کرونا خیلی اذیت‌مان کرد

بهادر اسدی، تهیه كننده وكارگردان سریال سرزده به پرسش‌ها و انتقادات مردم در مورد این مجموعه پاسخ داد

کرونا خیلی اذیت‌مان کرد

اصلان و رضا، دوستان دوران جوانی و رقبای كشتی چوخه بوده‌اند كه دست روزگار مسیر آنها را از یكدیگر جدا كرده است. رضا پلیس شده و اصلان به كارهای خلاف كشیده شده است. چهار سال قبل رضا موفق به دستگیری اصلان می‌شود. حال اصلان از زندان آزاد شده و در شب نوزدهم ماه رمضان كه همه چیز تحت تاثیر شرایط ویژه كرونا قرار دارد قصد انجام آخرین كارش و توبه‌كردن را دارد كه با زده‌شدن رد آنها توسط یكی از افراد رضا تمام برنامه‌ریزی‌ها به هم ریخته و رضا و اصلان مجدد مقابل یكدیگر قرار می‌گیرند و... این خلاصه‌ای از سریال تلویزیونی سرزده از تولیدات صدا و سیمای خراسان رضوی بود كه از شبكه یك روانه آنتن و به تازگی تمام شده است. پخش این مجموعه با حرف و حدیث‌های زیادی روبه‌رو شده است، حتی سوتی‌ها و نقدهای مردمی نسبت به این سریال به فضای مجازی سرایت كرده و مرتب درباره بخش‌های مختلف این سریال و اتفاقاتش مطالبی نوشته می‌شود. همچنین ابهاماتی نسبت به برخی بخش‌های سریال دیده شد كه همین باعث شد برای مردم سوالات مختلفی شكل بگیرد. تعداد پرسش‌های مردمی كم نیست، این‌كه چرا سكانس‌های دعا و تاثیرگذار سریال در صحن حرم ضبط نشده است. چرا صحنه عملیات و گرفتن اصلان با سكانس شب شروع شده و وسط عملیات هوا روشن می‌شود و دوباره به فاصله چند ثانیه هوا تاریك است؟ چرا همسر بشرا تیر به بخشی از بدنش اصابت می‌كند و بعد درگیر مرگ مغزی می‌شود؟ چرا گریم خانم‌های بازیگر سریال مرتب سیاه و سفید می‌شود؟ چرا بازی علی انصاریان سرد و بدون روح است؟... همین پرسش‌هایی كه معمولا بینندگان سریال سرزده درباره قصه و دیالوگ‌های آن دارند باعث شد سراغ بهادر اسدی، كارگردان و تهیه‌كننده این سریال برویم و با او درباره ابهامات مختلف اثر صحبت كنیم.

متهم، اجازه ورود به حرم را ندارد!
انتقاد: سریال سرزده در مشهد تصویربرداری شده است، اما از قابلیت‌های این شهر به هیچ وجه استفاده نشده، حتی صحنه‌های دعا هم در صحن حرم امام رضا (ع) ضبط نشد. به عنوان مثال در یكی از سكانس‌ها، انتظار می‌رفت دعاكردن شخصیت روح انگیز (نسیم ادبی) در صحن حرم نشان داده شود. یا زمانی كه اصلان برای آخرین بار از رضا می‌خواهد كه او را ببرد تا حرم را ببینید و حرف‌هایش را به آقا بزند، فقط نمای بسیار كوتاهی از گلدسته‌های حرم به تصویر كشیده می‌شود و به هیچ وجه بارگاه را نشان نمی‌دهید.
دفاع: زمانی كه ما سریال را ضبط می‌كردیم، كرونا شدت گرفته بود و به شدت مردم می‌ترسیدند، حتی حرم امام رضا (ع) هم بسته بود و اجازه ورود به صحن امام رضا را هم نداشتیم. در مجموع ورود و خروج ممنوع بود. این ترس به حدی بود كه مردم خانه‌هایشان را اجاره نمی‌دادند تا كار را ضبط كنیم. به همین دلیل از قابلیت‌های شهر مشهد كمتر استفاده كردیم. به همین دلیل 90 درصد سریال را در هتل ضبط كردیم. بنابراین شما بیشتر فضاهای داخلی را می‌بینید. از سوی دیگر بهرنگ علوی نقش متهم را بازی كرده بود و به لحاظ قانونی متهم اجازه ورود به صحن حرم را ندارد. اما از آنجا كه ما می‌خواستیم زحمت نیروی انتظامی را نشان بدهیم، سكانسی قرار دادیم كه آنها متهم (اصلان) را بردند تا طلب مغرفت كند، زیرا توبه قبلی او بر اساس ریا بود، اما نیروی انتظامی باز هم این ریسك را كرد تا اصلان قبل از رفتن به زندان بارگاه امام رضا را ببیند و او از رافت اسلامی استفاده كرد. همچنین در دیالوگ‌های اصلان خطاب به رضا دیدید كه می‌گوید او را زیر سقفی از خدا آورده كه ممكن است سال‌ها این بارگاه و آفتاب را نبیند، اما حالا می‌تواند با آقا سلام و خداحافظی كند. دلیل این‌كه گلدسته هم كوچك نشان داده شد به این دلیل بود كه به ما زاویه نداده بودند. در آن مقطع نه‌تنها حرم بسته بود، بلكه بست‌ها هم بسته بود و اجازه ورود و خروج نداشتیم و ما تا جایی كه اجازه داشتیم دوربین را جلو بردیم. البته ما هم دلمان می‌خواست این اتفاق بیفتد و حرم امام مهربانی‌ها را بیشتر نشان بدهیم، اما شرایط كرونا مانع شد.



