دوستداران را چه شد ...

گفت‌وگو با علیرضا بدیع، درباره دوست و دوستی

دوستداران را چه شد ...

 دوستی و رفاقت را می‌توان قدیمی‌ترین رفتار اجتماعی بشر دانست. از همان روزی که دو انسان کنار هم قرار گرفتند و فهمیدند برای ادامه بقا باید با هم کنار بیایند و یکدیگر را یاری کنند و از همه مهم‌تر این‌که با هم مهربان باشند؛ بشر روز به روز پیشرفت کرد و به دستاوردهای علمی زیادی رسید، مکان‌های تازه‌ای کشف کرد، دلخوشی‌ها و آسایش‌های زیادی برای خودش مهیا کرد اما هیچ‌وقت نتوانست بدون دوست و رفیق و همدم به زندگی هر چند در رفاه مطلق ادامه دهد. این نیاز باعث شد تا مردم جهان، دیروز را به‌نام روز جهانی پیدا کردن دوستان جدید نامگذاری کنند؛ شاید به دلیل ترس و وحشتی که از تنهایی به آنها دست داده در دوره‌ای که هشدارها برای تنها ماندن آدم‌ها جدی‌تر شده است. با علیرضا بدیع، شاعر و استاد دانشگاه هم‌صحبت شدم تا برایمان از دوستی بگوید، اتفاقی زیبا که در ادبیات و فرهنگ ما ایرانی‌ها به آن توجه زیادی شده است.
به هر دستی نشاید داد دست
بدیع درباره مفهوم دوستی از زاویه فرهنگی و جامعه‌شناختی می‌گوید: در فرهنگ لغت برای دوست معانی‌ای مانند همراه و رفیق ذکر شده است. از نظر اجتماعی دوست، کسی است که مدتی از همراهی با او گذشته و اکنون ما با او احساس راحتی می‌کنیم و رازهایمان را به او می‌گوییم و احساس می‌کنیم مونس و همدم و غمخوار ماست و در سختی‌ها کنار ما خواهد بود. در ادبیات عرفانی ما، برای «دوستی» حرمت زیادی قائل شده‌اند و دوست را با معبود یکی دانسته‌اند. در سبک عراقی، دوست بار به‌شدت مثبتی دارد و هر زمان که کلمه دوست مثلا در اشعار سعدی یا حافظ گفته می‌شود به معنای خداوند است. حتی یار زمینی را با کلمه دوست خطاب نمی‌کند. در قابوس‌نامه که آداب مختلف اجتماعی را بازگو می‌کند، درباره دوستی و آیین دوست‌یابی نوشته‌های مفیدی وجود دارد و جناب سعدی هم در گلستان چندین حکایت درباره دوست و ویژگی‌های خوبش دارد. مولانا هم در باب آیین دوستی فرموده است: چون بسی ابلیس آدم روی هست / پس به هر دستی نشاید داد دست... حافظ هم که جانب تعادل را درنظر گرفته و گفته: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا. در ادبیات ایران تقریبا هیچ شاعری وجود ندارد که درباره دوستی شعری نداشته باشد. در ضرب‌المثل‌های ایرانی هم که درباره دوست زیاد نوشته شده: تو بگو دوست کی هستی تا بگویم که هستی... امروزه که علم روان‌شناسی پیشرفت کرده، عالمان این رشته می‌گویند که انسان به‌شدت از گروه‌های دوستی‌اش تاثیر می‌گیرد و به مرور شبیه آنهایی می‌شود که بیشتر وقت خود را با آنها سپری می‌کند. به بدیع می‌گویم در حکمت‌ها و مثل‌های ایرانی به‌شدت روی رفیق و دوست تاکید شده که ناباب نباشد و خانواده‌ها هم که بسیار مراقبند که فرزندان‌شان با چه کسانی دوست می‌شوند این روش هرچند کاملا درست است اما ما را محدود نکرده که با آدم‌های تازه کمتر رفاقت کنیم با این آگاهی که از خودمان هم مراقبت کنیم؟
چت نکنیم!
وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما در این موضوع دخیل است. در برخی از دهه‌ها ایرانی‌ها به اصطلاح رفیق‌بازتر و اجتماعی‌تر بودند و دوستی‌ها عمیق‌تر بود. اما الان این عمق و گسترش کمتر شده به چند دلیل؛ یکی‌اش این است که در جامعه ما روی فرهنگ دوستی و مراودات اجتماعی کار نمی‌شود. متولیان فرهنگی و شهری و رسانه‌ها روی این موضوع کار نمی‌کنند. در سال‌های اخیر چند فیلم و سریال درباره و با موضوع دوستی و مهارت آن ساخته و پخش شده؟ چند کتاب منتشر شده؟ که بخوانی‌اش و احساس کنی وارد دنیای دوستی و رفاقت شده‌ای و دوست داری آن را تجربه کنی؟ در سطح شهر و شهرداری‌ها چقدر روی این موضوع کار می‌کنند؟ چند دیوارنوشته یا بیلبورد درباره دوستی به چشم می‌بینید. اگر دقت کنید ذهن ما اصلا با مفهوم دوستی درگیر نمی‌شود که به آن فکر کند و راه‌های تازه‌تری برای دوستی و دوست‌یابی را تجربه کند. ما به همان شکل سنتی و آنچه که آموخته‌ایم دوستی را ادامه می‌دهیم. انگار دوستی و دوست‌یابی در دنیای مدرن امروزی دغدغه مسؤولان نیست. از طرفی ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بخشی از آن مجازی است. ما دیگر مثل سابق در دیدارهای رودرو با دوستان‌مان صحبت نمی‌کنیم که حس کلام آنها و زبان بدنشان را دریافت کرده و کمک‌مان کند مفهوم کلامشان را بهتر و بیشتر بفهمیم. ما بیشتر چت می‌کنیم و این چت بیشتر اوقات باعث سوءتفاهم و جدایی می‌شود؛ چون ما نمی‌دانیم طرف مقابل‌مان در چه شرایط روحی و روانی و زیستی جواب ما را می‌دهد. از آنجا که او را و شرایطش را درک نمی‌کنیم، دلخور می‌شویم و آنقدر صبر و تحمل‌مان کم شده که خیلی سریع او را بلاک کرده و از دایره دوستی کنارش می‌گذاریم. برای همین جامعه‌شناسان و روان‌شناسان مدام به ما گوشزد می‌کنند حرف‌های جدی‌مان را در فضای چت بازگو نکنیم و توصیه می‌کنند در این فضا از ایموجی‌ها کمک بگیریم که تا حدودی احساس ما را به مخاطب منتقل کند که الان مثلا شوخی می‌کنیم، خوشحالیم یا ناراحتیم و... .
نارفیقان و توقع‌های بی‌جا
بدیع درباره واژه نارفیق که در کنار رفیق و دوست از آن استفاده می‌شود، نظری متفاوت دارد. او بر این باور است که شاید بهتر باشد قبل از این که به دوستی که در دوره‌ای یار ما بوده صفت نارفیق بدهیم کمی به خودمان بپردازیم و ببینیم چه دلیلی باعث شده ما به دوستمان چنین نظری پیدا کرده‌ایم؟ شاید توقع ما بیشتر از خواسته او بوده. شاید ما او را قضاوت کرده‌ایم چون شرایط او را نمی‌دانیم. شاید هم او در موقعیتی بوده که در آن زمان خاص چاره‌ای نداشته که با ما طور دیگری رفتار کند. درک شرایط متقابل خیلی مهم است، ما باید این مهارت را بیاموزیم و زمانی از واژه نارفیق استفاده کنیم که طرف مقابل ضربه کاری و مهلکی به ما زده‌باشد. در این صورت باز اشتباه از ما بوده که با چنین آدمی رفیق شده‌ایم و در طول زمان متوجه نارفیقی او از روی رفتارها و گفتارهای کوچک و بزنگاه‌های او نشده‌ایم. این را به تجربه متوجه شده‌ام که به روح‌مان و هوش درونی خود بیشتر توجه کنیم و به او وفادار باشیم. وقتی در دیدار اول با کسی آشنا می‌شویم و حس خوبی از او نمی‌گیریم و هشدار درونی‌مان به ما می‌گوید بیشتر حواسمان را جمع کنیم، به این آلارم دقت کنیم و جوری مسیر دوستی را پیش ببریم که روزی مجبور نشویم از آن فرد به عنوان نارفیق یاد کنیم. دوستی‌ها ارزشمندند و به نظرم رفاقت به مراقبت زیادی نیاز دارد. در دوره‌ای که آدم‌ها روز‌به روز تنهاتر می‌شوند حواسمان به دوستان‌مان باشد. یکی از اضطراب‌های من رنجاندن دوستانم است و از دست دادن آنها. شاید بهتر باشد همه ما این حساسیت را در خودمان تقویت کنیم که به‌جای توقعات مکرر از دوستان، آنها را درک کنیم و حضورشان را غنیمت بدانیم.



