دوقلوهای ایران متحد شوید

برادران دوقلوی خاصه‌تراش از بالا و پایین‌های زندگی دوقلویی و تاسیس انجمن دوقلوهای ایران می‌گویند

دوقلوهای ایران متحد شوید

همه‌شان از همین خاطرات دارند؛ از همین‌ها كه به جای همدیگر، تیك حضور در امتحان و پادگان و جلسه خاصی را زده‌اند و قل دیگر سرش جایی دیگر مشغول بوده است؛ مزیتی كه خب دوقلوها دارند و دیگران ندارند. اما هرچه هست، مثل همه ویژگی‌های خاص این دنیا، سختی‌ها و آسانی‌های برابری دارد. ایمان و احسان خاصه‌تراش هم یكی از دوقلوهایی هستند كه تا دلتان بخواهد به سر و كله هم آسیب زده‌اند و كریستال و شیشه‌ای در خانه نبوده كه از دستشان در امان باشد، اما حالا در روزهای 32 سالگی، دوش به دوش هم ایستاده‌اند و در هر تصمیم و راهی، از هم حمایت می‌كنند؛ آن‌هم تصمیمی مثل تشكیل انجمن دوقلوهای ایران كه شاید كسی جز خودشان، از موفقیتش خبر نداشته باشد. حالا آنها یك تیم 11 هزارتایی از دوقلو و چندقلوهای ایران را تشكیل داده‌اند كه دیدن این تعداد از آدم‌های شبیه به هم در كنار هم، خیلی كیف دارد.

