به مناسبت روز میراث فرهنگی و موزه به خانه تاریخی سیمین خانم و آقا جلال و چند خانه موزه متعلق به اهل قلم سرزدهایم
آشیانه ادبیات
حسام آبنوس / روزنامهنگار
حوالی خیابان شریعتی است، اگر به نیت زیارت امامزاده صالح سمت تجریش گذرتان افتاد میتوانید مهمان سیمینخانم شوید. منظورم سیمین دانشور است. بله همان سیمین دانشوری كه برای ما «سووشون»، «جزیره سرگردانی» و... را نوشته، همان سیمینی كه همسر آقاجلال بود؛ بله جلال آلاحمد. حتما حالا میخواهید بگویید برویم مهمانی خانه سیمین دانشور و جلال آلاحمد؟ بله برویم خانه آنها! میدانم زنده نیستند (البته باید گفت نویسنده و شاعر همین كه اثری از خود به یادگار بگذارد میتواند مرگ خود را عقب اندازد هرچند جسمش در این كره خاكی نباشد، ولی روح تفكرش در جهان جریان دارد و بسیاری را به خویش دعوت میكند) ولی خانه آنها كه از نقشه تا ساخت یعنی از صفر تا صد زیر نظر جلال آلاحمد بوده، حالا تبدیل به خانه موزه سیمین و جلال شده و درهای آن به روی علاقهمندان این زوج ادبیات ایران باز است. حتما میپرسید آدرسش كجاست؟ مقداری پایینتر از میدان قدس در خیابان دكتر شریعتی در یكی از كوچهپسكوچههای خیابان رفعت میتوانید خانه سیمین و جلال را پیدا كنید. (گوگل هم میتواند كمكتان كند.)
داشتم از مهمانی برایتان میگفتم. اینجا خانه سیمینخانم است. با همه جزئیاتش. روزگاری اینجا
دو تن از مهمترین نویسندگان معاصر زیستهاند. حتی در ساخت و اجرای نقشه این ساختمان خودشان نقش داشتهاند و خانهای مطابق میل و سلیقه خود تدارك دیدهاند. میگویند جلال خودش برای این خانه سنگتراشی هم كرده و در نامههایش به سیمین از جراحاتی كه حین كار برداشته سخن گفته است. برای همین مهمانی رفتن به چنین خانهای حتما میتواند اتفاق متفاوتی باشد. تصور كنید مثلا آقا جلال در همین خانه نشسته و شاهكارهایش را خلق كرده یا سیمینخانم «سووشون» را در اتاقهای همین منزل به سرانجام رسانده و قبل از مرگ همسرش آن را به دست ناشر سپرده است. همه اینها برای كسی كه عشق ادبیات و كتاب و داستان و خیالبافی باشد میتواند خوراك ساعتها پرواز مرغ خیال به زندگی سیمین و جلال باشد. سیمینی كه شدت عشقش به جلال را نمیتوان تصور كرد و گوشهای از این عشق را میتوان در نامههایی كه از آمریكا برای جلال فرستاده درك كرد؛ حالا این دو مرغ عشق را در میان این در و پنجرهها و اتاقها و دیوارها تصور كنید. خانهای كه جلال حتی برای پنجرههایش هم خودش نظر داده است. خانهای با آجرهای بهمنی قرمز و حیاطی دلباز و بنایی در زمینی به مساحت حدود ۴۵۰ متر محیطی برای سرك كشیدن به خلوت دو نویسنده است. زوجی كه شانزده سال با هم در این خانه زندگی كردند و مرگ به جلال فرصت نداد بیشتر در كنار سیمین، در خانهای كه خودش با عشق خشت خشت آن را روی هم چیده بود، زندگی كند. خانهای كه شاید باید صدای «سنگی بر گوری» كه جلال به خاطر سیمین قول داده بود منتشر نكند و پس از مرگش منتشر شد را از لابهلای آجرها و در و پنجرههای این خانه شنید.
نامههایی كه گفتم در واقع همان نامههایی است كه میان سیمین و جلال زمانی كه سیمین در آمریكا مشغول تحصیل بوده رد و بدل شده كه در آنها جلال از مراحل ساخت خانه و پیشرفت كار برای همسرش حرف زده و اتفاقات را شرح داده است. (این نامهها در یك مجموعه چهار جلدی منتشر شده است.)
