خاطره‌بازی با کوهنوردان امدادگر

کوهنوردان امدادگر از تجربه‌های سخت و مرگبار امداد و نجات در حوادث کوهستانی می‌گویند

خاطره‌بازی با کوهنوردان امدادگر

برای آنها که دنبال‌آدرنالین بالا هستند، فرقی نمی‌کند از برف و بوران به‌خود بلرزند یا با هرم خورشید، شرشر عرق بریزند. فقط دنبال هیجان‌اند، حتی اگر نابلد راه باشند. کوهنوردی از آن هیجان‌هایی است که عاشقانش گرما و سرما نمی‌شناسند و البته ورود به این مسیر، خالی از خطر مرگ یا مصدومیت نیست.این هفته در تپش پای صحبت امدادگرانی نشستیم که هزار متر بالاتر از زمین به عملیات و امدادرسانی پرداختند و ناجی جان کوهنوردان شده و یا پیکر قربانیانی را به پایین انتقال دادند تا به چشم انتظاری خانواده هایشان پایان دهند. آنها در میان خاطره بازی‌های شان از تجربه‌های خود گفته و هشدارهای مهمی هم برای عاشقان کوه و طبیعت داشتند.

ریزش بهمن
سقوط بهمن از حوادثی است‌که به‌گفته این‌کوهنورد، کمتر کسی از آن، جان سالم به در می‌برد. او از حادثه‌ای می‌گوید که حدود پنج سال پیش برای دو نفر از هم استانی‌هایش رخ داد که به قله سنبران صعودکرده بودند، اما در بازگشت با بهمن مواجه شدند:«نزدیک پناهگاه گل‌گل، مسیر بهمن‌گیری وجود دارد که به ندرت بهمن می‌گیرد، اما آن روز و زمانی‌که آنها در حال عبور بودند، توده بهمنی به اندازه یک کامیون رویشان ریزش‌کرد و زیر آن مدفون شدند. در دنیا، به ندرت ممکن است‌کسی از بهمن نجات پیدا کند، زیرا  بهمن، آن‌قدر فشرده است ‌که با ریزش آن، حس می‌کنید چند تن برف رویتان است. از سوی دیگر، وقتی در حجم  بالا سقوط می‌کند، فضای زیرین آن، تاریک می‌شود و تشخیص جهات بسیار سخت است. پس از سقوط، یکی از آنها که شناگر بود، با حرکات موجی توانست فضایی برای تنفس خود باز کند. او لباس مناسب اسکی به تن داشت، اما همراهش نه. همان شناگر، پس از خارج کردن دوستش از زیر برف، از ما کمک خواست. تیم ما حرکت‌کرد و به فاصله 
دو ساعت هم بچه‌های تیم شهرستان ازنا رسیدند. شوربختانه با وجود تلاش فراوان، مردی که لباس مناسب به تن نداشت، فوت شد و دیگری زنده ماند.
گم شدن در کوهستان
مسیرهای کوه را باید مثل کف دستت بشناسی. اگر ندانی، ورودت به کوه با خودت است و خارج از شدن آن با خدا. سه کوهنوردی که از اراک به قله اشترانکوه رفته بودند هم اسیر نابلدی خود از پیچ و خم‌های‌کوهستان شدند:« آنها در ادامه مسیر خود، به جای این‌که به سمت چپ بروند، به اشتباه به سمت پرتگاه رفتند و دچار مشکل شدند. پس از تماس با ما، متوجه شدیم، راه را اشتباه رفته‌اند. یکی‌شان حال مساعدی نداشت و به آنها گفتم تا تیم ما برسد، چند ساعت طول می‌کشد و برای نجات جان خود، چاره‌ای جز حرکت‌کردن ندارند. بچه‌های امدادگر اراک و الیگودرز هم آمدند تا با هم عملیات را پیش ببریم. زمان مهم بود و برای همین، به دونفر از بچه‌های آماده و سرحال گفتم به جای این‌که مصدوم را بیاورید، همان‌جا کمپی برپا کنید.ضمن این‌که دائم به آن سه نفر یادآوری می‌کردم که تحرک داشته باشند تا هایپوترمی یا سرمازدگی به آنها غلبه نکند. بچه‌ها کار را شروع و در تاریکی شب، یکی از قله‌های خطرناک به نام کول جنو را صعود کردند. درست لحظه‌ای‌که مصدوم داشت وارد کما می‌شد، نیروها به 100متری زیر قله رسیدند و پس از برپاکردن چادر، تا صبح‌کنار هم نشستند و فردای روز حادثه بالگرد امداد آنها را نجات داد.
تراژدی مرگ 9 کوهنورد حرفه‌ای