 ایمان خاصه‌تراش قل ارشد است و احسان قل كوچك‌تر؛ برادرهایی كه 10 دقیقه با هم اختلاف سنی دارند و حالا شبیه‌ترین آدم‌ها از نظر ظاهری و قلبی به همدیگر در این دنیا هستند. این را خودشان می‌گویند كه تجربه‌های عجیبی از نزدیكی قلب‌هایشان به هم دارند. انگار رابطه خواهر و برادری دوقلوها با بقیه خواهر و برادرها فرق دارد؛ البته انگار نه، حتما دارد. خودشان می‌گویند گذراندن تمام مدت جنینی در كنار هم نمی‌تواند در این موضوع بی‌تاثیر باشد؛ این‌كه آنها ذهن و فكر هم را می‌خوانند و قلب‌هایشان خیلی به هم نزدیك است: «مثلا هر دو ما خاطره‌ای داریم كه یكی در اتاق درس می‌خوانده و دیگری از بیرون می‌آید و به كسی كه در خانه بوده‌است، می‌گوید كه حدس بزن چه كسی را دیده‌ام؟ و یكی از ما هم دقیقا اسم آن كسی كه سال‌ها بود از او خبر نداشتیم را می‌گوید. می‌دانید چرا می‌گویم یكی از ما؟ چون هنوز و بعد از این‌همه سال نمی‌دانیم كه كدام یكی از ما بیرون بوده و كدام در خانه؟ هردومان احساس می‌كنیم آن آدم را دیده‌ایم.» انگار ذهن و قلبشان پیش هم است؛ حتی اگر یكی در خانه و یكی بیرون از خانه باشد.
 قلب‌هایی كه به هم نزدیك است
ایمان می‌گوید كه آنها حتی به جای هم درد هم كشیده‌اند: «‌در یكی از بازی‌های فوتبال‌مان، رباط صلیبی پای احسان پاره شد. زمانی كه او به داخل اتاق عمل رفته بود تا پایش را عمل كند من پشت در اتاق عمل ایستاده بودم كه پای من شروع به درد عجیبی كرد. درست همان پایی كه احسان آن را عمل می‌كرد.»  ذوق‌ذوق پایی كه باعث می‌شد نتواند سرپا بایستد و با فشار دادنش بتواند درد آن را بیندازد؛ پایی كه آن روز خوب شد، اما دو سال بعد او هم رباط پایش پاره شد: «انگار دردی بود كه باید هردومان آن را تجربه می‌كردیم.»  این دل به دل دادن‌ها البته فقط مختص به این چیزها نیست: «من همیشه به همه دوقلوها می‌گویم كه از ویژگی‌ای كه دارید استفاده كنید؛ هیچ‌كس بهتر از خودتان نمی‌تواند چیزی را به شما بفهماند. اگر چیزی را بلد نیستید، از قل‌تان بخواهید تا یادتان بدهد. دوقلوها و چند قلوها، زبان هم را بهتر می‌فهمند و زاویه دیدشان شبیه هم است.» و آن‌قدر از این آموزش‌ها نتیجه‌های خوب دیده‌اند كه حسابی رویش تاكید دارند: «ما تقریبا درس‌مان در یك سطح بود، اما ترمی كه احسان درسی را برمی‌داشت، من آن را انتخاب نمی‌كردم كه ترم بعد، همان درس را در فرجه امتحانات یادم بدهد.» و برعكس؛ ایمان هم درس‌هایی را كه گذرانده بود را به احسان یاد می‌داد: «این چند روزی كه درس‌ها را به هم یاد می‌دادیم، كیفیتش از تمام طول ترم و تدریس استادها بالاتر بود؛ این را فقط خودمان می‌فهمیدیم.» دوقلوها حتی بیشتر از دیگران عیب‌های قل دیگر خودشان را می‌بینند. ایمان می‌گوید: «اگر جایی من اشتباه كنم، احسان خیلی زود به من تذكر می‌دهد كه نباید این حرف را می‌زدی، طرف مقابلت ناراحت شد. راست هم می‌گفت؛ شده‌بود.» برادران خاصه‌تراش به‌شدت معتقدند كه دوقلوها حتی در رشته‌های ورزشی هم موفق‌تر از دیگران هستند: «همین كه می‌دانند در ذهن همدیگر چه می‌گذرد، خودش یك قدم مثبت است دیگر؛ هماهنگی بین‌شان بالاتر می‌رود و حرف هم را در حین بازی بهتر می‌فهمند.»
 انجمنی برای همه شبیه‌ به‌ هم‌ها
ایده انجمن دوقلوها از زمان دانشگاه و معاشرت با همكلاسی‌های دوقلویشان شروع شد؛ از آن زمانی كه احساس كردند به‌واسطه جفت‌بودن‌شان می‌توانند كارهای متفاوتی انجام بدهند: «در همان ترم‌های اول با چند دوقلوی دیگر در دانشگاه‌مان آشنا شدیم. وقتی برای یكی از خواسته‌هایمان مثل انتقالی‌گرفتن، با هم تلاش می‌كردیم، می‌دیدیم كه بازخوردهای خوب و جالبی از مسؤولان می‌گیریم. به این فكر كردیم كه وقتی چهارتایی وارد اتاقی می‌شویم و این اتفاق باعث می‌شود كامل به حرف‌ها و دغدغه‌هایمان گوش بدهند، پس می‌توانیم تعدادمان را بالا ببریم و اصلا انجمن و یا تشكل دوقلویی شكل بدهیم.» و همین هم باعث شد تا دوقلوها در كشورهای مختلف را رصد كنند و ببینند كه اصلا دوقلویی در جهان چگونه است؛ آن‌وقت بود كه هسته مركزی‌ انجمن‌شان را شكل دادند. با رئیس دانشگاه‌شان صحبت كردند كه بتوانند فراخوان بزنند و دوقلوهای دانشگاه‌های دیگر را هم جمع كنند و در سالن اجتماعات دانشگاه، همایش دوقلوها برگزار كنند: «و به خودمان آمدیم و دیدیم كه همه وقت‌مان درگیر این ماجرا شده‌است و برنامه‌های فرهنگی، هنری و ورزشی را كه برای دانشجوهای دوقلو می‌چینیم و یك تشكل فعال در دانشگاه داریم.»  این داستان آن‌قدر ادامه پیدا می‌كند كه به سربازی می‌رسد: «چهار و نیم صبح جلسه‌مان با بچه‌ها تمام می‌شد و ساعت یك ربع به شش، پوتین پوشیده، به پادگان می‌رفتیم.»  اما انجمن دوقلوها ایده‌ای نبود كه به‌سادگی از كنارش بگذرند. آن‌قدر كه بعد از مدت كوتاهی این انجمن را اول در دانشگاه و بعد در وزارت كشور و سازمان ملی جوانان ثبت كردند. بعد از آن وقتش بود كه روز دوقلویی برای تقویم شخصی خودشان ثبت كنند. روزی كه همه‌چیزش دوقلو و سه‌قلو باشد و چه عددی بهتر از بیست‌ودومین روز از دومین ماه سال؟: «همین شد كه ما خانواده‌ بزرگی از آدم‌های شبیه به هم را تشكیل دادیم. به مخابرات رفتیم و دو خط رند گرفتیم و كارمان را در اتاق‌مان كه حكم دفتر كار داشت، شروع كردیم.» و حیاط خانه‌شان با چند میز و صندلی هم جایی برای برگزاری جلسات با دیگر دوقلوها شد. اما برادران خاصه‌تراش، از تلاش‌های دونفره‌شان برای هدف‌هایی كه در ذهن‌شان داشتند می‌گویند: «فكرش را بكنید؛ درخواست‌مان را به نهاد یا سازمان خاصی می‌نوشتیم، می‌رفتیم سر كوچه پرینت می‌گرفتیم، بعد به مغازه بغلی می‌دادیم تا برایمان فكس كند.»  اما بالاخره خودشان پرینتر می‌خرند و یكی از آن رفت‌وآمدها را كم می‌كنند. برادر ده دقیقه كوچك‌تر تعریف‌هایشان را از این تلاش‌ها كامل می‌كنند: «یادم هست آن موقع پرینتر 200هزار تومان بود. من و ایمان ساعت‌ها دودوتا چهارتا كردیم كه پرینتر بخریم یا نه و بالاخره خریدیم؛ هنوز هم آن را داریم.» اما حالا ایده ابتدایی انجمن دوقلویی برادران خاصه‌تراش، یك چرخه داخلی دوقلویی در كشور را ایجاد كرده‌است و به آدم‌هایی با این ویژگی، خدمات می‌دهد؛ از خودشان به خودشان: «اینجا جمع دوقلوها جمع است و بالاخره هركس هنری، فنی و تخصصی دارد. مثلا یك دندانپزشك دوقلو به یك دوقلوی نقاش خدمات با تخفیف می‌دهند و وقت نیاز هم از او خدمات با تخفیف می‌گیرند؛ به همین سادگی.»


