گفتوگو با میرشمس موسوی که کتابفروشی ماسوله در خانه تاریخی شوکتی را اداره میکند
اینجا چراغی روشن است
مسافران و گردشگرانی که میزنند به جاده و بهمنظور تفریح و گشتوگذار به مناطق مختلف میروند، معمولا کمتر پیش میآید سراغی از فرهنگ و هنر بگیرند. هرچند ممکن است برای حظ بصر، به مکانهای فرهنگی و تاریخی بروند و خوش بگذرانند و عکس یادگاری بگیرند، اما بهطور مصداقیتر، مواردی مثل خرید و مطالعه کتاب، رفتن به سینما و تئاتر و... جایی در برنامههای آنها ندارد، مگر اینکه مسافران از شیفتگان و دلبستگان کتاب و حوزه فرهنگ و هنر باشند که این عشق و علاقه فرهنگی را مدام با خود حمل میکنند و در هیچ سفری از آنها دور نیست.با چنین گرایشی، دیدن یک کتابفروشی جالب و بدون قفسه در شهر تاریخی و توریستی ماسوله در استان گیلان، که کتابها در آن روی زمین پهن و روی حصیر چیده شده، بسیار جلب توجه میکند و باعث میشود حال خوشِ مسافران و گردشگرانِ علاقهمند به کتاب خوشتر شود. حتی آن مسافرانی که اهل مطالعه نیستند هم حتما از روی کنجکاوی، سری به این کتابفروشی میزنند که در طبقه پایین قدیمیترین خانه ماسوله (خانه تاریخی شوکتی) قرار دارد.ضمن روشنگری این نکته که مقصود ما از سفر، در ایام ایمن و سلامت و به دور از کروناست یا اگر سفری لاجرم پیشآمد در روزهایی غیر از تعطیلات باشد (چون ظاهرا باید تا مدتی نامعلوم با کرونا زندگی کرد) گپوگفتی داریم با میرشمس موسوی که در اقدامی ارزشمند، چند سالی میشود که این کتابفروشی را دایر کرده و آن را اداره میکند.
یک روز به ماسوله آمدم و دیدم اینجا پر از معتاد است. رفتم میراث فرهنگی گفتم میتوانم اینجا کار فرهنگی انجام دهم و یک کتابفروشی راهاندازی کنم؟ آنها هم گفتند چراکه نه، ما که از خدایمان است. خلاصه اینجا را تر و تمیز و حصیر پهن کردم و شروع به کتابفروشی کردم. هشت سال است اینجا هستم و کار فرهنگی میکنم. بسیار جالب است، از همه نقاط ایران و حتی از بعضی کشورهای جهان مثل اسپانیا، ایتالیا، ترکیه، ایسلند و... به اینجا میآیند. بلژیکیها خیلی پیش من میآیند و به این کتابفروشی سر میزنند و از من کتابهای تاریخی و ادبی میخواهند، بهویژه کتاب رباعیات خیام و کتاب دوبیتیهای باباطاهر و... که دوزبانه (فارسی- انگلیسی)، (فارسی- فرانسوی) و (فارسی- آلمانی) هستند. خدا را شکر حدود 3000 مشتری دارم. با بیشتر آنها ارتباط تلفنی و واتساپی دارم. هر مسافری که از راه دور و نزدیک به ماسوله میآید، سری هم به این کتابفروشی میزند و از ما خرید میکند. بعضی که میگویند فقط به عشق این کتابفروشی به ماسوله میآیند و این خیلی برایم جالب است. خیلیها را با همین کتابفروشی کتابخوان کردهام.
از خود اهل محل؟
بله، از خود اهل محل، از فومن، از صومعهسرا و مناطق دیگر. شخصی بود که افسردگی داشت و اینجا آمد، اما من کتابهایی به او معرفی کردم و حالش خوب شد. به من گفت 10بار به پزشک مراجعه کردم اما حالم خوب نشد، ولی با خواندن یک کتاب حالم خوب شد. او هرازگاهی پیش من میآید و میگوید حداقل ماهی چهار پنج کتاب میخواند. این حرفش خیلی برایم ارزشمند است.
پس از این وضع راضی هستید؟
بله، چرا راضی نباشم. هم از محیط و آبوهوای خوب اینجا استفاده میکنم و هم اتفاقات اینچنینی و کتابخوان شدن افراد حالم را بهتر میکند. شخص دیگری بود که میگفت من فقط راه میرفتم و به زمین و زمان فحش میدادم و به خودم توهین میکردم، اما با مطالعه کتابهایی که از اینجا خریدم، خودم را شناختم و به آرامش رسیدهام. اینها خیلی برایم جالب است و اشکم را درمیآورد.