مانع بزرگ؛ تغییر گریم
انتقاد: صحن حرم در ایام ماه رمضان باز شد و قابلیت استفاده از صحن حرم وجود داشت. پس چرا از این فرصت استفاده نكرده و تعدادی از پلان‌های این سریال را از نو ضبط نكردید، زیرا پخش سریال هم به تعویق افتاده بود و امكان این كار وجود داشت.
دفاع: به خاطر این‌كه بازیگران این سریال سر كارهای دیگر رفته بودند و گریم‌هایشان تغییر كرده بود. به عنوان مثال گریم آقای بهرنگ علوی هم تغییر كرده بود و ما نمی‌توانستیم دوباره ضبط كنیم. یا خانم نسیم ادبی هم همین طور. البته زمانی كه فیلمنامه نوشته شده بود، خبری از كرونا نبود و قصه متناسب با حال و هوای رمضان در شش قسمت به نگارش درآمده بود. اما بعد از كرونا، آقای محسن نصرپور، مدیر كل صدا و سیمای خراسان رضوی با ما صحبت كرد كه بهتر است قصه را با شرایط روز جامعه هماهنگ كنیم و به موضوع كرونا هم بپردازیم. به همین دلیل همراه با آقای سعدوندیان نویسنده به مشهد رفتیم و یك ماه بازنویسی طول كشید. بعد از آن شروع كردیم به ضبط سریال، اما چون كرونا بیشتر شده بود، 90 درصد بازیگران اولیه را از دست دادیم و لوكیشن‌هایی كه قرار بود به ما بدهند به خاطر ترس از كرونا نمی‌دادند و ما تنها گروهی بودیم كه در این وضعیت كار می‌كردیم، زیرا حتی در آن مقطع زمانی ارشاد هم كارهایش را خوابانده بود.



سوتی در یكی از عملیات‌ها!
انتقاد: یكی از سكانس‌های سریال به یكی از عملیات‌های نظامی مربوط می‌شد. زمانی كه علی انصاریان همراه با گروهش برای دستگیری اصلان می‌روند، در ابتدا هوا تاریك است، اما بعد از چند ثانیه هوا روشن می‌شود و بعد از چند ثانیه دوباره هوا تاریك می‌شود. این سوتی دست به دست در فضای مجازی منتشر شده است. دلیل این اتفاق چیست؟
دفاع: ما این سكانس را در دو زمان مختلف ضبط كردیم و تصاویر را به صورت آنلاین برای آقای علی تصدیقی فرستادیم تا اصلاح رنگ تصاویر را انجام بدهند. اما از آنجا كه اصلاحیه به كار خورده و ما اصلاحیه را انجام دادیم، در یكی از خروجی‌ها، بخشی از اصلاح رنگ پرید و همین باعث شد تا شما این سكانس را با هوای تاریك و روشن ببینید. البته یكی از خبرگزاری‌ها مصاحبه‌ای با من كرد و جمله‌ای نوشتند كه ما گول دوربین را خوردیم! در حالی كه دوربین، انسان نیست كه گولش را بخوریم. این روزها دیگر برخی فیلمسازان ما مسلح به یكی از خبرگزاری‌ها شدند و از این طریق ساختارهای خودشان را گل می‌كنند و برای بقیه شیطنت راه می‌اندازند. همین شیطنت خبرگزاری باعث شد تا این اتفاق دست به دست شود. البته خیلی هم بد نشد، زیرا مردمی كه سریال را نمی‌دیدند، پای مجموعه سرزده نشستند و به بیننده ما اضافه شد.


