مرگ غریب

مرگ غریب

 انگار كرونا آمده تا همه گذشته ما را با خودش ببرد. حالا دیگر كسی، كسی را در آغوش نمی‌كشد. حالا دیگر موقع دیدار كسی روبوسی نمی‌كند. حالا دیگر حتی كسی موقع احوالپرسی به دیگری دست نمی‌دهد. در حكایت‌های عامه می‌گویند قدیم‌ترها فلان قبیله كه همیشه با خود اسلحه حمل می‌كردند، موقع دیدار و احوالپرسی به هم دست می‌دادند كه یعنی ببین و بدان كه من در مواجهه با تو اسلحه همراهم نیست و كنایه از این‌كه با تو دشمنی ندارم و دوستیم. حالا اما كرونا همه ما را خلع‌سلاح كرده. دیگر نیاز نیست به كسی دست بدهی تا بفهمد سلاحی برای دفاع از خودت نداری.
تنها ابزار دفاعی‌مان شده همین یك تكه پارچه‌ای كه با دو بند كش نازك می‌افتد پشت گوش‌مان. ما كی این‌قدر بی‌دفاع شدیم؟
پای صحبت یكی از جهادگران ستاد مردمی مبارزه با كرونا كه نشسته بودم لابه‌لای خاطراتش می‌گفت رفته بودیم منزل فلانی كه بر اثر كرونا فوت كرده بود را ضد عفونی كنیم ... . حرفش را بریدم. یك لحظه صبر كن! رفته بودی منزل خانواده معزی را ضدعفونی كنی؟ یعنی خبری از بوی حلوا و ختم صلوات و مردمی كه برای عرض تسلیت می‌آیند نبود، این چه رسمی است كه در این زمانه اگر كسی بمیرد خانواده‌اش را می‌فرستید بیرون و خانه‌اش را می‌كشید به الكل و مواد ضدعفونی؟
دنیایمان عوض شده برادر. در این زمانه كه آدم را یاد عكس معروف وبا روی جلد روزنامه قدیمی فرانسوی می‌اندازد زندگی سخت است. همان شماره كه دوران وبای صد و چند سال پیش درآمد و عكس روی جلدش یك فرشته مرگ سیاه‌پوش را نشان می‌داد كه داس بزرگی در دست گرفته و مردمی كه در حال فرارند را درو می‌كند. ما تنها راه‌مان فرار است. فرار از خیابان‌ها به خانه‌ها. فرار از محل‌های اجتماعی و جمع‌های عمومی به پستوها. فرار از جامعه به خود. نگو كه فكر می‌كنی این همان از كثرت به وحدت رسیدن است كه ملاصدرا می‌گوید. این بلا را دیگر با هیچ‌كدام از متر و معیارهای فلسفی‌ات نمی‌توانی توجیه كنی. این دیگر خود بلاست برادر!
داستان دفن بیمارانی كه به علت كرونا از دنیا می‌روند هم قصه غریبی است. جنازه را چند لا می‌پیچند لای محافظ‌هایی كه مو لای درزشان نمی‌رود و بعد چند نفر محدود از خود بیمارستان یا قبرستان می‌آیند با لباس‌های محافظ چند لایه و تابوت را به دوش می‌كشند و می‌برند سمت قبری كه كف و دیواره‌اش را با آهك پوشانده‌اند.
مرگ غریب است. مرگ با كرونا غریب‌تر. خانواده متوفی كه بیشترشان حق همراهی تابوت را ندارند، پس از خاكسپاری برمی‌گردند به خانه‌ای كه بیشتر از بوی حلوا، بوی مواد ضدعفونی می‌دهد.