نگاهی به نقش آفرینی متفاوت گلاب آدینه در جدیدترین حضور سینمایی اش
دوباره زندگی
گلاب آدینه از آن بازیگرانی است كه هنوز شأن و مرتبه بازیگری را حفظ كرده و نقشآفرینی بد و فیلم نامربوطی در كارنامهاش به چشم نمیخورد. ارزش و احترامی كه او برای خودش به عنوان بازیگر و هنرمند قائل است، موجب احترام مخاطبان هم میشود و آنها هم قدردان این مراقبت هستند.آدینه كه با پشتوانه غنی تئاتری وارد عرصه تصویر شد و در سینما با كارگردانهای بزرگی كار كرد، در سالهای اخیر در اوج پختگی در بازیگری قرار دارد و هر نقش او، به شكلی واضح گواه این مدعاست. در صورت آدینه، میتوان بازتاب تفكر، دانش، هنر، مهارت و احساسات او را دید كه بسته به هر نقش، جلوه درخشان متفاوتی مییابد و بیدرنگ، مخاطب را با خود همراه میكند. خبر خوش اینكه این روزها او با یك بازی تاثیرگذار و همدلیبرانگیز دیگر به سینما آمده؛ بازی او در فیلم «دوباره زندگی» و در نقش ریحان، زنی كه در آستانه كهنسالی و ابتلا به بیماری فراموشی قرار دارد، برگ برنده دیگری در كارنامه بازیگری آدینه است؛ بازیگری تمامنشدنی كه با حضور باوقار و جذابش، هر اثر نمایشی را دیدنی تر میكند.
«دوباره زندگی» كه این روزها به شكلی پراكنده، محدود و نامنظم (به سیاق همه آثار گروه هنر و تجربه) اكران میشود، اثری شریف، انسانی و شاعرانه است و با وجود روایت قصه یك زوج تقریبا كهنسال و ضرباهنگی آرام، مخاطب را تا پایان با خود همراه میكند و در مجموع، اثری محترم و دوستداشتنی و قابل پیشنهاد به دیگران به نظر میرسد. این فیلم كه نخستین اثر بلند و سینمایی رضا فهیمی است، قصه زوج میانسالی به نام اصلان و ریحان را روایت میكند كه هركدام با مشكلاتی جسمی روبهرو هستند؛ مرد از یك بیماری رنج میبرد و زن هم نشانههای واضحی از فراموشی دارد. آنها در اطراف و نزدیكی خود، كس و كاری ندارند و تنها فرزندشان امیر هم در خارج از كشور زندگی میكند. در این میان، اصلان تصمیم میگیرد كه همراه همسرش، به خانه سالمندان بروند، چون خودشان به دلیل مشكلاتی كه دارند از پس امورات خودشان برنمی آیند، اما تماس امیر، اصلان و ریحان را به زندگی امیدوار میكند و...
دوباره زندگی، با وجود ریتم آرام، بههیچوجه خستهكننده و كسالتبار نیست و قصه و روایت تاثیرگذاری از كرختی زندگی یك زوج
رو به كهنسالی را به مخاطب ارائه میكند. فیلمنامهای كه بهطور مشترك توسط مجید اسماعیلی و امیرمحمد عبدی نوشته شده، گرچه تا حدی قابلپیشبینی به نظر میرسد، اما چون درست و به اندازه است و بهخوبی روزمرگیها و احوالات یك زوج با چنین مختصاتی را روایت میكند، باور و همراهی مخاطب را در پی دارد. در این میان انتخاب زوج اصلی قصه، مهمترین امتیاز فیلم است و گلاب آدینه و شمس لنگرودی، تركیب دلپذیری را شكل میدهند. گلاب آدینه بهخوبی آن بیمیلی رفتن به خانه سالمندان را به تصویر میكشد و با دزدیدن نگاه از همسرش و خیرهشدن به نقطهای، مخالفتش را با ترك خانه و زندگی بروز میدهد. همینطور تشدید تدریجی بیماری فراموشی كه با احساساتی چون حجب و حیا، پنهانكاری و ترس از آبرو بازی میشود كه بهشدت درست، تاثیرگذار و باورپذیر است؛ با ادای احترام به جناب رضا كیانیان عزیز و كیومرث پوراحمد، این بازی با این كیفیت و درخشندگی، میرود كنار بازی جولین مور در «هنوز آلیس».