شاید باور كردنی نباشد اگر بگوییم جلال این خانه را با 5000 تومان ساخته است. خانهای كه زمینش را داشته و پول ساخت آن این میزان شده است. شاید اگر بخواهیم این رقم را براساس قیمت دلار به امروز بیاوریم و محاسبه كنیم چیزی حدود ۱۳ میلیون تومان شود كه در نگاه اول عددی به حساب نمیآید، ولی باید دید این زمین و سرمایه ساخت آن در آن زمان برای همه فراهم بوده یا نه؟ هرچند جلال نیز این پول را نداشته، سیدعبدا... انوار در اینبار گفته: «زمانی كه در سال ۱۳۳۰ سیمین دانشور بورس گرفت و به آمریكا رفت، جلال آلاحمد در خانه ما ساكن شد و تصمیم گرفت زمینی را كه در شمیران داشت تبدیل به یك خانه كند. آن زمان من 3000 تومان به او قرض دادم و او نیز هزار تومان داشت. كل بنای این خانه با
5000 تومان ساخته شد كه هزار تومان آن قرض بود. این خانه ابتدا سه اتاق و یك آشپزخانه داشت و چند سال بعد جلال آلاحمد یك حمام برای آن ساخت.» همین كه جلال برای ساخت بخشی از تاریخ و میراث مكتوب این سرزمین زیر بار سنگین قرض رفته در واقع نشان از افتادگی این نویسنده مهم دهههای 30 و 40 دارد.
چیدمان تا حدود زیادی همان چیدمانی است كه سلیقه سیمین و جلال بر آن نظارت داشته است. اثاثیه و لوازم خانه هم سعی شده حفظ شود و به همین خاطر مجسمههای مومین كه در خانه گذاشته شده مجرد از روح خانه نیستند و انگار سیمین و جلال در خانه هستند و ما مهمان آنها شدهایم. فضای خانه به شكلی است كه جمله سیمین در «جزیره سرگردانی» تداعی میشود كه «احمد نمرده، بلكه زنده است...» برای همین هر گوشه از خانه جریانی از عشقی كه این خانه را سرپا كرده شما را در بر میگیرد.
لوازم متعلق به این زوج هم در خانه دیده میشود برای مثال حلقه ازدواج و عقدنامه كه خواهر سیمین (ویكتوریا) آنها را به موزه اهدا كرده تا برای نسلهای بعدی یادگار بماند.
خانه جلال كانون و پاتوق رفت و آمد افراد مختلف بوده است. گفته میشود كانون نویسندگان در این خانه تاسیس و با حضور جلال و ۱۵ نفر دیگر اولین جلسه آن تشكیل شد. امام موسی صدر، آیتا... طالقانی و بسیاری از چهرههای ادبی شاخص سالهای پیش و پس از انقلاب در این خانه رفت و آمد داشتهاند و زیر سایه مهر سیمین و جلال دمی آسودهاند.
اتاق كار مجزای سیمین و جلال كه اتاق سیمین به نسبت بزرگتر و نورگیرتر است. اتاقی كه با قفسههای كتاب و میز كار و مقداری وسیله دیگر شكل یافته و محلی بوده كه سیمین تا همین چند سال پیش در آن روزگار میگذرانده است. اینجا «خانه» سیمین و جلال بوده كه حالا تبدیل به موزهای شده كه میتوان برای ساعاتی در آن قدم زد و حال و هوای شانزده سال همنفسی سیمین و جلال را دریافت، هرچند امروز به خاطر ساخت و سازها در تهران این خانه تا حدودی زیادی از اطراف محصور شده و خبری از آن چشمانداز اصلی نیست، ولی به هر حال
در و دیوارهای آن زندهاند و گواهی میدهند.
داشتم از مهمانی برایتان میگفتم. اینجا خانه سیمینخانم است. با همه جزئیاتش. روزگاری اینجا
دو تن از مهمترین نویسندگان معاصر زیستهاند. حتی در ساخت و اجرای نقشه این ساختمان خودشان نقش داشتهاند و خانهای مطابق میل و سلیقه خود تدارك دیدهاند. میگویند جلال خودش برای این خانه سنگتراشی هم كرده و در نامههایش به سیمین از جراحاتی كه حین كار برداشته سخن گفته است. برای همین مهمانی رفتن به چنین خانهای حتما میتواند اتفاق متفاوتی باشد. تصور كنید مثلا آقا جلال در همین خانه نشسته و شاهكارهایش را خلق كرده یا سیمینخانم «سووشون» را در اتاقهای همین منزل به سرانجام رسانده و قبل از مرگ همسرش آن را به دست ناشر سپرده است. همه اینها برای كسی كه عشق ادبیات و كتاب و داستان و خیالبافی باشد میتواند خوراك ساعتها پرواز مرغ خیال به زندگی سیمین و جلال باشد. سیمینی كه شدت عشقش به جلال را نمیتوان تصور كرد و گوشهای از این عشق را میتوان در نامههایی كه از آمریكا برای جلال فرستاده درك كرد؛ حالا این دو مرغ عشق را در میان این در و پنجرهها و اتاقها و دیوارها تصور كنید. خانهای كه جلال حتی برای پنجرههایش هم خودش نظر داده است. خانهای با آجرهای بهمنی قرمز و حیاطی دلباز و بنایی در زمینی به مساحت حدود ۴۵۰ متر محیطی برای سرك كشیدن به خلوت دو نویسنده است. زوجی كه شانزده سال با هم در این خانه زندگی كردند و مرگ به جلال فرصت نداد بیشتر در كنار سیمین، در خانهای كه خودش با عشق خشت خشت آن را روی هم چیده بود، زندگی كند. خانهای كه شاید باید صدای «سنگی بر گوری» كه جلال به خاطر سیمین قول داده بود منتشر نكند و پس از مرگش منتشر شد را از لابهلای آجرها و در و پنجرههای این خانه شنید.
