به من گفتی صبوری كن صبوری

به من گفتی صبوری كن صبوری

حامد عسکری شاعر و نویسنده

    من پارسال این روزها داشتم دور خانه خدا می‌گشتم. تاریخش را به روز و دقیق یادم نیست، ولی همین ایام بود كه بعد از حضوری ده روزه در مدینه وارد مكه شدیم. من كلا خیلی از شلوغی خوشم نمی‌آید و یك‌جوری استرس می‌گیرم و حالم ناخوش می‌شود. مدینه كه بودیم شلوغ بود مكه كه آمدیم شلوغ‌تر. تازه هنوز ایام تشریق شروع نشده بود و حاجیان كم و بیش پراكنده بودند، اما باز هم شلوغی عجیب غریبی داشت. آن‌قدر شلوغ كه دور خانه كعبه گشتن چهل دقیقه طول می‌كشید و استلام حجرالاسود تقریبا غیرممكن بود. توی همان طواف‌هایی كه پیرزن پیرمردهای خمیده پاكستانی را می‌دیدم و حس می‌كردم الان است كه بروند زیر دست و پا و ترق ترق شكستن استخوان‌هایشان تا آسمان برود. امروز حدود هزار حاجی وارد مكه شده‌اند. یعنی چیزی حدودا اندازه یك قطار مترو و این برای آن مقام شریف یعنی تقریبا هیچ... پارسال خیلی خودخواهانه گفتم ای‌كاش خلوت بود و می‌توانستم مستجار را لمس كنم. ای كاش می‌توانستم حجر را كه دست ابراهیم و محمد و همه ائمه آن را لمس كرده‌اند لمس كنم و شاید یك كالری از انرژی آن لمس‌ها به جانم بریزد و برای هر دو دنیایم بس باشد.
من یك‌هزارم درصد هم فكرش را نمی‌كردم، نه من، هیچ‌كس فكرش را نمی‌كرد یك ویروس كوچک مرگبار كه حدود هفت، هشت گرمش توی كل دنیا پخش شده و تا حالا كلی خانواده را داغدار كرده است، اینقدری زور داشته باشد كه المپیك و حج و اربعین را تعطیل كند. حالا بعد از یكسال توی تحریریه نشسته‌ام و به این فكر می‌كنم. ای‌كاش همیشه شلوغ باشد. ای‌كاش اینقدر شلوغ باشد كه هر طواف چهارساعت طول بكشد و دستی به حجر نرسد. حج امسال با همه عظمتش تعطیل شد. اربعین هم كه گویا تكلیفش معلوم شده. خدا را چه دیده‌ایم شاید قرار است این‌بار با هجر امتحان شویم و صبر هم همیشه میوه شیرینی داشته... خدا را چه دیده‌ایم شاید بهترش را در ازای این صبرمان برایمان كنار گذاشته. شاید این حجم غم و اندوه دلشكستگی و پریشانی یك پاداش حیرت‌آور داشته باشد كه همه غصه‌ها را با خودش بشوید و ببرد. خدا را چه دیده‌ایم؛ صبور باشیم...