فریاد علیه عربده

حاشیه‌های واکنش محسن چاوشی در برابر توهین همسر یک خواننده لس‌آنجلسی به حضرت امیر(ع) ادامه دارد

فریاد علیه عربده

ماجرا چگونه شکل گرفت؟
محسن چاوشی کاری به کسی نداشت، طبق معمول مشغول کار خودش بود، هرچند این روزها هم شعر می‌نویسد و کلی انتقاد نسبت به سروده‌هایش می‌شنود، اما مثل همیشه مشغول کار خودش بود و گوشش بدهکار این نبود که دیگران چه می‌گویند. اما ناگهان یک نفر همانطور که مشغول گوشه و کنایه زدن به اتفاقات ایران بود، دلش خواست به محسن چاوشی هم به‌قول معروف گیر بدهد!
مهشید برومند معروف به مهشید حامدی، همسر یک خواننده لس‌آنجلسی در اینستاگرام خود پستی را با هدف همدردی با حادثه ناوچه دریایی منتشر کرد. او طی سال‌های گذشته اظهارنظر و کنش سیاسی نداشته و ظاهرا حالا تغییر مشی داده است، کلی آسمان و ریسمان به هم بافت و آخرش هم با چنین جمع‌بندی‌ای حرفش را تمام کرد: «آیا هنرمند نتیجه حکومت است؟ یا چنین جامعه‌ای به هنرمند آگاه نیازمند است؟ آیا هنرمند حق دارد در جامعه‌ای که روی بشکه عقب‌ماندگی که از باروت مذهب پر شده، کبریت حریق افروز باشد؟» دیدن این بیت بر صفحه یک آرتیست نفس را در سینه حبس می‌کند: «با یدا... و با_تیغ علی ذوالفقار _سینه گردنکشان _اذن دهد می‌درم.» از مجموعه کلمات این بیت بوی تعفن عقب‌ماندگی و وحشیگری می‌بارد.»اشارات خانم مهشید بی‌برو برگرد می‌رسید به یکی از قطعات تازه‌ای که چاوشی منتشر کرده است، قطعه‌ای به نام «او» که برای امام زمان (عج) سروده شده و در نیمه شعبان منتشر شده بود. این خواننده قطعه مورد نظر را به‌واسطه آنکه در یکی از بندهایش به حضرت امیر (ع) اشاره کرده بود دوباره در شب‌قدر منتشر کرد و همین هم سبب شد تا خانم حامدی بخواهد او را با این جملات و عبارات تند محکوم کند. طبعا طرفداران چاوشی هم بیکار ننشستند و هجوم بردند به صفحه مورد نظر تا از خواننده مورد علاقه‌شان دفاع کنند. ضمن اینکه این بار فقط بحث خواننده مطرح نبود و بحث جدی‌تری در میان بود؛ خانم حامدی که ظاهرا آنقدر ایران نبوده که یادش رفته مقدسات برای مردم ایران چه جایگاهی دارد، مورد انتقاد و اعتراض کسانی قرار گرفت که دین و مذهب خط قرمزشان است و نسبت به چنین اتفاقاتی واکنش نشان می‌دهند. ضمن اینکه اگر پای ثابت فضای مجازی باشید این را هم می‌دانید که در کشورمان خیلی از افراد غیرمذهبی هم به این شعور و آگاهی رسیده‌اند که حواس‌شان باشد احترام گذاشتن به عقاید دیگران یعنی چه.
چاوشی چه کرد؟
کار اما به همین جا ختم نشد. چاوشی که اصولا اهل جواب دادن به دیگران نبوده و همانطور که گفتیم سرش به کار خودش است، این‌بار دو واکنش نشان داد؛ ابتدا در صفحه رسمی تلگرامش این‌گونه نوشت: «از حقِ علی نمی‌گذرم... محسن» و سپس تصویری از پست مهشید حامدی را در اینستاگرامش منتشر کرد و این متن که در پاسخ به پست او نوشته بود را به اشتراک گذاشت: «تعفن! / رایحه تخمیر است/ که قهقهه‌زنان می‌پیچد/ به‌مشام و جیب‌هایِ بی‌گناه/ و البته بیچاره گوش‌های عربده‌خواه/ تعفن!/ کج‌فهمی‌ است و روخوانی‌/ و هیجان لحظه‌ای دیده شدن/ و البته شنیده شدن/ غیرِ جغرافیای بد مستِ پُرعربده/ و کفش‌های طلا یادمان باشد/ آن دو جفت، دوازده اعدامی بود/ زیر پای شما به عربستان./ اگر طلاست نعلین‌تان،/ ما هنوز رخت‌مان عزاست/ به سبزی و نان زنده‌ایم/ البته بدون بی‌خندانِ رفسنجان./ عربده نکش شبه‌ماه!/ کمی آرام بتیغان/ ...که شمشیرِ ذوالفقارِ من/ مست میدان است/ و آماده به گردنکشان/ جیب‌بُران/ و عربده‌کشان‌.../ و البته/ یاد عربده‌کشی دیگر افتادم متعارف/ همان که پشیمان است/ «مثل سگ»/ و افتخار می‌کند/ به کاباره/ و شهامتِ تهران ندارد!/ یا علی...»
