گفتوگوی جامجم با آرین غلامی که در مسابقات قهرمانی شطرنج جهان با امتناع از رقابت با حریف صهیونیست، قید جایزه 25هزار دلاری را زد
آرین ! همه را مات کردی
اصل خبر این بود؛ انصراف شطرنجباز ایرانی از رقابت با نماینده رژیم اشغالگر قدس. كاری كه آرین غلامی كرد از آن جهت ارزش دارد كه او در صدر شطرنجبازان حاضر در رقابتهای «بلیتز» بینالمللی ریلتون سوئد بود.جوان 16 سالهای كه در جبههای دیگر علیه باطل ایستاد و كاری كرد تا یك سالن پر از تماشاگر شوكه شوند. جدا از جایزه 25هزار دلاری كه آرین در این رقابتها میتوانست از آن خودش كند، برای حاضرین عجیب بود كه چرا شطرنجبازی كه از شش مسابقه شش امتیاز گرفته است به یك باره پشت میز خودش حاضر نمیشود. بحث، بحث حفظ ارزشها بود و آنچه كه برای ایرانیها در قبال ظلم مهم است حمایت از مظلوم و مقابله با ظلم است.با آرین تماس گرفتیم. او داشت خودش را آماده میكرد تا راهی مسابقه دیگری شود. مسابقهای كه به قول خودش اگر در آن به موفقیت برسد میتواند درجه خودش را ارتقا ببخشد و به مقام «استاد بزرگی» برسد. شاید همین حالا این اتفاق برای او افتاده باشد.
آرین از مسابقات برای ما بگو.تو اگر مقابل نماینده رژیم اشغالگر قرار میگرفتی و بازی را میبردی به مقام اول میرسیدی.
من در مسابقات در دو بخش سریع و استاندارد شركت كرده ام كه در بخش سریع توانستم عنوان نایب قهرمانی را بهدست بیاورم. از مجموع شش بازی نخست خودم شش امتیاز كسب كردم و در دور هفتم به نماینده رژیم اشغالگر برخورد كردم كه برای حمایت از مردم فلسطین و دفاع از آنها مقابل او پشت میز قرار نگرفتم. تا دور ششم یك امتیاز از سایر رقبا جلو بودم و امتیاز بالایی هم داشتم اما در نهایت با انتخابی كه كردم به مقام نایب قهرمانی رسیدم.
یك چیزی كه وجود دارد سن و سال تو است. تو قید پاداش دلاری را زدی. میخواهیم از تصمیمی كه گرفتی برایمان بگویی.
من این كار را ترجیح دادم چون یك سری چیزها برای من و كشورم اهمیت دارد. حفظ قداست پرچم ایران و پایبندی به آرمانهای نظام اهمیت زیادی دارد. من با هزینه شخصی خودم راهی این رقابتها شدم اما آنجا كه پای ایران به میان بیاید، چیزهای دیگری برای من ارزش میشود.
جو سالن چطور بود؟ تو در صدر بودی و ...
در آن لحظه شرایط سخت بود. همه داشتند مرا نگاه میكردند. من در صدر جدول بودم و همه شگفتزده شده بودند و اصلا انتظار نداشتند. باورشان نمیشد. یك لحظه سالن را سكوت فرا گرفته بود. تا اینكه همهمه و پچ پچها شروع شد. میدانستم دارند درباره من حرف میزنند. ساعت را میدیدم كه دارد تند تند حركت میكند اما من در یكی دو دقیقه تصمیمی كه باید را گرفتم. من پیروی كردم از راه خودمان و حرف حضرت آقا. نرفتن پشت میز مسابقه برای من كه صدرنشین بودم و فاصله زیادی تا قهرمانی نداشتم سخت بود، اما انتخاب خودم بود و بهترین تصمیم را گرفتم.