پایتختی که بود، پایتختی که شد

ضعف‌ها و قوت‌های پرمخاطب‌ترین مجموعه نوروزی امسال تلویزیون

پایتختی که بود، پایتختی که شد

گاهی همه چیز طوری پیش نمی‌رود كه انتظارش را داری. یك روز توی همین ایام كرونایی نشسته‌ای كه تلفنت زنگ می‌خورد و دعوت می‌شوی برای جلسه نقد و بررسی سریال پایتخت. پایتختی كه گمان می‌كنی مجموعه خوبی است، اما این فصلش پر ایراد است. با خودت چرتكه می‌اندازی كه اتفاقا زمان خوبی است، بالاخره همین كه شاید به اندازه ذره‌ای حتی كمك كنی كه این ظرفیت دوست‌داشتنی از بین نرود وسوسه‌كننده است... ظاهرا همه چیز هم درست و منطقی است. قرار است دو نفر از عوامل درحضور یك مجری، به دو منتقد پاسخ دهند. دو منتقدی كه یكی مخالف سرسختی است و تو باید تا حدودی موافق باشی و خوب و بد را با هم بگویی. اما افسوس كه همه چیز، دست به دست هم داد تا خروجی و آنچه دیده شد، نه جلسه نقد كه بیشتر، تعریف و تمجید از سریال باشد. فضای میزگرد به‌سمتی رفت که نشد نقدهای جدی‌ام در کنار محاسن پایتخت تبیین شوند. پایتخت، شش فصل است كه مهمان خانه‌های مردم است. حدود ده سال و در این ده سال اتفاق‌های زیادی افتاده كه جمعش باعث شده مردم این مجموعه را بپذیرند و به آن اعتماد كنند. اعتمادی كه در فصل ششم خدشه‌دار شد.

تشخیص تمدید فصل
همه جای دنیا حالا دیگر چند فصلی بودن مجموعه‌ها یك قاعده است و نه یك اتفاق.
آنها یك سیستم «ارزیابی برای تمدید فصل» دقیق و مفصل دارند كه بر اساس چندین و چند فاكتور ازجمله میزان استقبال، میزان رضایت، میزان آمادگی مخاطب جهت پرداخت پول در عوض دیدن مجموعه، چند و چون اقبال رسانه‌ها (كه خودش بیش از 10 فاكتور است) و چندین فاكتور دیگر به محض اعلام اولین خبر ساخت، كارشان را شروع و به محض پخش سریال، ارزشیابی را وارد فاز نهایی كرده و در مدتی كوتاه امتیاز سریال را محاسبه می‌كنند كه ببینند آیا به‌اندازه كف امتیاز لازم برای ادامه ساخت آن است یا نه. در صورت عدم كسب امتیاز لازم، حتی اگر همه شرایط مهیا و استقبال مردم از آن زیاد باشد، ساخت فصل یا فصول دیگر را منتفی می‌كنند.
در كشور ما هنوز این سیستم امتیازدهی دقیق به مرحله تكامل نرسیده است.تا چند سال پیش اساسا چیزی به نام مجموعه چند فصلی وجود نداشت. بعد هم در موارد بسیار كمی بر اساس استقبال مردم، فصول دیگر بعضی مجموعه‌ها ساخته شد كه اغلب نتوانستند توفیق فصل اول را به دست آورند. با این اوصاف پایتخت از مجموعه‌هایی بوده كه تمدید هر شش فصل آن درست و منطقی بوده و مخاطب را با خودش همراه كرده است.


