نسخه Pdf

شاد دارم، ولی.....

شاد دارم، ولی.....

باران هادیان / اصفهان

میدانی ؛دلم برای خواهر کوچکم می‌سوزد .او کلاس اولی است و با این شرایط کرونا، نتوانسته پشت نیمکت‌های مدرسه بنشیند و بازی با همکلاسی‌هایش را در زنگ تفریح تجربه کند یا حتی صدای ناظم مدرسه از پشت میکروفن در حالی که داد می‌زد، فلان کار را نکن.
 او حتی همکلاسی‌اش را از نزدیک ندیده است. فقط یک عکس ۳در۴ در شبکه شاد نشانش دادیم و گفتیم این بهرامی است، همکلاسی‌ات. این یکی هم نامش نگار است و اون با کنجکاوی تمام عکس‌ها را با دقت از نظر می‌گذراند و بدون این‌که پیامی را رد بدهد صدای ارسالی دوستانش رو با حوصله گوش می‌داد. ولی هنوز نمی‌داند چطور می‌تواند پاک‌کن از دوستش قرض بگیرد یا میز را به دو بخش مساوی تقسیم کند و از این‌جور قوانین من در آوردی. 
برایش شاد را هم فراهم کردیم، ولی شاد نیست مثل همه وارد شاد شود که شاید بتواند خوشحال شود اما شاد نشده باید تغییر پیام رسان دهد. راستی زنگ ورزش را هم تجربه نکرده است که سرخوش شود یا این‌که نمی‌تواند یکهو در کلاس بلند بگوید: امروز ریاضی نداریم برویم حیاط بازی کنیم. 
چقدر دلم برایش می‌سوزد چطور از پشت گوشی، دست همکلاسی‌اش را بگیرد و بازی کنند.یا سرصف دست بزنند و غش‌غش بخندند. یا سرود خوشحال و شاد و خندانم را بخوانند....
فکر می‌کنم باید به جای خواندن این سرود دست در دست همکلاسی‌هایش ویس بگیرد و بگوید: شاد دارم ولی ناشادم /قدر بودن کنارت را الان می‌دانم 
سال اولم و هنوز با مدرسه ناآشنام/آنلاینم اما نه با صدای برپای مبصر کلاس