کارگاه مـــرهــــم‌تراشــــــــی

کارزار «مرهم ایران» از گروهی از هنرمندان تشکیل‌شده که تلاش می‌کنند با آثارشان از کادر درمان تشکر کنند

کارگاه مـــرهــــم‌تراشــــــــی

انگار تاریخ تکرار شده است؛ دوباره در روزهایی از تاریخ هستیم که هرکسی از هرچه دارد استفاده می‌کند تا شاید کمی از رنج و تلخی این روزها کم کند. عده‌ای در بیمارستان‌ها و در نزدیک‌ترین نقطه ممکن به خطر ایستاده‌اند و عده‌ای دیگر تلاش می‌کنند حال روحی و جسمی این رزمنده‌ها را تقویت کنند؛ گاهی با خانه‌ماندن، گاهی با تهیه آبمیوه و گاهی هم با تهیه هدیه‌های اختصاصی؛ کاری که بچه‌های کارگاه چوبی و هنری وودیانو که مبنای کارشان بر کلاس‌ها و رفت‌وآمدهایشان بود، انجام دادند و مشغول ساخت هدیه‌های دست‌ساز خودشان برای کادر درمان شدند. طرحی که در بین مدرسان و هنرجویان کارگاه باقی نماند و به یک پویش تبدیل شد؛ پویش «مرهم ایران». حالا آنها با هدایای چوبی‌شان، مرهم کوچکی بر خستگی‌های مدافعان سلامت می‌گذارند.