زندگی چندقلویی
البته همه‌چیز زندگی دوقلویی و چندقلویی، همین لباس‌های شبیه هم پوشیدن و لپ كشیدن‌های آخ چقدر بامزه‌اند نیست. به قول برادران خاصه‌تراش، سختی‌هایش به چشم دیده نمی‌شود و همیشه هم همه‌چیز آن‌قدر جذاب و شیرین نیست: «البته می‌تواند باشد.» یكی از دستاوردهایی كه انجمن دوقلوها دارد، گردهمایی سالیانه دوقلوها است؛ جمع‌شدن آدم‌هایی است كه ویژگی مشتركی دارند ولی شاید قدرش را ندانند: «مثلا چندین روز بعد از برگزاری همایش، یكی از مادرهایی كه فرزند دوقلو داشت با ما تماس گرفت و با تمام وجود تشكر می‌كرد. وقتی جریان را پرسیدیم، فهمیدیم روزی نبوده كه این دوقلوها با هم دعوا و مرافعه نداشته باشند؛ اما از وقتی دوقلوها و چندقلوهای شبیه خودشان را دیده‌اند كه چقدر با هم شادند و هوای هم را دارند، انگار نگاه‌شان به هم تغییر كرده است.»آن‌قدر كه از روزی كه از همایش برگشته‌اند تا زمانی كه مادرشان به خاصه‌تراش‌ها زنگ بزند، كوچك‌ترین بگومگویی نداشتند:«خب حیف است دیگر؛وقتی ما این‌قدر دلی و ذهنی و روحی جسمی به هم نزدیك هستیم، چرا قدر این قل حمایت‌گری كه این‌قدر ما را دوست دارد ندانیم.» البته جنگ و كشتی‌گرفتن‌های دوقلوها هم جزوی از همین شیرینی‌هاست، ولی سختی‌هایش همیشه پابرجا بوده:«رسیدگی و تربیت همزمان دو فرزند جای خودش، ولی امان از هزینه‌های همزمان؛ مثلا خانواده‌ای ممكن است برای یك فرزندش امروز لباس بخرد و برای دیگری هفته بعد؛ كسی هم اعتراضی نمی‌كند،اما برای دوقلوها باید همزمان لباس بخری، همزمان هزینه دانشگاه بدهی؛ همان روز، همان لحظه.»