چاوشی در این متن به تمام تغییر رویکردهای ابی و برخی خواننده های لس آنجلسی اشاره کرده و ماجرای کنسرت های برخی از این خوانندگان را که ادعای وطن پرستی دارند اما در مقابل دلارهای سعودی راهی این کشور شده و برای صندلی های خالی اجرا می کنند را مورد انتقاد قرار داده است. خانم حامدی اما باز هم کوتاه نیامد و این همه کنایه بحق چاوشی در برابر توهینش به مقدسات مردم ایران را جوابیه ای «سراپا خشم و غرور و بددهانی» دانست. او در پاسخ به چاوشی نوشت: «...شما ریاکارانه چند زندانی آزاد کردید و تبلیغات‌تان گوش دنیا را کر کرد؟ چاقوکشان کوچک‌تان که به صفحه‌ام گسیل کردید از این بزرگواری می‌نویسند نیاز به یادآوری شاعرانه نبود. ابی سالیانه زندانیان بدهکار را از طریق دوستانش آزاد می‌کند و اطمینان دارم از بازگویی‌اش در اینجا ناراحت خواهد شد.» این هم یک ماجرای تازه است دیگر، اگر کسی در ایران زندانی آزاد کند ریا کرده و .... خلاصه که بگذریم از ماجرایی که هم ما می دانیم تکلیفش چیست و هم شما....
بالاخره چه شد؟
ظاهرا ابراهیم حامدی یک ویدئو منتشر کرده مبنی بر دلجویی از محسن چاوشی. البته ما که روی صفحه این خواننده چیزی ندیدیم اما جالب است که رسانه های بیگانه از جمله بی بی سی تاکید کرده اند ویدئوی منتشر شده ربطی به دلجویی از چاوشی ندارد. در هر صورت اگر ماجرای دلجویی هم مطرح باشد با توجه به اتفاقات اخیر فعالیت های ابی از اجرا در فستیوال طنطوره عربستان سعودی گرفته تا داوری در شبکه ام بی سی فرق چندانی در اصل ماجرا ایجاد نمی کند و تنها پازل ذهنی ما را تکمیل می‌کند که چه شده خانواده حامدی تا این حد سیاسی شده اند! البته در پیامی که از سوی ابی منتشر شده او بخش‌هایی از امیر بی‌گزند را می‌خواند و خطاب به چاوشی می‌گوید تو و صدایت را دوست دارم. این را باید گذاشت پای سیاست آنها برای حل موضوعی که همه مردم ایران را رنجانده است.
مردم چه می گویند؟
طبعا هر دو خواننده طرفدارانی دارند اما جالب اینجاست که در میان نقطه نظرات منتشر شده در فضای مجازی پیرامون این موضوع می توان تا حدی برخوردهای واقع بینانه‌ای را دید که دلگرم کننده اند، ایرانیانی که خارج از کشور زندگی می کنند اما طبق کلیشه های مهاجران دهه 50 ایران و جهان را نگاه نمی کنند، فکر نمی کنند ایران عقب مانده است و دنیا همه راه های خوبی و خوشبختی را طی کرده است، آدم های معمولی ای که هزینه زندگی شان را نه دلارهای سعودی می دهد و نه پسر شاه سابق ایران. آدم هایی که به قول معروف نان بازوی خود را می خورند و جهان را منطقی نگاه می کنند. 




