوستدار كتاب هستند. اغلب مهمانهای برنامه هم همین بازخورد را از عوامل برنامه داشتهاند. بسیار پیش آمده كه مهمان برنامه یكی از شعرای خوب كشورمان بوده و عوامل برنامه شعری از همان شاعر را برایش خواندهاند. طبیعتا این مساله برای مهمان برنامه بسیار خوشایند و دلپذیر است و تاثیر فراوانی هم در رضایت مهمان از برنامه دارد. تمام این اتفاقات كوچك اما تاثیرگذار كار با این گروه را نه تنها برای من كه فكر میكنم برای تمام عوامل برنامه به تجربهای بسیار شیرین تبدیل كرد. همین چند وقت پیش ما اولین سفرمان با عوامل این برنامه به شهر «بافق» و ضبط برنامه خارج از استودیو كتابباز را داشتیم كه امیدوارم در فصلهای آینده هم بتوانیم این اتفاق را تكرار كنیم. بعد از ضبط و فارغ از شدن از كار با آقای كاكاوند و سروش صحت مینشستیم و مدتها در مورد یك موضوع خاص صحبت میكردیم و شعر میخواندیم و به كتابهای مختلف ارجاع میدادیم. شاید بتوان گفت این خاطره را یكی از به یادماندنیترین خاطرهها در طول سالها همكاری با این گروه دوستداشتنی و كاربلد دانست.
از شهریار تا اردشیر
اردشیر رستمی شاعر، كاریكاتوریست، تصویرساز، مجسمهساز و معمار است كه با بازی در سریال شهریار بیشتر از پیش به مخاطبین معرفی شد. او حضور در برنامه كتابباز را یكی از بهترین تجربههای كاریاش میداند.
اردشیر رستمی: اولین بار در فصل دوم به عنوان مهمان به این برنامه دعوت شدم. بعد از پخش این قسمت بازخوردهای فراوانی از بینندگان گرفته شد و همین مساله باعث شد این حضور در فصلهای بعدی هم تكرار شود. شعر موضوع اصلی بحث من و آقای صحت در روزهایی بود كه به عنوان مهمان در برنامه حضور داشتم و بعدتر هم «در دورهمی كتاب» با حضور دیگر مهمانان باز هم در مورد شعر جهان بحث و گفتوگو میكردیم. یكی از بازخوردهایی كه از مردم میگرفتیم این بود كه برایشان عجیب بود كه چرا من آنقدر شعر حفظ هستم؟ ولی دوست دارم از همینجا به خوانندگان این سطور بگویم من شعر حفظ نمیكنم كه فقط حافظهام را پر كنم! من با شعر زندگی میكنم و تنهایی و خلوتم را با شعر پر میكنم. یك روز با حافظ راه میروم، روز بعد با مولانا، یك روز با ناظم حكمت و فردای آن روز با شهریار! شعرا مونس خلوت من هستند و شعر با جان من آمیخته شده است. وقتی دیدم برنامهای ساخته شده كه به شعر تا این حد اهمیت میدهد مشتاقانه در این برنامه حضور پیدا كردم. حقیقتا گروه برنامه كتابباز یكی از شریفترین گروههای برنامه سازی است كه من تا به حال با آنها كار كردهام. گروهی دغدغهمند و كاردرست كه به نظرم در مسیر درستی در حوزه كتاب قدم برداشتهاند و كار مهمی در این زمینه انجام میدهند. باور كنید دغدغه كتاب داشتن بسیار لذتبخش است و البته كار در حوزه كتاب سخت! زمانی كه سرباز بودم همه من را به عنوان یك سرباز كتابخوان میشناختند. یك روز سر پست بودم و در حال مطالعه یك كتاب. طبیعتا وقتی سربازی سر پست است نباید حواسش به چیز دیگری پرت باشد و ششدانگ حواسش باید وظیفهاش یعنی نگهبانی باشد. فرماندهام كه من را دید گفت آقای رستمی در جریان هستید كه نباید سر پست كتاب بخوانید؟ گفتم من در حال نگهبانیدادن هستم. فرماندهام گفت از چی؟ گفتم شما و فرهنگ كشورم. باور كنید نگهبانی دادن از فرهنگ كشور كار بسیار سختی است و گروه كتابباز خیلی خوب در حال انجام وظیفه است.