مرگ 9 کوهنورد حرفه‌ای مشهدی، یکی از غمبارترین تراژدی‌های‌آذر 96 بود. آن سال، تیم 14 نفره‌ای همراه یک راهنمای محلی به سمت ارتفاعات اشترانکوه حرکت‌کردند، اما تعداد بالای نفرات، فنی‌بودن قله‌کول جنو و هوای ناپایدار، سه فاکتوری بود که داستان دردناک آنان را تا مدت‌ها بر سر زبان‌ها انداخت: «با کولاکی‌شدن قله، راهنما متوجه وخامت اوضاع شد و تیم پشتیبان با من هماهنگ کردند وگفتند درگیر شده‌ایم و به کمک نیاز داریم. پس از آماده‌شدن تیم، کوهنوردان اعلام کردندکه یکی از اعضای گروه به‌دلیل هایپوترمی حالش خوب نیست و بهتر است تیم امداد هرچه زودتر حرکت‌کند. ساعت حرکت ما دو، سه شب بود و چند ساعت زمان می‌برد تا به آنها برسم. تلاش زیادی انجام شد تا عملیات به خوبی تمام شود، اما شانس با ما و آنها یار نبود.کوهنوردی‌که منتظرکمک بود، فوت شد و هشت‌کوهنورد دیگر همراه راهنمای‌شان نیز مفقود شدند. با بالگرد و پس از هماهنگی با خلبان به مسیری رفتم‌که احتمال می‌دادم رفته باشند، اما اثری از آنها نبود. به پایین دره رفتم و شروع به جست‌وجوکردم که متاسفانه همان لحظه دوکوله پیدا کردم. برای ما مسجل شد که هر 9 نفر زیر بهمن مدفون شده‌اند. پیکر آنها را یافته و تحویل خانواده‌ها دادیم.» 
سقوط از کوه
حدود چهار، پنج سال پیش منطقه‌گردشگری تونل برفی ازنا شاهد مرگ پیرمردی بود که قربانی صعود بی‌برنامه خود به‌کوه شد. او همراه پسرش بود و آنها یا برای کنجکاوی یا چیدن ریواس از زیر برف از ارتفاعی بالا رفتند. بعد از مدتی، پیرمرد متوجه ناهمواری مسیر شد و سعی‌کرد آرام‌آرام پایین بیاید، اما متاسفانه در یک لحظه تعادلش را از دست داد و از ارتفاعی به طول 40تا50 متر سقوط و در دم فوت‌کرد. پس از اطلاع از این حادثه، همراه تیم امداد به محل سانحه رفتیم و متوجه شدیم علائم حیاتی ندارد. متاسفانه این دو به‌دلیل ساده انگاشتن مسیر در راه برگشت دچار مشکل شدند و این اتفاق تلخ رخ داد پدر فوت کرد اما پسرش زنده ماند. بسیاری از مردم از ارتفاعی بالا می‌روند و راحت هم‌گره‌های زیر پای‌شان را پیدا می‌کنند، اما در زمان فرود، متوجه می‌شوندکه نه تحمل ارتفاع زیرپای‌شان را دارند و نه می‌توانند گره‌هایی‌که هنگام بالارفتن پا را روی آن‌گذاشته بودند، پیدا کنند. برای همین به‌راحتی دچار مصدومیت شدید یا مرگ می‌شوند.
چند هشدار مهم
به گفته خلیلی، هم افراد بی‌تجربه و هم باتجربه باید به نکات مهمی توجه کنند تا درگیر حوادث‌کوهستان نشوند:«اینها برای صعود باید با کسانی همراه شوند که بیشترین کار عملی را در کوهستان انجام داده‌اند و داشتن یک مدرک از سوی فدراسیون‌کوهنوردی کافی نیست. باید بدانند هر لحظه ممکن است یک شب را در کوهستان سپری‌کنند، بنابراین به تجیهزاتی مانند چادر، وسایل گرمایی، کاپشن پر، پیک‌نیک، کیسه بیواک انفرادی، چراغ پیشانی، چند نوع دستکش...و البته آب و آذوقه کافی نیاز دارند. اگر راه گم کردند یا گرفتار کولاک شدند، می‌توانند غار برفی یا گودال بکنند و با پوشیدن کاپشن پر وارد آن شوند. در صورت داشتن آنتن تلفن همراه از نیروهای امدادی درخواست‌کمک‌کنند که البته من به افراد بی‌تجربه توصیه نمی‌کنم غار برفی بکنند، زیرا به دانش و تخصص نیاز دارد.»
باتجربه‌ها هم هر چندکوله‌بار تجربه‌اند، اما خواندن توصیه‌های‌کوهنوردان کارکشته خالی از لطف نیست:« اینها چون ریسک‌پذیرهستند، حتما داده‌های هواشناسی را به‌دقت بررسی‌کنند و از مسیرهای بهمنی در زمستان مطلع باشند.»