همه‌چیز مثل همیشه بوده است؛ شاید مثل همه کسب‌وکارها. بچه‌های کارگاه وودیانو هم در کارگاه کوچک‌شان مشغول آموزش و یادگیری طراحی روی چوب بودند؛ کاری که دوستش داشتند، اما اسفند 98 و شیوع ویروس کرونا، برنامه بچه‌های هنرمند این کارگاه را هم مثل خیلی‌های دیگر برهم زد. طاها آران، یکی از مدرسان کارگاه می‌گوید: «از همان اولین روزها، بچه‌ها را تک‌تک به خانه فرستادیم و در خانه ماندیم تا کار کادردرمان راحت‌تر باشد و به‌نوعی در قطع زنجیره انتقال نقشی داشته باشیم. در واقع با جدی‌شدن کرونا، تمام برنامه‌های کلاسی‌ و روند کسب و کارمان تغییر کرد و تصمیم گرفتیم کلاس‌های حضوری را تعطیل کنیم و خانه‌ماندن را حداقل در بین اطرافیان خودمان تشویق کنیم.» اما این در خانه ماندنشان دلیلی برای بیکار بودنشان نبود: «در خانه بودیم اما مشغول به فعالیت و طراحی؛ طرح می‌زدیم و ایده می‌دادیم اما از جایی به بعد به این نتیجه رسیدیم که ما هم قدمی برای کادردرمانی بیمارستان‌های درگیر با کرونا برداریم.» اما چکار می‌توانستند بکنند؟«همه مشغول ضدعفونی معابر، تهیه آبمیوه برای کادردرمان و... بودند؛ ما باید کار دیگری برای قدردانی از آنها انجام می‌دادیم. پس سعی کردیم از چیزی که بلد هستیم استفاده کنیم؛ در واقع این همه توان ما برای قدردانی از آنها بود و البته هنوز هم هست.»  مثل همه داوطلبان این روزها، تصمیم به انجام کاری گرفتند که در آن تخصص داشتند: «به فکر هدیه برای قدردانی از زحماتشان بودیم و خب چه چیزی بهتر از ساخت پلاک‌های چوبی؟ کاری که از دلمان برمی‌آمد و امیدوار بودیم لاجرم بر دل‌شان هم بنشیند.»
 هنرمندان خانه‌نشین
و بالاخره پویش مرهم ایران توسط تعدادی جوان هنرمند و پای‌کار، راه افتاد؛ پویشی که بچه‌های کارگاه، درست از روزی که مجبور به خانه‌ماندن شدند، در صفحه اینستاگرام‌شان راه انداختند و همه علاقه‌مندان به این هنر را به کاری که شروعش کرده بودند دعوت کردند؛ این‌که در خانه بمانیم و برای کادر زحمتکش درمان هدیه‌هایی با دستان خودمان درست کنیم و به پرستارها هدیه بدهیم تا شاید این‌طوری کمی از خستگی روزهای سخت و سنگین‌شان کم بشود. پویشی که به‌مرور جای خودش را در بین هنرمندان علاقه‌مند به چوب و طراحی پیدا کرد: «هدف‌مان هم این بود که با چوب و ابزار، پلاک‌هایی چوبی بسازیم که هم قابلیت گردن‌آویز بودن را دارند و هم می‌توانند به عنوان سنجاق سینه استفاده شوند؛ پلاک‌هایی با طرح کلمه مرهم.» اما چرا مرهم؟« کلمه مرهم را انتخاب کردیم چون نزدیک‌ترین خصلت آنها در این روزها برای مردم است. طرح روی چوب‌مان یک مرهم گرافیکی است که نماد پویش مرهم ایران است؛ کلمه مرهم برای همه آدم‌هایی که مرهم‌مان در این روزهای سخت هستند.» و شروع به طرح‌زدن و بریدن و مرهم ساختن کردند. همه کسانی که این کار را بلد بودند و حتی کسانی که از نیازهای این کار، فقط علاقه را داشتند و انجام کار را بلد نبودند هم در این کار شریک بودند. اما اصل پویش همین بود؛ این‌که بلدی نمی‌خواهد، خودمان یادتان می‌دهیم. طاها آران می‌گوید وقتی کارگاه تعطیل شد آموزش‌های‌شان را به فضای مجازی و در فضای گسترده‌تری منتقل و آدم‌های بیشتری را با هنر چوب و طراحی آشنا کردند و حالا که کارگاهی حضوری برقرار نبود از امکان شبکه‌های اجتماعی و آموزش آنلاین استفاده کردند: «فیلم‌های آموزشی را مرحله‌به‌مرحله تهیه کردیم در صفحه‌مان منتشر کردیم.» سعی کردند همه‌چیز را با جزئیات بگویند تا چیزی از قلم نیفتد؛ آنقدر که حتی آموزش مراحل بسته‌بندی کار را هم یاد دادند و هرکسی در خانه و پای آموزش‌شان نشسته بود، می‌توانست هم هنری را یاد بگیرد و هم به نیت خیر در این پویش شرکت کند.
 به شرط علاقه
«می‌توانستیم کار را آنقدر بزرگ نکنیم، اما آن را فقط محدود به خودمان و گروه خودمان ندانستیم. حالا که مردم با چنین مشکلی روبه‌رو شده بودند، بهتر بود همه در این قدردانی جمعی سهیم و شریک باشند.» و زمزمه‌هایش که در شبکه‌های اجتماعی پیچید، علاقه‌مندان به طراحی همدیگر را برای شرکت در این کار خبر کردند: «هنرجوها به همدیگر خبر دادند بچه‌های این کارگاه فیلم‌های آموزشی می‌گذارند؛ می‌توانید آنلاین هم این کار را یاد بگیری.» بعد هم یاد گرفتند و شاید هزینه این آموزش‌های‌شان این بود که در کارزار مرهم ایران شرکت کنند و حتی به اندازه یک پلاک، دین خودشان را به این آموزش‌ها و از آن مهم‌تر به کادر پزشکی ادا کنند. آران می‌گوید حتی اگر کسی فقط با دیدن آموزش‌ها کار را یاد گرفته بود اما ابزاری نداشت، بچه‌های کارگاه اجازه ندادند این اتفاق، مانعی برای انجام کارش باشد: «هرکسی در هر شهری که توانایی و علاقه انجام این کار را در خودش دید، اعلام آمادگی برای حضور در این پویش مردمی کرد. آنهایی که ابزار و وسایل برای طراحی و ساخت پلاک مرهم داشتند که هیچ، اما برای کسانی که ابزار کار نداشتند، ما آنها را شناسایی کردیم و هرچه را لازم بود از ابزارآلات تا حتی ابتدایی‌ترین وسیله این کار، یعنی چوب را برایش ارسال کردیم تا لازم نباشد برای تهیه این وسایل از خانه بیرون بروند.» و همگی کل فروردین را در خانه ماندند و محتواتولید کردند.
 یک قدردانی همگانی
 کارگاه برخی هنرمندان مانند هنرمندان گزارش ما از اسفندماه تا به همین امروز تعطیل است؛ حالا مدرس‌های این کارگاه هرچه را بلد هستند،  به صورت مجازی آموزش می‌دهند و هنرجوها هرچه را یاد گرفته‌اند، روی چوب پیاده می‌کنند. بعضی‌هایشان می‌روند در بسته‌بندی‌های زیبا و هدیه‌ای برای کادر درمان می‌شود. بعضی‌هایشان هم تبدیل به هنری دست‌ساز می‌شوند که راهی برای کسب درآمد از هنر دست خودشان در این روزهای آشفته اقتصادی است. درواقع اینجا مشارکتی به وسعت تمام ایران رخ داده است. این را مرهم‌های چوبی که از شهرها و آدم‌های مختلف به دست بچه‌های کارگاه و بعد هم به دست کادر درمان برخی از بیمارستان‌ها رسیده است، نشان می‌دهد. طرح‌هایی چوبی که با مغار و به‌دقت و ظرافت برش خورده‌اند و به شکل کلمه مرهم درآمده‌اند و حالا به پلاکی زیبا با مفهومی زیباتر تبدیل شده‌اند. این‌طور که متولیان پویش می‌گویند، این ایده آن‌قدر به دل اهالی هنر و حکاکی نشسته بود که حتی بعضی از علاقه‌مندان به این رشته، اگر چوب هم در دسترس‌شان نبود، با سرامیک، شیشه، فلز و هرچیزی که از دست‌شان برمی‌آمد این طرح را زدند تا بالاخره هرطور که هست، هدیه‌شان به دست کادر درمان برسد. این‌طور که طاها آران می‌گوید، بیمارستان‌های مسیح‌دانشوری تهران و امام‌حسین(ع) کرج، دوتا از اصلی‌ترین بیمارستان‌هایی بودند که هدیه هنرمندان کشور به دست‌شان رسید. اما این طرح‌ها به شهرهای دیگری مانند سنندج، کهگیلویه و بویراحمد، ارومیه، نیشابور، تبریز، بابل، ساری، اصفهان، کاشان، سمنان، مشهد، سبزوار، اراک، بیرجند، قزوین، تفرش، آمل و خیلی شهرهای دیگر هم رسیده و البته قرار است که برسد.