نامههایی كه گفتم در واقع همان نامههایی است كه میان سیمین و جلال زمانی كه سیمین در آمریكا مشغول تحصیل بوده رد و بدل شده كه در آنها جلال از مراحل ساخت خانه و پیشرفت كار برای همسرش حرف زده و اتفاقات را شرح داده است. (این نامهها در یك مجموعه چهار جلدی منتشر شده است.)
شاید باور كردنی نباشد اگر بگوییم جلال این خانه را با 5000 تومان ساخته است. خانهای كه زمینش را داشته و پول ساخت آن این میزان شده است. شاید اگر بخواهیم این رقم را براساس قیمت دلار به امروز بیاوریم و محاسبه كنیم چیزی حدود ۱۳ میلیون تومان شود كه در نگاه اول عددی به حساب نمیآید، ولی باید دید این زمین و سرمایه ساخت آن در آن زمان برای همه فراهم بوده یا نه؟ هرچند جلال نیز این پول را نداشته، سیدعبدا... انوار در اینبار گفته: «زمانی كه در سال ۱۳۳۰ سیمین دانشور بورس گرفت و به آمریكا رفت، جلال آلاحمد در خانه ما ساكن شد و تصمیم گرفت زمینی را كه در شمیران داشت تبدیل به یك خانه كند. آن زمان من 3000 تومان به او قرض دادم و او نیز هزار تومان داشت. كل بنای این خانه با
5000 تومان ساخته شد كه هزار تومان آن قرض بود. این خانه ابتدا سه اتاق و یك آشپزخانه داشت و چند سال بعد جلال آلاحمد یك حمام برای آن ساخت.» همین كه جلال برای ساخت بخشی از تاریخ و میراث مكتوب این سرزمین زیر بار سنگین قرض رفته در واقع نشان از افتادگی این نویسنده مهم دهههای 30 و 40 دارد.
چیدمان تا حدود زیادی همان چیدمانی است كه سلیقه سیمین و جلال بر آن نظارت داشته است. اثاثیه و لوازم خانه هم سعی شده حفظ شود و به همین خاطر مجسمههای مومین كه در خانه گذاشته شده مجرد از روح خانه نیستند و انگار سیمین و جلال در خانه هستند و ما مهمان آنها شدهایم. فضای خانه به شكلی است كه جمله سیمین در «جزیره سرگردانی» تداعی میشود كه «احمد نمرده، بلكه زنده است...» برای همین هر گوشه از خانه جریانی از عشقی كه این خانه را سرپا كرده شما را در بر میگیرد.
لوازم متعلق به این زوج هم در خانه دیده میشود برای مثال حلقه ازدواج و عقدنامه كه خواهر سیمین (ویكتوریا) آنها را به موزه اهدا كرده تا برای نسلهای بعدی یادگار بماند.
خانه جلال كانون و پاتوق رفت و آمد افراد مختلف بوده است. گفته میشود كانون نویسندگان در این خانه تاسیس و با حضور جلال و ۱۵ نفر دیگر اولین جلسه آن تشكیل شد. امام موسی صدر، آیتا... طالقانی و بسیاری از چهرههای ادبی شاخص سالهای پیش و پس از انقلاب در این خانه رفت و آمد داشتهاند و زیر سایه مهر سیمین و جلال دمی آسودهاند.
اتاق كار مجزای سیمین و جلال كه اتاق سیمین به نسبت بزرگتر و نورگیرتر است. اتاقی كه با قفسههای كتاب و میز كار و مقداری وسیله دیگر شكل یافته و محلی بوده كه سیمین تا همین چند سال پیش در آن روزگار میگذرانده است. اینجا «خانه» سیمین و جلال بوده كه حالا تبدیل به موزهای شده كه میتوان برای ساعاتی در آن قدم زد و حال و هوای شانزده سال همنفسی سیمین و جلال را دریافت، هرچند امروز به خاطر ساخت و سازها در تهران این خانه تا حدودی زیادی از اطراف محصور شده و خبری از آن چشمانداز اصلی نیست، ولی به هر حال
در و دیوارهای آن زندهاند و گواهی میدهند.
تیتر خبرها
-
آشیانه ادبیات
-
با این همه بودجه، یک جام نیاوردند!
-
ایران در برابر دزدان دریایی
-
بیکاران سرکارند؟
-
«مكث» شبكه 2 برای روایت قصههای كرونایی
-
فرصت طلایی برای افزایش 2میلیونی جمعیت
-
اینجا «پَلُم» زندگی در دسترس نیست
-
دام «الکس» در اینستاگرام
-
آپولو10 در یك قدمی ماه
-
سوالهای بیتعارف جوابهای باحوصله
-
زندگی مستند علما
-
آمریکا و مشکل جدیدی به نام نفتکشهای ایران
-
«جمعیت» مشکل اعتبار دارد