یک زخم از تاریخ
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
حدود یک ماه و نیم دیگر، 31 شهریور که بشود مطبوعات پر میشوند از یاد حمله رژیم بعث عراق به خاک ایران. اما تاریخ کشورمان را که ورق بزنیم، میفهمیم این تقویم قابلیت این را دارد که گوشه هر صفحه و هر روزش با خودکار قرمز بنویسم: سالروز حمله (جای خالی) به ایران. بعد برای یافتن کلمه مناسب جای خالی کتاب تاریخ را ورق بزنیم تا به این برسیم که دست کم در تاریخ هزار سال اخیر ایران روزی نیست که این کشور مورد تجاوز بیگانگان قرار نگرفته باشد. خاصه از وقتی که استعمارگران غربی فیلشان یاد هندوستان کرد و انگلیس کمپانی هند شرقی را راه انداخت و هر از چندی دستی هم به طبق خلیج فارس و ایران انداخت.
13 مرداد سالروز تشکیل «پلیس جنوب» است. شاید اسمش هم به گوشتان نخورده باشد. مثل خیلی اسمهای دیگر که به گوشتان نخورده و خیلی روزهای دیگر که نمیشناسید، اما رد زخمش هنوز بر تن کشورتان به جا مانده است. در بحبوحه جنگ جهانی اول و اواخر کار احمدشاه قاجار در ایران وضع کشور به هم ریخته بود. ایران در جنگ جهانی اعلام بی طرفی کرد، اما دقیقا وسط جغرافیای جنگ بود و یک راه استراتژیک بین اروپا و آسیای شرقی. کمکم آلمانیها در ایران نفوذ کردند و انگلیسیها برای جلوگیری از نفوذ بیشتر آلمانیها به جنوب ایران قشون کشیدند و بیطرفی ایران را زیر چکمههاشان لگدمال کردند.قشون انگلیسی با تعدادی سرباز انگلیسی و هندی به جنوب ایران رسید و پلیس جنوب یا «جمعیت تپانچهداران جنوب» را برای پیدا و قطع کردن نفوذ آلمانیها راه انداخت.
جالب این که بیشتر سربازان این پلیس از میان ایرانیها انتخاب شدند. اما اگر تاریخ را دقیقتر ورق بزنیم، میبینیم آنقدرها هم جالب نبود! چون عدم همکاری با پلیس جنوب برابر بود با سرکوب و قتل و مجازات. از آن طرف حکومت مرکزی ایران هم تسلطی بر وضع کشور نداشت و از طرفی مردم درگیر قحطی ساخته دست انگلیسیها بودند و کار و بار درست نداشتند و عدهای برای سیرکردن شکم زن و بچهشان مجبور بودند با حقوق ناچیز ماهی صدقران عضو پلیس جنوب شوند.بله،تاریخ ایران پر است از 31 شهریورهایی که به مرور زمان فراموش شدهاند.
13 مرداد سالروز تشکیل «پلیس جنوب» است. شاید اسمش هم به گوشتان نخورده باشد. مثل خیلی اسمهای دیگر که به گوشتان نخورده و خیلی روزهای دیگر که نمیشناسید، اما رد زخمش هنوز بر تن کشورتان به جا مانده است. در بحبوحه جنگ جهانی اول و اواخر کار احمدشاه قاجار در ایران وضع کشور به هم ریخته بود. ایران در جنگ جهانی اعلام بی طرفی کرد، اما دقیقا وسط جغرافیای جنگ بود و یک راه استراتژیک بین اروپا و آسیای شرقی. کمکم آلمانیها در ایران نفوذ کردند و انگلیسیها برای جلوگیری از نفوذ بیشتر آلمانیها به جنوب ایران قشون کشیدند و بیطرفی ایران را زیر چکمههاشان لگدمال کردند.قشون انگلیسی با تعدادی سرباز انگلیسی و هندی به جنوب ایران رسید و پلیس جنوب یا «جمعیت تپانچهداران جنوب» را برای پیدا و قطع کردن نفوذ آلمانیها راه انداخت.
جالب این که بیشتر سربازان این پلیس از میان ایرانیها انتخاب شدند. اما اگر تاریخ را دقیقتر ورق بزنیم، میبینیم آنقدرها هم جالب نبود! چون عدم همکاری با پلیس جنوب برابر بود با سرکوب و قتل و مجازات. از آن طرف حکومت مرکزی ایران هم تسلطی بر وضع کشور نداشت و از طرفی مردم درگیر قحطی ساخته دست انگلیسیها بودند و کار و بار درست نداشتند و عدهای برای سیرکردن شکم زن و بچهشان مجبور بودند با حقوق ناچیز ماهی صدقران عضو پلیس جنوب شوند.بله،تاریخ ایران پر است از 31 شهریورهایی که به مرور زمان فراموش شدهاند.