جداشدن از گروه و مرگ
یکی از حوادث کوهستانی‌که نوروزی در عملیات امداد و نجات آن حضور داشته، مربوط به ارتفاعات بینالود و حوالی روستای سیدآباد چناران بود. حادثه‌دیدگان، شش کوهنورد و از افراد بومی منطقه بودند که پس از مدتی در خانقاه ساکن شدند. در حالی‌که هر شش نفر در خانقاه بودند، چهار نفر از آنها تصمیم گرفتند برای گشت‌زدن در دور و اطراف منطقه از خانقاه خارج شوند. مدتی بعد دو نفر باقیمانده‌ که نگران تاخیر آن چهار نفر شده بودند با سازمان امداد و نجات تماس‌گرفتند و درخواست‌کمک کردند.
ادامه ماجرا را از زبان نوروزی بخوانید: «با ما تماس گرفته و گفتند چهار نفر مفقود شده‌اند. همراه با بچه‌های امداد و نجات به منطقه اعزام شدیم، چون منطقه برفگیر شده بود از سر شب برف‌کوبی را شروع کردیم و سحرگاه به خانقاه رسیدیم و با آن دو نفر صحبت‌ کردیم. مختصات دوستان‌شان را گرفتیم و گفتند به یکی از دره‌های سمت راست رفته‌اند. تمام شب را برف‌کوبی‌کردیم و صبح آن روز رسیدیم به یکی از آن افراد که دست و پاهایش به‌شدت سرمازده شده بود و وضعیت جسمی نامناسبی داشت. با بالگرد تماس‌گرفته و هماهنگ کردیم تا او را ببرد. در ادامه جست‌وجو و به فاصله 100 متر، اجساد دو نفر دیگر از مفقودی‌ها را کنار رودخانه پیدا کردیم. این در حالی بود که در تمام طول شب سعی کرده بودند با سوزاندن شاخ و برگ درختان و کفش و کیف و کوله پشتی، خود را گرم نگه دارند تا زنده بمانند، اما متاسفانه آن دو به علت ناآشنابودن با فنون کوهنوردی و طبیعت، فوت شد.»
 در این بین، سرنوشت یک نفر دیگر هنوز معلوم نبود. آن یک نفر، چون از اهالی محلی بود، اهالی دو روستا اعلام آمادگی کرده و گفتند حاضرند در عملیات جست‌وجو برای یافتن آنان شرکت کنند. این در حالی بود که به گفته نوروزی اگر آنها می‌آمدند، تعداد کشته‌ها افزایش پیدا می‌کرد و این یعنی فاجعه: «هواشناسی همان شب اعلام کرد هوا قرار است برف و بورانی شود و برای همین جست‌وجو برای یافتن آخرین مفقودی را به شکل هوایی و زمینی آغاز کردیم. جست‌وجو در حال اتمام بود که به امام رضا(ع) توسل کردیم و از او برای پیداکردن مفقودی کمک خواستیم. سوار بر بالگرد همچنان در حال جست‌وجو بودم که ناگهان چشمم به یک لکه