برسان سلام ما را
حالا تعداد زیادی مرهم خوش‌آب‌ورنگ آماده و از سراسر ایران جمع شده بود که به دست صاحبان لایقش برسد. دیگر وقت توزیع رسیده بود: «ما به مسؤولان بیمارستان‌ها اعلام کردیم چنین قصدی داریم و قرار شد هر وقت شرایط کمی عادی و آرام شود به ما بگویند و بالاخره آن روزی رسید که آنها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و در یک اتاق کاملا ایزوله، هدیه‌هایشان را به دست کسانی که به خاطر آنها مغار دست‌شان گرفته بودند برسانند: «می‌دانید؟ ما سال‌هاست که کارمان با چوب است؛ بدون خستگی می‌سازیم و می‌سازیم اما نمی‌دانستیم روزی می‌رسد که همین قطعه‌های چوب کوچک و خاک‌اره‌هایش می‌توانند کار بزرگی برای ما بکنند.» و خنده‌های عمیق، چشم‌های خسته اما پرذوق و حس خوب قدردانی و این‌که احساس کردند ارزش کارشان را همه‌ مردم می‌دانند، شاید اصلی‌ترین واکنش‌هایی بود که پرستاران به این هدیه‌ها داشتند: «البته این‌که ما در خانه مانده بودیم و این کار را انجام دادیم، انگار از هرچیزی بیشتر برایشان اهمیت داشت.» حالا چیزی حدود 6000 مرهم چوبی در شهرهای مختلف کشور ساخته شده که بخشی از آن به دست صاحبانش رسیده است و تعدادی هم در انتظار سبک‌تر شدن موج سنگین شیوع ویروس است تا در اوضاع آرام‌تری به دست مدافعان سلامت این روزها برسد.