ساعت کاریتان چطور است؟
از ساعت 9 صبح میآیم و تا شب اینجا هستم، گاهی تا ساعت 7/30 ، 8 یا حتی 9/30 شب.
تعطیلی ندارید؟
نه دیگر، معمولا همیشه هستم. بهخصوص روزهای تعطیل که مسافر بیشتری به ماسوله میآید. اسباب حداقلی زندگی را دارم و بیشتر وقتها اینجا زندگی میکنم.
کتابها را از کجا تهیه میکنید؟
تهران. من در تهران کتابفروشی و انتشاراتی دارم، آنجا بیشتر همسرم حضور دارد و خودم بیشتر اینجا هستم.
یعنی سفارش کتاب هم قبول میکنید؟
خیلی. سفارش میگیرم و از طریق پست برایشان ارسال میکنم.
کتابخوانهای همین ماسوله، فومن و مناطق اطراف که برای خرید کتاب به شما مراجعه میکنند، بیشتر به چه کتابهایی علاقه دارند؟
تاریخی و عرفانی. البته کتابهای دیگر هم میخوانند اما بیشتر علاقهمند مطالعه در این زمینهها هستند. من دوستی به نام آقای محمدی دارم که در تهران همسایه کتابفروشی ماست اما برای خرید کتاب به اینجا میآید. به او میگویم بیا تهران، من به تو کتاب میدهم. میگوید نه، خرید کتاب در اینجا (ماسوله) عشق دیگری دارد.
کسانی هم اینجا هستند که با خواندن این کتابها و این حشر و نشرها، علاقهمند به نویسندگی و دست به قلم شده باشند؟
بله. شاعرانی که خودشان کتاب شعر هم منتشر کردهاند و من هم کتابشان را برای فروش اینجا گذاشتهام.
علاقه خودتان بیشتر به چه کتابهایی است؟
من هم بیشتر به آثار تاریخی و عرفانی علاقه دارم.
توضیح مختصری هم درباره این خانه میدهید که کتابفروشی شما در آن دایر شده است؟
خانه تاریخی شوکتی 200 سال قدمت دارد و قدیمیترین خانه ماسوله است. صاحب آن 135 سال عمر کرد و حدودا 40 سال پیش فوت شد. میگویند او 86 بار ازدواج کرد!
نسبتی با کتاب و کتابخوانی داشت؟
چرا، اتفاقا حدود سالهای 30 و 35، اینجا یک کتابخانه بوده است. این را قدیمیهای منطقه میگویند. قفسهای اینجا وجود داشت که بیشتر کتابهای دعا در آن بود. وقتی بچهها یا افراد دیگر مریض میشدند، آنها را برای درمان پیش همین حاجیشوکتی یا حاجعمو میآوردند و او هم با استفاده از همین کتابها و شیوه طب سنتی، آنها را درمان میکرد.
آقای شوکتی فرزندانی هم دارد؟
فقط سه فرزند از همسر اول.
اینجا زندگی میکنند؟
نه.
این خانه بهدلیل ارزش و قدمت تاریخی، زیرمجموعه میراث فرهنگی قرار گرفت؟
بله، سقف این خانه ریزش کرده بود، میراث اینجا را تعمیر کرد و سه سال این خانه دست میراث بود. بعد من به میراث پیشنهاد احداث یک کتابفروشی را دادم که با آن موافقت شد. یک روز صاحبان این خانه آمدند و گفتند باید از اینجا بروی. گفتم من اینجا هم هوای خانهتان را دارم و چراغ این خانه را روشن نگه میدارم و هم کار فرهنگی میکنم؛ چون اینجا قبلا هم کتابخانه بوده است. موافقت کردند اما گفتند حالا که در این خانه هستید، مخارج اینجا هم با شما. من هم قبول کردم.
اینکه نخواستید از قفسه در کتابفروشی استفاده کنید و کتابها را مثل بساطهای کتاب خیابان انقلاب تهران، روی زمین پهن کردهاید هم جالب است.
خیلیها گفتند قفسه بزنم اما بهنظرم چیدن کتابها روی حصیر جالبتر است. سالها قبل هم در بعضی جاها به همین روش کتاب میفروختند.
راهاندازی چنین کتابفروشیای با کمترین امکانات، نشان میدهد که میتوان در هر جایی حتی محلهای دورافتاده هم بساط کتابفروشی و مطالعه راه انداخت.
یکی کتابفروشی و یکی هم داروخانه، این دو را میتوان در هر مکانی دایر کرد. هدفم با راه اندازی این کتابفروشی، کار فرهنگی و ترویج فرهنگ کتابخوانی است.