ماجرای چهره سیاه و سفید بازیگران زن
انتقاد: در برخی صحنه‌های سریال، وقتی دوربین به سمت خانم‌ها می‌رود، چهره آنها سیاه و سفید می‌شود و زمانی كه با همبازی آقا هم‌صحبت بودند این تغییر رنگ بسیار جلب توجه می‌كند و این بخش‌ها در فضای مجازی بسیار چرخیده است.
دفاع: بله، قبول دارم گریم بازیگران زیاد بود. اما باید بدانید كه ما این سریال را با آزمون و خطا انجام دادیم و آن هم در شرایط سخت كرونا. شما باورتان نمی‌شود كه ما چند پالت آرایشی برای خانم‌های بازیگر خریدیم! زیرا در آن زمان همه از هم وحشت داشتند و نمی‌خواستیم گریمور و بازیگر خیلی نزدیك به هم شوند و به دلیل رعایت پروتكل بهداشتی تصمیم گرفتیم رنگ‌ها را طراح گریم به صورت بازیگران بزند و آنها خودشان بقیه گریم را انجام بدهند. در آن زمان حتی بازیگران اجازه نمی‌دادند دست گریمور به صورت‌شان بخورد و چون درگیر استرس‌های كرونا بودند، روحیه‌شان حساس شده بود و كوچك‌ترین حرف ممكن بود منجر به دلخوری شود. به همین دلیل خانم‌های بازیگران صبح‌ها كه از خواب بیدار می‌شدند فون آرایشی را می‌زدند و سر كار می‌آمدند. از سوی دیگر در میان گروه دو نفر مبتلا به كرونا شدند و همین وضعیت گروه را حساس كرده بود، اما ما سعی می‌كردیم مرتب از تعداد عوامل كم كنیم و با كمترین نیرو و خلوت‌تر كار را انجام بدهیم. به هر حال ساخت یك اثر در شرایط بحرانی جامعه سخت است و ما هم كامپیوتر نیستیم و بعضی‌ها چیزها طبیعی است كه از دست مان در برود.



صحنه ابهام آمیز مرگ مغزی همسر بشرا
انتقاد: صحنه مرگ مغزی همسر بشرا خیلی با ابهام همراه بود. او به بدنش تیر خورد، اما بعد گفته شد او دچار مرگ مغزی شد. به همین دلیل برای مخاطبان گنگ بود.
دفاع: من از ابتدا اعلام كردم كه سریال ما پلیسی بوده و طبیعی است که صحنه‌های كشت و كشتار داشته باشیم، چون قرار نبود مخاطب یك سریال ملودرام صرف ببیند. اما صحنه‌های كشت و كشتار هم بی‌ربط به قصه نبود. اما از آنجا كه از طرف سازمان دستورالعمل عمل آمده بود كه از خشونت زیاد در سریال‌ها و فیلم‌ها پرهیز كنید. در این صحنه رحیم نوروزی دو تیر به هاشم زاده می‌زند، اما وقتی می‌بیند نمرده، تیر خلاص را می‌زند. اما به خاطر همین دستورالعمل فقط شما صحنه یك تیر را می‌بینید، به همین دلیل برایتان گنگ بود، اما در توضیحات دكتر گفته می‌شود كه امیدواریم به داروها جواب بدهد و چون این اتفاق نمی‌افتد دچار مرگ مغزی می‌شود. حتی به ما گفته شد كه جیغ خانم‌ها را در بیاوریم. در مجموع وقتی 21 دقیقه از یك سریال پر التهاب درآورده شود، همین می‌شود. ما 68 پلان داریم، اما 22 پلان را دیدید.



