تاکسی نوشت
ماكرون باید عوض بشه مهندس!
وقتی جلوی پام ترمز زد یك زن مسن صندلی جلو نشسته بود. زن مینالید و راننده دل به دلش داده بود و همراهی میكرد. زن میگفت: برای اینكه 200 هزار تومن از بیمه تكمیلی بگیرم با این پای دردناكم یك ماه دارم از چیذر میآیم میدان فردوسی و برمیگردم، هی امروز و فردا میكنند. هی میگویند مداركت كامل نیست، به خدا فقط شماره كفشم را نگرفتند، شوهرم یك ماه پیش عمل كرد و دو میلیون تومن هزینه كردیم، از این دومیلیون، 200 هزار تومن را قرار است برگردانند و این وضعشان است . راننده در تایید صحبتهای زن گفت: قصه اینه كه مردم بیعرضه شدند، باید یك كاری بكنند، مسؤولان هیچ توجهی به حرف مردم ندارند و مردم هم انگار سیبزمینی! یك حركتی، شعاری، دادی، بیدادی ازشان در نمیآید. یك روز بریزن جلوی كاخ ریاستجمهوری و دوتا لاستیك آتیش بدن همه چی حله! زن دم ایستگاه مترو پیاده شد و در همین حین گوشی من زنگ خورد، از روزنامه همكاری زنگ زده بود برای كمك كردن به سوژهای اجتماعی، توی مكالمه ام از جملاتی مثل: «یك سوژه خوب پیدا كردم، همین امروز هم بهش برخورد كردم، بهنظرم یك دستی به سر و گوشش كشیده بشه میتونیم به نتایج خوبی برسیم» استفاده كردم. تماسم كه قطع شد نگاه راننده به من عوض شد، نمیدانم توی مغزش چه گذشت و از مكالماتم چه برداشتی داشت، یكهو سینه صاف كرد و گفت: آره مهندس این فرانسه خیلی قصهش بو داره. مردمش جنم ندارن ! بریزن جلوی كاخ ریاست جمهوری و سفت مطالباتشون رو بگن همه چی حله ! میدونی چیه مهندس؟ ماكرون باید عوض بشه همین و السلام.