مجموعه‌ای با داستان پیوسته یا شخصیت‌های ثابت
بعضی مجموعه‌ها هستند كه در تمام فصول، خط داستانی ثابت و پیوسته‌ای دارند و اتفاقات حول همان خط داستانی و با آمد و رفت شخصیت‌های دسته دوم و فرعی شكل می‌گیرد. مثل بریكینگ بد كه شش فصل آن یك خط ثابت داستانی دارد. اما پایتخت از این دسته نیست. در این مجموعه صرفا شخصیت‌ها هستند كه تقریبا ثابت بوده و در هر فصل ممكن است كار آنها، محل زندگی‌شان، خط اصلی قصه یا هرچیز دیگری تغییر كند. طبیعتا هم در این گونه مجموعه‌ها نویسنده و كارگردان باید از همان ابتدا بر پردازش شخصیت‌ها تمركز كنند.
پایتخت حكایت خانواده‌ای سنتی است كه هربار در مواجهه با دنیایی كه درگیر مظاهر مدرنیته شده تلاش می‌كنند تا به كمك یكدیگر مشكلات‌شان را حل كنند و همین هم باعث می‌شود مخاطب با شخصیت‌ها همذات‌پنداری كرده و حس افتخار و غرور به او انتقال یابد. مخاطب بر اساس دو چیز با سریال همراه می‌شود و همراهی‌اش ادامه می‌یابد:
شخصیت‌هایی كه ظرایف اخلاقی و فكری و حتی طنز آنها در طول داستان‌های مختلف و با حركت‌ها و موقعیت‌های گوناگون ترسیم شده و قوام یافته است (هرچند متاسفانه در فصل ششم این قوام‌یافتگی نزد مخاطب تا حدودی از بین می‌رود و شخصیت‌های مورد علاقه مخاطب آسیب جدی می‌بینند).
 اصول زندگی سنتی كه شخصیت‌ها به آن پایبندند، اصولی كه برای اغلب مخاطبان این سریال مهم و قابل احترام است.
در پنج فصل ابتدایی پایتخت هر كدام از شخصیت‌ها گرچه كامل نیستند و مشكلاتی هم دارند، اما به قواعد زندگی سنتی و اخلاقی احترام می‌گذارند. نقی با وجود این‌كه گاهی منفعت طلبانه رفتار می‌كند، اما به شدت مراقب خانواده است. ارسطو با وجود همه مشكلاتش بامعرفت است. مراقب خانواده و دوستان خود است و كلی نقاط مثبت دیگر در كارنامه اخلاقی او هست. هما و فهیمه هم مشی و منشی مانند بقیه دارند، اما از فصل ششم این شخصیت‌های پرداخته شده دچار تزلزلی ناگهانی می‌شوند.


جای خالی الوند و تغییر نگاه‌ها
به دنبال از دنیا رفتن خشایار الوند، نویسنده دیگری به جای او می‌آید و با آمدن او شخصیت‌ها تا حدودی تغییر می‌كنند. شخصیت بابا پنجعلی كه نماد احترام به بزرگ‌ترها و افراد سالمند بود و به تنهایی بخشی از حفره‌های اخلاقی موجود را به خوبی پر می‌كرد حذف شد. خانواده معمولی كه زندگی سنتی داشتند و با اصول و عقاید اخلاقی خانواده خود به مبارزه با آفت‌های دنیای مدرن می‌رفتند این بار گویی از زندگی سنتی خود فاصله گرفته بودند. سارا و نیكا مدام در فضای مجازی می‌چرخیدند و حتی گاهی كارهایی می‌كردند كه بهتاش با وجود شخصیتی كه از او سراغ داشتیم به آنها حمله می‌كرد. از سویی خود بهتاش به دنبال تصمیمش برای تنها زندگی كردن گربه‌ای می‌گیرد و قصد دارد با او زندگی كند. فهیمه به دنبال بوتاكس و پروتز و... است.
 ارسطو حاضر می‌شود در شرایطی خاص به فروشنده و توزیع‌كننده مواد مخدر كمك كند. آنها حتی نگاهشان به اعتقادات مذهبی هم تغییر یافته و دیگر خبری از توجه جمعی به مناسک و آداب دینی نیست. حالا حتی نگاه آنها به آب زمزم هم مدرن شده و اعتقاد دارند كه نباید خودت را اذیت كنی و با یك قطره آب زمزم می‌شود یك دریا را متبرك كرد یا ماجرای تشرف نقی به حج كه گویا صرفاً بستری است برای روایت بعضی موضوعات طنز؛ یعنی گویا در این فصل خانواده معمولی حتی آفات دنیای مدرن را پذیرفته و به آنها تن داده و خود جزئی از آن شده‌اند.



