جام جم در گفتوگو با دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران بررسی کرد:
پیامهایی که محاسبات بایدن را تغییر میدهد
چند روز پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، هیات دولت جمهوری اسلامی ایران در مصوبهای، وزارتخانهها را ملزم به تدوین سریع برنامه جامع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خارجی متناسب با تحولات جدید بینالمللی کرد. با توجه به اینکه مهمترین رویداد بینالمللی در روزها و هفتههای اخیر، انتخابات ریاستجمهوی آمریکا بوده است میتوان اینگونه برداشت کرد برنامه جامعی که از سوی دولت مورد اشاره قرار گرفته نیز ناظر بر همین رویداد است. اما این سوال پیش میآید که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا چقدر در برنامههای جمهوری اسلامی ایران نقش دارد و برنامه جامعی که قرار است تدوین شود باید از چه مولفههایی برخوردار باشد که منافع جمهوری اسلامی ایران را در عرصه داخلی و خارجی به بهترین شکل تامین کند. دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با جامجم ضمن تحلیل شرایط موجود، به این نکته اشاره میکند که راه حل رفع مشکلات داخلی ایران باید مبتنی بر خودیاری و خوداتکایی و همچنین تکیه بر توانمندیهای داخلی باشد. از سوی دیگر ایران در عرصه منطقهای نیز باید ضمن اجتناب از درگیری ناخواسته، برای تولید و حفظ قدرت تلاش کند و از طریق چندجانبه گرایی، تحرک منطقهای و بینالمللی مولفههای قدرت خود را افزایش دهد.
سیاست منطقهای ایران مبتنی بر اثربخشی، عمقیابی و امنیتسازی است. سه مولفه یادشده هر کدام لوازم، ابزارها و ضرورتهایی را در دستور کار خود قرار میدهد. ایران برای امنیتسازی، نگرش عام و فراگیری دارد. کنش ایران در محیط منطقهای در جهت مقابله با تهدیدات تروریستی بینالمللی بود. نقش منطقهای مبتنی بر امنیتسازی در حوزههای جغرافیایی بوده که زمینه برای شکلگیری دولتهای ناکام و دولتهای ضعیف بهوجود بیاید. بنابراین در فضای موجود ایران چارهای ندارد جز اینکه ابزارهای خود را برای ایفای نقش منطقهای گسترش دهد و یا اینکه حفظ کند. از سوی دیگر چنین رویکردی با اهداف اسرائیل و جهان عرب هماهنگی ندارد. جو بایدن ممکن است در ارتباط با موضوعات هستهای و پرونده اقدامات مشترک نقش مثبتی در ارتباط با ایران داشته باشد اما از همان الگوهایی استفاده میکند که در سالهای 2010 تا 2012 توسط هیلاری کلینتون در رابطه با ایران بهکار گرفته شد. یعنی تنظیم پنج قطعنامه شورای امنیت که از همه پرمخاطرهتر قطعنامه 1929 بود. در چنین شرایط و فضایی مساله اصلی ایران این است که چگونه میتواند بین اهداف متعارض منطقهای توازن بهوجود بیاورد. به نظر من اولین نکتهای که وجود دارد این است که ایران رویکرد مبتنی بر امنیتسازی عام منطقهای را در دستور کار قرار دهد. یعنی اینکه کشورهای منطقه و ایالاتمتحده اگر میخواهند در فضای ثبات قرار داشته باشند و از امنیت منطقهای بهره بگیرند نگاهشان به ایران به عنوان بخشی از راه حل باشد. اگر نگاهشان به ایران مبتنی بر مشکل منطقهای باشد طبیعی است که چالشهای بیشتری در روابط ایران و آمریکا بهوجود میآید.
این ملاحظات را چگونه باید در رویارویی با دولت جدید آمریکا اعمال کرد؟
نباید فراموش کرد که جو بایدن رئیسجمهوری آمریکاست. او در ساختار قدرت آمریکا به مدت 44سال نقشآفرینی داشته است. 36 سال نماینده مجلس سنا بوده و در دوره قدرت و اکثریت دموکرات در مجلس سنا، رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس سنا و 8 سال معاون رئیسجمهوری بود. بنابراین الگوی رفتاری او با تصورات کسانی که در فضای ایرانی با نگاه ایدهآلیستی موضوعات را مورد بررسی قرار میدهند متفاوت است. هیچ عبارتی در حوزه سیاست خارجی و در روابط متقابل با آمریکا و قدرت بزرگ بیمعناتر از این نیست که کسی بگوید من قبلا با فلانی دوست بودم. دوستی تابعی از منافع ملی کشورهاست و دوستی تابعی از معادله قدرت ملی است. پس ما کاری که باید انجام بدهیم این است که یک سطح متوازن از قدرت متعارف منطقهای که از قابلیت لازم برای بازدارندگی نامتقارن برخوردار است تولید کنیم. در این شرایط امکان رسیدن به نتایج بهتر و موثرتری وجود دارد. این رویکرد به معنای این است که اولا لازم است از سیاست مماشات و سازش که در ادبیات برخی از کارگزاران سیاسی و سیاست خارجی ایران وجود دارد، عبور کنیم. نکته دوم اینکه از فضای اغوای خودمان پرهیز کنیم. به یاد داشته باشیم که ما یک بازیگر منطقهای هستیم و هر چالش گسترده میتواند مخاطرات گسترده و راهبردی برای ما داشته باشد. بنابراین تولید قدرت و درک قدرت به عنوان ابزار بازدارنده برای امنیت ملی میتواند خط تعادلی در روابط ایران و آمریکا در آینده بهوجود بیاورد.