نگاهی به بگومگوهای محسن چاوشی و همسر یك خواننده لس‌آنجلسی
چه كسی خط عوض كرده است؟
آنان كه بی‌پروا جان را فدا كردند
در شوره‌زار عجز جنگل به پا كردند
در بستر تاریخ از خون این یاران
حماسه می‌جوشد از چشمه‌ عصیان
آن لحظه كه دژخیم فرمان آتش داد
سیلاب آزادی با خون به راه افتاد
در لحظه اعدام معراج این یاران
فریادشان این بود پاینده باد ایران...
سعی كنید این ترانه را با صدای ابراهیم حامدی بازخوانی كنید. البته جسارتا فریاد نزنید؛ چرا كه او این قطعه را با گام پایین در سال ۵۷ برای پیروزی انقلاب اسلامی خوانده است. آن هم در شرایطی كه دو سال قبل از سقوط پهلوی از ایران رفته بود و مهاجرتش ربطی به حكومت جدید نداشت. این تنها اثر سیاسی ابی در آن سال‌ها نبوده و اگر نگاهی به کارنامه فعالیت‌هایش بیندازید آثار دیگری هم می‌بینید.
حامدی پیش از این هم چند ترانه سیاسی خوانده بود و از طرف ساواك با ممنوعیت‌هایی مواجه شد، اما این ترانه و «مولای سبزپوش» دو اثر این خواننده لس‌آنجلسی هستند كه با هدف ستایش انقلاب و نزدیك‌ شدن به حكومت جدید خواند. البته با توجه به سوابق خاصش در كاباره‌های تهران و... هیچ‌وقت نتوانست با معیارهای نظام اسلامی مستقر شده همراه شود. با این حال او در سال‌های بعد بیكار ننشست و وقتی شرایط را دید سعی كرد به قطب مخالف قدرت ایران نزدیك شود.
پس خودش را به ولیعهد پهلوی نزدیك كرد و حتی بر ضد سوابق قبلی‌اش اظهارنظر كرد: «نالازم‌ترین و غیرضروری‌ترین چیز كه می‌توانست برای آن مملكت اتفاق بیفتد، انقلاب اسلامی بود.» او در ادامه نزدیكی‌اش با سلطنت‌طلب‌ها مدام از خون پاك آریایی گفت و سعی كرد با این رفتارها به آنها نزدیك‌تر شود، اما همه اینها تا قبل از ظهور قدرت جدید بود. وقتی محمد بن‌سلمان در عربستان به قدرت رسید و پول‌ها را به سمت سلبریتی‌های خارج‌نشین ایرانی سرازیر كرد او همه حرف‌های وطن‌پرستانه‌اش را فراموش كرد و نه‌تنها به عنوان داور برنامه استعدادیابی در شبكه عربستانی mbc مشغول به كار شد، بلكه به عربستان رفت و برای مردم عرب‌زبان، كنسرت فارسی اجرا كرد.
شاید خود این خواننده كه به آقای صدا هم معروف است این تضادها را درك نكند، اما آنهایی كه دنبال‌كننده او هستند می‌دانند كه حامدی به همان اندازه‌ای كه كیفیت بالای صدایش ثابت بوده، هیچ سیر و تفكر ثابت سیاسی نداشته و همواره به عنوان عضو نمادین حزب باد تغییر جهت داده. از خواندن قطعات سیاسی ضد‌پهلوی و طرفداری از جمهوری اسلامی تا ستایش ولیعهد و شركت در رویداد فرهنگی عربستان صرفا بخشی از تغییر جهت‌های این خواننده است.
 در واقع حامدی همواره سعی كرده به قدرت نزدیك شود و اگر قدرتی به او كم‌محلی كرده یا جایگزین قدرتمندتری داشته به اردوگاه طرف مقابل پیوسته است. اگر جایی هم انتقاد تندی داشته حکایت همانی بوده كه دستش به گوشت نرسیده. حالا مساله اینجاست كه خانم مهشید كه همه او را به عنوان زن ابراهیم حامدی می‌شناسند و در واقع كسی از خودش چیزی نمی‌داند، به محسن چاوشی حمله كرده و او را خواننده حكومتی خوانده است.
سؤال اینجاست كه بر اساس این كارنامه كاری، كسی از نزدیكان ابی می‌تواند فردی مثل چاوشی را به طرفداری از قدرت محكوم كند؟ آن هم محسن چاوشی كه هر وقت قرار بوده انتقاد کند، این‌کار را با صدای بلند انجام داده است.