چرا مردم دوستش دارند؟
 این كه مردم هنوز پایتخت را دوست دارند عجیب نیست. آنها در پنج فصل شخصیت‌هایی را دیده‌اند كه مثل خود آنها بوده‌اند اشتباه می‌كردند، خطا داشتند، راه را به اشتباه می‌رفتند، اما در نهایت همه به اصول و قواعدشان معتقد بودند و شكل زندگی‌شان را بر اساس قواعد زندگی سنتی بنا گذاشته بودند.
این شخصیت‌ها حالا در ذهن و یاد مردم خود را تثبیت كردند و مردم دوست دارند كه آنها را هر بار به بهانه‌ای ببینند؛ این یعنی یك ظرفیت بسیار بزرگ برای مردم و رسانه ملی. ظرفیت و گوهری كه البته به واسطه فصل ششم روی آن غبار نشسته و باید آنها را پاك كرد و جلایش داد.
 كارگردان محترم پایتخت باید بداند همان‌طور كه نشان دادن شخصیت‌های بی خطا و كاملاً طبیعی باعث می‌شود مردم آنها را نپذیرند و آن شخصیت‌های پیچیده شده در هاله‌ای از تنزه را دست نیافتنی ببینند و با او همذات‌پنداری نداشته باشند، دیگر شخصیت‌هایی كه به اصول و قواعد خانواده و زندگی پشت‌پا بزنند را هم آرام‌آرام ترك خواهند كرد. مردم شخصیت‌های پنج فصل اول پایتخت را با وجود خطاهایی كه می‌كردند دوست داشتند و پذیرفتند، اما از سوی دیگر اگر چه در قسمت آخر بسیار بی‌دلیل و عبث برای مجموعه هزینه‌سازی شده و ارجاعی به فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب داده شده بود و اگر چه این ارجاع عجیب توی ذوق می‌زد و باعث ناراحتی بعضی مخاطبان هم می‌شد، اما این ایراد به‌اندازه‌ای عمومیت نداشت كه بی‌حرمتی شخصیت‌ها به سنت و اخلاقیات به مجموعه پایتخت لطمه زد.
 مهم‌ترین ایراد فصل ششم پایتخت، دورشدن شخصیت‌های این مجموعه از ویژگی‌های تعریف شده آنها در پنج فصل نخست بود.



قبح‌شكنی یا بی‌دقتی
 كارگردان در جایی گفته بود كه مهران احمدی بعد از چند فصل نبودن به سراغ ما آمد و گفت كه می‌خواهد برگردد. ما هم گفتیم باید ببینیم چه قصه‌هایی می‌شود برایت در این فصل ساخت. اگر این طور باشد، می‌شود قضیه را به نوعی توجیه كرد كه لابد اول قرار بوده رحمت و فهیمه ازدواج كنند، اما با اتفاقات پیش آمده ناگزیر شده‌اند قصه را تغییر بدهند و بعد هم بازگشت بهبود و... اما وقتی كارگردان محترم می‌گوید كه اصلا خط اصلی و فصل ششم بازگشت بهبود بوده است دیگر نمی شود توضیحی برایش پیدا كرد و با وجود این برای فهیمه و رحمت قصه‌ای نوشتند كه آنها را تا مرز ازدواج پیش ببرد و حرف‌های عاشقانه میان آن دو رد و بدل شود و حتی تصور محرم‌بودن آنها برای مخاطب پیش بیاید و بعد ناگهان بازگشت بهبود و همه اینها مقابل چشم مخاطبانی كه بسیاری كودك و نوجوان هستند.
گمان می‌كنم این ماجراها همان‌هایی است كه رئیس محترم سازمان صدا و سیما هم با هوشیاری دستور دادند تا خط و ربط شان پیدا شود.


ظرفیت بزرگی به نام پایتخت
 با وجود همه اینها بی انصافی است اگر نگوییم گروه با وجود همه حواشی كار بزرگ و قابل تقدیری انجام داده‌اند. یعنی زمانی كه ما حتی برای خرید میوه هم جرأت نمی‌كنیم از ترس ویروس و بیماری بیرون برویم یك گروه بزرگ برای شاد كردن دل مردم از سلامت‌شان گذشته و پایتخت ۶ را ساخته‌اند. معتقدم پایتخت گوهر بزرگی است كه متعلق به مردم و رسانه ملی است و صد البته باید با آنالیز بهتر مجموعه و پیدا كردن مسیرهای انحرافی كه ان شاءا... غیرعمد در سریال جانمایی شدند و با یافتن وادادگی‌های منجر به اشتباهات پیش آمده در پایتخت 6 می‌شود دامان این گروه پرتلاش را از چنین مشكلاتی پاك كرد تا دوباره پایتخت به مسیر سابقش برگردد به مسیر همان سریالی كه مردم قبول و دوستش دارند.