تجربیات گذشته نشان داده که هر وقت مواضع محکمی در مقابل آمریکا گرفتیم و پیام اقتدار را به آمریکا مخابره کردهایم این کشور منفعل شده و هر وقت کوتاه آمدهایم آمریکا از موضع قدرت یک گام جلو آمده است. نمونه این تجربه را در ماجرای حمله به عینالاسد مشاهده کردیم. در برنامه جامع دولت ایران چه مؤلفههایی باید باشد که آمریکا را در موضع انفعال قرار دهد و ما از موضع قدرت با آمریکا مواجه شویم؟
برنامه جامع دولت باید معطوف به نگاه به درون در حوزه اقتصادی و نگاه به درون و قابلیتهای درونی در حوزه راهبردی باشد. ما وقتی که به ادبیات روابط بینالملل توجه میکنیم به دانشجویان میگوییم که کشورها در محیط منطقهای و نظام بینالملل باید حتما در فضای خودیاری قرار گیرند تا بتوانند به بقا دست پیدا کنند. به هر میزان که برنامه جامع دولت مبتنی بر خودیاری، خوداتکایی و بهرهگیری از منابع داخلی باشد موفقیت بیشتری خواهد داشت و به هر میزان نگاهش شعاری، جناحی و ایدهآلیستی باشد از واقعیتهای سیاستهای جهانی به دور خواهد ماند.
با توجه به اینکه بایدن در شروع مسیر ریاستجمهوری است برنامه جامع ایران چقدر میتواند در جهتگیریهای دولت آینده آمریکا نسبت به ایران مؤثر باشد تا منافع کشورمان تأمین شود؟ آیا بحث مذاکرات مجدد با دولت جدید میتواند در برنامه جامع ایران جایی داشته باشد؟
طبعا ایران مشکلی برای مذاکره با آمریکا در چارچوب برجام ندارد. جو بایدن هم امیدوار است که با بازگشت مشروط به برجام که اما و اگرهای زیادی هم دارد و به احتمال زیاد به دولت روحانی نمیرسد، شرایطی را بهوجود آورد که با ایران در ارتباط با موضوعات منطقهای و راهبردی به فضای نرخ تعاملی نائل شود. طبعا مذاکره برای تداوم مهار ایران در زمره سیاستهای دولت بایدن است که تحقق آن بر اساس قابلیتهای منطقهای و جایگاهی که بایدن در آینده سیاست بینالملل به دست میآورد معنا پیدا میکند و طبعا در دوران جدید کشورهای اروپایی و دیگر کشورها نگاه همکاری جویانه و موثری را نسبت به سیاستهای دولت آمریکا در فضای امنیت جهانی خواهند داشت.
ارسال چه سیگنالهایی از سوی دولتمردان و رسانهها میتواند خطای استراتژیک از سوی ایران باشد؟
طبعا فضای رسانهای داخلی و ادبیات عمومی سیاست دولت به گونهای است که ادراک ایالاتمتحده را به این سمت میکشاند که ایران شدید نیاز به عبور از تنگناهای اقتصادی و راهبردی موجود دارد. به همین دلیل است که گامهای ایالات متحده را در برخورد با ایران آهستهتر و محدودتر خواهد کرد. فضای رسانهای و ادبیاتی که برخی از مقامات اجرایی و چهرهها و شخصیتهای سیاسی مطرح کشور به آن اشاره میکنند طبیعی است که سیگنال واقعی را مخابره نمیکند. چون سیگنال واقعی ایران مبتنی بر سیاست قدرت و مقاومت است. آنها تلاش دارند تا زمینههای یک بازی جناحی در فضای انتخاباتی آینده ایران را بهوجود بیاورند.
ارسال چه پیامها و سیگنالهایی به جامعه میتواند خطر شرطیسازی جامعه را تقویت کند؟
جامعه به صورت اجتنابناپذیر در ارتباط با این فضا شرطی شده است. بازارهای اقتصادی هم در مسیر شرطی شدن قرار گرفتند. خود دولت هم چون اقدامات موثر عملی برای جامعه انجام نداده با ادبیاتی که جامعه و بازار را شرطی و امیدوار میکند طبعا میخواهد یک مدیریت روانی جامعه و مدیریت ادراک را ایجاد کند. اما اگر دولت بتواند فضای قیمتها و اقتصاد داخلی و بورس را در یک وضعیت تعادلی مربوط به چند روز گذشته قرار بدهد نشان میدهد که میتواند موفق شود. در حالی که اگر نوسانات صعودی بشود این مساله به معنای موفق نبودن دولت و آسیبپذیری کل منافع کشور خواهد بود.