لباس پلیس برای انصاریان گشاد بود
انتقاد: یكی از انتقادهایی كه به سریال وارد است مربوط به بازی علی انصاریان می‌شود كه بسیار نقش فرمانده را ضعیف و سرد بازی كرده است و مردم بارها در فضای مجازی گفته‌اند چرا باید نقش فرمانده به علی انصاریان داده می‌شد و می‌گفتند به هیچ وجه برای این نقش مناسب نبود.
دفاع: هدف من از انتخاب علی انصاریان، محبوبیت‌اش در میان مردم بود و دومین دلیلم، قد و هیكل مناسب او برای نقش رضای پلیس بود. در ابتدا خیلی روی بازی او حسابی نكرده بودم، حتی سر صحنه بارها به او تاكید می‌كردم كه علی موقع دیالوگ‌گفتن سرت پایین نباشد. من هم قبول دارم این انتقاد را. لباس فرمانده پلیس برای علی انصاریان گشادتر بود. البته علی با خواندن این مطلب ناراحت می‌شود، اما باید نقد بجا را پذیرفت. همه بازیگران بهرنگ علوی، نسیم ادبی، رویا میرعلمی و... بازی خیلی خوبی در سریال داشتند، حتی رامبد شكرآبی را برای نقشی قرار داده بودم تا بیننده گول بخورد و فكر كند می‌خواهد او كاری انجام بدهد. او هم بازی بسیار عالی‌ای داشت و محبوب دل من شد. می‌توانستم شكرآبی را برای نقش پلیس بگذارم، اما آن محبوبیت را نداشت. در مجموع ساخت این سریال برای خودم هم بسیار همراه با تجربه بود و به بلوغ فیلمسازی رسیدم. ان‌شاءا... در كار بعدی 95 درصد این مواردی را كه شما اشاره كردید نخواهید دید. من بسیار هم نقدپذیر هستم، چون اگر باور كنیم بهترین كار را ساختیم، همان روز زمان مرگ ماست. پس باید همیشه تلاش كرد.



 حذف چند دیالوگ
انتقاد: در یكی از صحنه‌ها بشرا خواهر رضا سر سجاده نماز نشسته است. برادر و زن برادرش با او صحبت می‌كنند تا قلب همسرش را اهدا كند. بعد وقتی رضا و همسرش به طبقه پایین می‌آیند و روح‌انگیز به جمع‌شان ملحق می‌شود، بشرا به جمع‌شان ملحق می‌شود و می‌گوید چی شد؟ در حالی كه در صحنه قبل دیدیم كه برایش توضیح دادند، اما بعد اعلام بی‌خبری می‌كند.
دفاع: نمی‌دانستیم نباید حلقه روی قرآن گذاشته شود و ما پلانی به این صورت داشتیم و چون چند اصلاحیه در این صحنه‌ها داشتیم و بخشی از دیالوگ‌ها در آورده شد، به همین دلیل به این دو صحنه لطمه زد و باعث شد كه این طور دیده شود. در اصل ما می‌خواستیم در این صحنه بی‌محلی‌كردن بشرا را نشان بدهیم، اما حذف چند دیالوگ باعث این ماجرا شد. این اتفاق هم طبیعی است و در سریال‌ها پیش می‌آید.



 بازیگرانی كه از قافله جا ماندند
انتقاد: به سریال‌هایی كه در استان‌ها تولید می‌شود این نقد وارد است كه چرا از تهران بازیگر می‌برند و از استعدادهای استان برای ایفای نقش‌های اصلی استفاده نمی‌شود. این اتفاق هم در سریال سرزده افتاده است.
دفاع: بخشی از این موضوع به صنف تهیه‌كننده، كارگردان، بازیگران و... مربوط می‌شود كه باعث شدیم نوید محمدزاده معرفی شود، اما توجهی به بازیگران استانی نكرده ایم. من خیلی علاقه‌مند هستم وقتی اثری در شهرستان تولید می‌كنند از همه بازیگران استان استفاده كنم، اما برخی مدیران موافق این مساله نیستند و به من تاكید می‌كنند بازیگر چهره بیاورم. در حالی كه بودجه هم برای آوردن بازیگر چهره كم است. باید به حال سینما افسوس خورد كه سلبریتی‌اش محمدرضا گلزار 46 ساله است. خود گلزار هم از این اتفاق خسته شده است. باید بازیگران را بیاوریم و معرفی كنیم. بازیگرانی همچون رضا عطاران، حامد بهداد، زنده‌یاد مطیع، رضا كیانیان و... همه از مشهد هستند، اما تا زمانی كه تهران نیایند، كسی دیده نمی‌شود. در حالی كه استعدادهای زیادی در شهرستان‌ها داریم و باید مدیران اجازه بدهند تا از آنها برای نقش‌های اصلی بهره ببریم. این روزها در سینما هم مد شده كه از تركیه بازیگر می‌آوریم. این در حالی است كه بارها درباره تهاجم فرهنگی سریال‌های تركی صحبت می‌كنیم و بعد از آنها بازیگر می‌آوریم. مگر ما بازیگر نداریم كه از آنجا می‌آوریم. طبیعی است با این اقدامات مهر می‌زنیم و خودمان تهاجم فرهنگی را به كشورمان می‌آوریم.