سیاه خیلی کوچک در برف افتاد. چون سنگ و بوته زیادی از زیر برف بیرون زده بود، دیدن آن لکه سیاه یک معجزه بود. از خلبان خواستم ارتفاع را کم‌ کند و وقتی ارتفاع‌ کم و به چهار، پنج متر رسید، پریدم پایین. با تلاش زیاد خود را به لکه سیاهی رساندم که دیده بودم. وقتی نزدیک آن شدم، متوجه بیرون ماندن 10 سانتیمتر کاپشن فرد مفقودی از زیر برف شدم. برف را کنار زدم و بدن آخرین مفقودی هم از زیر برف پیدا شد. او هم یخ زده بود. جنازه را بسکت و از منطقه خارج کردیم. پیش‌بینی‌های درست در انجام ماموریت باعث شد این عملیات منجر به فوت عده‌ای دیگر نشود.»
نکات مهم برای کوهنوردهای کم‌تجربه و بی‌تجربه
نوروزی تاکید می‌کند: «هرکس می‌خواهد به کوه برود، باید سطح خود ر ابسنجد و با توجه به فصل آن، تجهیزات مورد نیاز خود را بردارد و تخصص آن را نیز داشته باشد. پیش از حرکت نیز حتما به یک گروه، خانواده یا اطرافیانش اطلاع دهد که قرار است به چه منطقه‌ای بروند، نام منطقه را بگویند، چند ساعت طول می‌کشد و چه زمانی برمی‌گردند. مزیت دانستن این اطلاعات این است که اگر دچار حادثه شدند، امدادرسانی با دانستن اطلاعات دقیق صورت گیرد. ضمن این‌که شماره تلفن امداد 112 را نیز به یاد داشته باشند تا در مواقع ضروری که در کوهستان دچار مشکل شدند با آن تماس بگیرند.»

دامنه‌های  مرگ
مصطفی خلیلی 43ساله، معروف به آرش اشتران، یکی از حرفه‌ای‌های‌کوهنوردی که 18سال است به عنوان مسؤول فنی هلال احمر ازنا فعالیت می‌کند و در عملیات‌ مختلف امداد و نجات حضور داشته است. او در این گزارش بخشی از خاطرات 24سال خود را برای خوانندگان تپش تعریف می‌کند.

کوهستان شوخی ندارد
جواد نوروزی،کوهنورد دیگری است که 30 سال از عمرش را در قله‌ها وکوه‌های مختلف سپری‌کرده است. مرد 49‌ساله‌ای‌که تن صدای بسیار جوان و سرحالی دارد و نشانی از 49‌سالگی در آن دیده نمی‌شود. او کوله‌باری از تجربه کوهنوردی دارد و حوادث بسیاری از کوهستان را به چشم دیده است. نوروزی هم مثل خلیلی در عملیات‌های‌ مختلف امداد و نجات حضور داشته و خاطرات بد و خوب زیادی از 20 سال فعالیت خود در هلال‌احمر خراسان رضوی دارد. حوادثی‌که او برای خوانندگان تپش تعریف می‌کند، مربوط به دهه 80 است.