با توجه به سابقه سیاستورزی بایدن و مواضعی که او در دوران مسوولیتهای قبلی داشته چه ملاحظاتی را باید رعایت کنیم؟
طبعا الگوی بایدن بخشی از سیاست راهبردی آمریکاست. سیاست راهبردی آمریکا حداقل در سی سال گذشته معطوف به نشانههای هژمونی لیبرال بوده است. سیاست هژمونی لیبرال بر گسترش قدرت، افزایش محدودسازی کشورهای منطقه و افزایش سطح مداخلهگرایی قرار داشته است. بنابراین آنچه که ایران باید در دستور کار قرار دهد مبتنی بر سه موضوع است. اول اجتناب از درگیری ناخواسته. دوم تلاش برای تولید و حفظ قدرت و سوم تحرک منطقهای و بینالمللی از طریق چندجانبهگرایی دیپلماتیک.
در جلسه اخیر هیات دولت، وزارتخانهها مکلف به تدوین برنامه جامع متناسب با تحولات جدید بینالمللی شدند. به نظر شما انتخابات آمریکا چه سهمی باید در این برنامه داشته باشد و با توجه به سابقه هفتساله دولت فعلی چه سهمی خواهد داشت؟
تحلیلی که من دارم این است که بار دیگر وزارت خارجه و دولت دچار خوشبینی افراطی شدند. دولت یک دفعه در سال 2016 دچار خوشبینی شد و بر آن اساس در انتخابات ریاست جمهوری 1396 به مردم وعدههایی داد که هیچ کدام از آنها حاصل نشد. روندهای معکوس در زندگی اقتصادی، امنیت اجتماعی، فضای فرهنگی و امید به آینده وجود دارد. بنابراین اولین نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که تحولات بینالمللی از دیدگاه دولت به مفهوم تحول در درآمدهای اقتصادی ما یا به مفهوم تحول در روابط خارجی ماست یا اینکه جلوههایی از تغییر و تداوم وجود خواهد داشت. تحلیلی که من دارم این است که گرچه الگوی کنش ارتباطی بایدن با روندهای سیاست خارجی دولت هماهنگی بیشتری دارد و از این جهت پیروزی بایدن میتواند مطلوبیتهای راهبردی را برای کنشگری بینالمللی و منطقهای ما بهوجود بیاورد اما القای این مساله که به قدرت رسیدن بایدن تحول بنیادین در اقتصاد و سیاست و برنامههای عمومی ایجاد میکند اشتباه بزرگی است و فکر میکنم ماهیتی تبلیغاتی دارد. اگر دولت خیلی خوشحال است همان برنامه 1396 و 1397 را در دستور کار خود قرار دهد و لازم نیست برنامههای دیگری ارائه کند. ولی دولت بداند که باز هم برای تامین نیازهای خود باید از صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی بهره بگیرد.
همچنین باید توجه داشته باشیم که رویکار آمدن بایدن به معنی بهتر شدن اوضاع و برداشتن تمامی تحریمها نخواهد بود؛ چرا که در مروری بر کارنامه دموکراتها در حوزه تحریمها علیه کشورمان میبینیم فشاری که ترامپ بر ملت ایران وارد میکند بر اساس ساختار تحریمی است که دولت اوباما-بایدن ایجاد کرد.جو بایدن در شب شهادت سردار سلیمانی هم با انتشار بیانیهای سخیفانه با بیان اینکه هیچ آمریکایی در مرگ قاسم سلیمانی عزاداری نمیکند ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را اجرای عدالت توصیف کرده بود.
نکته دیگر این است در آمریکا افرادی که برای تصدی مناصب بالای حاکمیتی کاندیدا میشوند برای جلب حمایتهای مالی صهیونیستها رابطه دوستانهای با اسرائیل دارند. مواضع بایدن درباره اسرائیل را نیز میتوان در این راستا ارزیابی کرد، وی رابطهای طولانی با بنیامین نتانیاهو دارد چندی قبل یکی از مقامات سابق آمریکا نیز به المانیتور گفته بود که هنگام مذاکره با ایران، بایدن یکی از کسانی بود که مدام از اوباما میخواست نگرانیهای اسرائیل در توافق با ایران مدنظر قرار بگیرد. به گفته وی، بایدن پیشتاز کسانی بود که خواهان تقویت همکاریهای امنیتی با اسرائیل میشدند تا به اسرائیلیها بفهمانند باوجود تمام اختلافاتی که درباره توافق هستهای با ایران دارند، آمریکا همواره به امنیت اسرائیل متعهد میماند.
از دیگر مواضع بایدن میتوان به رای وی در سال ۲۰۰۲ درباره حمله نظامی به عراق اشاره کرد.
با توجه به این مواضع به نظر میرسد خصومت نسبت به مردم ایران بخش لاینفک سیاست خارجی جو بایدن خواهد بود. هرچند شیوه اجرای آن ممکن است نسبت به دوران ریاستجمهوری ترامپ متفاوت باشد.