از كمك‌های مادی و آزادی بی‌سر و صدای زندانیان گرفته تا بعضی ترانه‌هایش كه انتقادات صریحی را به وضع موجود ابراز می‌كنند، نشانه‌های منش سیاسی چاوشی هستند؛ منشی كه مردم یكی از مهم‌ترین اركان آن است. شباهت ابراهیم حامدی و محسن چاوشی در هنر است، اما تفاوت‌شان كه حالا موجب دعوا شده مساله‌ای جز ثبات نیست.
به همان اندازه كه ابی هر روز طرفدار یك گروه قدرتمند است، چاوشی هرگز خط عوض نكرده و اگر تغییر رویكردی هم داشته بسیار جزئی بوده و از اصولش نگذشته. مثل همین طرفداری از امیرالمومنین(ع) كه این روزها به خاطرش هزینه می‌دهد و سیبل حملات برخی خارج‌نشین‌ها شده اما سر بر سر اعتقادات خود راسخ ایستاده است، کاری که البته در تمام سال‌های گذشته بدون تغییر خط‌مشی‌های مداوم انجام
داده است.



وقتی مدعیان آزادی بیان حرف خود را نقض می‌کنند
آزادی به سبك خانواده حامدی
در توییتر، اینستاگرام و خلاصه هر گوشه و كنار فضای مجازی كه سرك بكشید حضور دارند. حضوری پررنگ و آمیخته به انواع ادعاهای آزادی‌اندیشی و جنگ برای آزادی و حرف‌ها و شعارهایی مشابه همین‌ها، اما همین كه یكی از علایق مذهبی‌اش بگوید خود واقعی‌شان را نشان می‌دهند و می‌شوند سر تا پا فحش و فریاد. به دیگران بد و بیراه می‌گویند و به انواع تحجر محكومشان می‌كنند. آدم‌های مذهبی می‌شوند سر تا پا عقده و عقب‌ماندگی و آدم‌های بی‌دین می‌شوند آنها كه قرار است همه چیزهای خوب را برای جهان به ارمغان بیاورند. ماجرای حرف‌های مهشید حامدی و مواجهه‌اش با محسن چاوشی دقیقا یادآور همین برخوردهاست. از نظر او یك هنرمند حق ندارد علایق مذهبی داشته باشد و اگر چنین شود ناگهان ایشان می‌شود فیلسوف، جامعه‌شناس و تحلیلگر مسائل فرهنگی و سیاسی، بعد به حساب خودش هنرمند مورد نظر را می‌اندازد گوشه رینگ و حسابی به او می‌تازد تا نشانش دهد چه عقب مانده‌ای است! جالب‌تر این‌كه مهشید حامدی سراغ چهره دینی‌ای رفته كه در سراسر جهان هم خیلی‌ها دوستش دارند و هر كسی درباره شیوه زندگی او و منش‌اش شنیده، نمی‌تواند نسبت به او بی‌تفاوت باشد و از كنار نامش ساده بگذرد. در جهان اندیشمندان زیادی درباره حضرت علی(ع) نوشته و عرض ارادت كرده‌اند، اما حالا یك خواننده ایرانی برای ارادتش به همان شخصیت باید بد و بیراه بشنود و مورد هجمه قرار بگیرد. ظاهرا حق با خانم حامدی است، مردم، هنرمندان و همه ساكنان یك كشور از حكومتشان یاد می‌گیرند چگونه با مقولات مختلف برخورد كنند كه الناس علی دین ملوكهم! اما با این حساب ایشان هم باید جواب بدهند، چرا حكومت كشوری كه در آن زندگی می‌كنند آنها را طوری بار آورده كه عقاید مردمی را كه در یك جغرافیا و سرزمین دیگر زندگی می‌كنند، نپذیرفته و در برابرش واكنش‌های تندی نشان دهند. آن هم در وضعیتی كه پاسخ بی‌شمار انتقادهای مردم ایران را درباره اجرای كنسرت در عربستان سعودی را ندادند و از كنارش بدون هیچ حرف و سخنی گذشتند.   
ظاهرا دوستان خارج‌نشینی که در فضای مجازی مدعی آزادی هستند، اگر فرصت دستشان برسد و بخواهند بحثی راه بیندازند، خود بیشتر از هر طیف و گروهی می‌توانند نافی آزادی افراد باشند، چرا که تلقی‌شان از آزادی این است؛ فقط ما درست می‌گوییم و فکر می‌کنیم.