بازی شمس لنگرودی هم از نقاط مثبت فیلم است و موفق میشود در مقابل بازیگر بزرگی چون آدینه، بازی آبرومندی ارائه دهد. هرچند گاهی آن پیشینه شاعرانه و لحن شعرخوانیاش بروز میكند، اما در مجموع بازی قابل قبولی در صحنههای سخت و احساسی دارد؛ صحنهای كه با آهنگ قدیمی «سیمینبری گلپیكری» از یار دیرینش ریحان، دلبری میكند و آن صحنهای كه نوه سیاهپوستش (به قول خودش، نگار و به قول ریحان، مهتاب) را در آغوش گرفته، از مهمترین لحظات این چنینی است كه بازی شمس لنگرودی، فراتر از یك شاعر بازیگر شده است. البته قوام و مانایی این صحنهها باز وامدار بازی درست آدینه است كه بهخوبی، بازیگر نقش اصلان را همراهی میكند. خنده و احتمالا سفر خاطرهانگیز و ذهنی او به گذشته هنگام شنیدن آهنگ، ناگهان جایش را به غم و اشك میدهد و او را به لحظه اكنون پرتاب میكند. همینطور خندههای تلخ و شیرینش، وقتی همسرش را در خلوتی پدربزرگ ـ نوهای میبیند.
ای كاشهای اندك
فیلم دوباره زندگی، با این كه سروشكل درستی دارد، اما احتمالا با برخی تغییرات، میتوانست اثر بهتری هم باشد. حضور صامت پدربزرگ و مادربزرگ سیاهپوست نوه، تصنعی است و باور اینكه آنها خارجی هستند، از همان اولین نما بعید به نظر میرسد. حرف نزدن آنها با همتایان ایرانی خود هم باوجود اینكه اشاره به اختلاف زبانی دارد، اما در فیلم جلوه مضحكی پیدا میكند. همینطور باوجود آهنگسازی خوب ستار اوركی برای فیلم، به نظر میرسد اگر بیشتر صحنههای فیلم، بدون موسیقی پیش میرفت، نتیجه بیشتر به واقعیت زندگی روزمره اصلان و ریحان نزدیكتر میشد. مثلا آن سكانسی كه ریحان، آلبوم را ورق میزند بهتر بود، بدون موسیقی برگزار شود و به جای حركت به سمت سانتیمانتالیسم و احساساتگرایی، انتقال احساس در سكوت و تنهایی پیش میرفت. اسم فیلم هم اگرچه زیبا و شاعرانه است، اما كمی قصه و چیزی را كه تماشاگر میخواهد ببیند، لو میدهد. شاید میشد با حفظ همین وجه شاعرانه، نامهای دیگری برای فیلم انتخاب كرد. همچنین در فیلم اشاره نمیشود كه شغل و حرفه اصلان در قدیم چه بوده.
آیا شاعر بوده كه شمس لنگرودی كنار پنجره شعری از خودش را میخواند؟ «باران شبانه را دوست دارم/ نیمههای شب/ چراغ روشن پاركها/ و ماشینی كه دور میشود/ به سرعت زندگی».
پیدا كنید زندگی را
سئانسهای محدود و پراكنده فیلم دوباره زندگی در گروه هنر و تجربه و در این یكی دو روز آینده از این قرار است: سینما فرهنگ (امروز ساعت 17 و فردا ساعت 13)، موزه سینما (فردا ساعت 15)، خانه هنرمندان (فردا ساعت 15)، سیتی سنتر اصفهان (امروز ساعت 19)، پردیس سینمایی هویزه مشهد (سهشنبه ساعت 15 و چهارشنبه ساعت 19)، سینما بهمن سنندج (فردا ساعت 19 و 30 دقیقه)، مجتمع فرهنگی و سینمایی هنر و تجربه بابل (فردا ساعت 16 و 30 دقیقه) و پردیس سینمایی گلستان (فردا ساعت 19 و 30 دقیقه).
تجلیل از گلاب آدینه
در جشن پیش روی حافظ از گلاب آدینه به پاس یك عمر تلاش و دستاورد هنری، تجلیل و تندیس ویژه علی معلم به او اهدا میشود. آدینه كه فعالیت هنری خود را از سال 54 آغاز كرده، بازی در آثاری چون افسانه سلطان و شبان، زرد قناری، روسری آبی، زیر پوست شهر، مهمان مامان، وقتی همه خواب بودند، قصهها و من دیگو مارادونا هستم را در كارنامه دارد.
او برای بازی خوبش در روسری آبی به نقش كبوتر (قدرت)، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مكمل زن از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. آدینه همچنان حضور قدرتمند و هموارهای در تئاتر دارد و علاقهمندان هنر نمایش یكی دو سال قبل، بازی درخشان او را در «شیرهای خان باباسلطنه» و به نقش یك سیاه بر صحنه تئاتر دیدند.