دوست واقعی، دوست مجازی
بدیع درباره دوستی‌های دنیای مجازی می‌گوید: در زمانه‌ای که دوستی‌ها در دنیای واقعی با چالش‌ها و اما و اگرهای زیادی روبه روست، دوست‌یابی و دوستی در دنیای مجازی که پر است از چالش و آسیب. این واقعیت را باید قبول کنیم آدم‌هایی که با عکس و نوشته خود را در دنیای مجازی معرفی می‌کنند، با واقعیت آن آدم‌ها فاصله زیادی دارند. ما در دنیای مجازی فقط بخشی از زندگی روزمره و علاقه‌مندی‌های خودمان را به اشتراک می‌گذاریم، بخشی که بیشتر مثبت است و تصویری خوشحال و اندیشمند و... از ما نشان می‌دهد. مثلا من از زمان‌هایی که مطالعه می‌کنم، عکس منتشر می‌کنم و درباره کتابخوانی مطلب می‌نویسم اما واقعیت این است که من همه ساعات روز که مشغول مطالعه نیستم، اما تصاویری که منتشر می‌کنم در دنیای مجازی از من چنین فردی می‌سازد و زمانی که یک‌نفر با این ذهنیت به من نزدیک می‌شود و زندگی روزمره و واقعی‌ام را می‌بیند، سرخورده می‌شود؛ چون با ذهنیتی که در او شکل گرفته تفاوت دارد. برای همین ناکامل بودن آدم‌ها در دنیای مجازی است که نمی‌توان با آنها دوست شد یا به آنها اعتماد کرد. فاصله بین آدم واقعی و آدم مجازی در بیشتر مواقع بسیار زیاد است.