عشق کتاب
برای کشف شخصیت این شماره از «ببخشید شما» تا انتهای ضمیمه رو بخونید. فقط یادتون باشه این زبان حال ایشونه اما به قلم ما.
خانه ما توی یك روستا، حوالی بریستول انگلستان بود. ما از آن خانوادههایی داشتیم كه پدر و مادر هر دو مشغول كارند. البته نه اینكه غر بزنم از نبودنشان بالای سرم؛ چون ما هم وضع مالی خوبی داشتیم و هم از لحاظ عاطفی آنها خیلی حواسشان به من بود. از همان كودكی خوره كتاب بودم. یعنی توی هر جشن تولد؛ چشم میدوختم ببینم كی عقلش كار كرده و برای من كتاب هدیه گرفته. آخ كه نمیدانید چه كیفی میكردم از خواندن و نوشتن. یاد یكی از كتابهایی افتادم كه حسابی توی آن دوران حال و هوایم را عوض كرد: «اسب سفید كوچولو» نوشته الیزابت كوج. اگر هنوز كودك درونتان زنده است بروید بخوانید!