كار عجیب شهردار رشت با یك تاكسی، یك كتاب و یک عینک آفتابی چه نكاتی را یادآوری و ما را با چه حقایقی روبهرو میكند؟
نگرانی برای قوز قرنیه آقای شهردار
كتابها آمدند زندگی ما را تغییر دهند بدبختها نمیدانستند روزگاری سر میرسد كه بشوند آلت ریا. آنها ذاتا با هر بدی از جمله با همین ریا قرار بود مبارزه كنند و از ما آدمهای بهتری بسازند ما اما حالا ركب زدهایم بهشان . این ركبی كه زدیم، یاد این میافتم كه هوشنگ آزادیور شاعر و مترجم یك بار در مذمت سرمایهداری حرف جالبی میزد؛ میگفت: «این شلوراهای پاره هست حالا جوانها میپوشند؟ اینها با ایده هیپیگری و برای اعتراض به شق و رقی سرمایهداری اومد، اما حالا مهمترین سرمایهداران كه برندهای تولید پوشاك تاسیس كردهن اینها رو تولید میكنند و میپوشونن تن مردم. فكرش رو بكنید یك ایده و یك معنا رو چطور از درون خودش تهی كردهن.» حالا اینجا و آنجا میبینید كه ملت ترجیحا در كتابفروشیهای لوكس جلوی ردیف كتابها عكسهای مكشمرگما میگیرند و اینجا و آنجا منتشر میكنند. دور از جانتان باشد طبعا درباره همه كس سخن نمیگوییم و از آنها میگوییم كه كتاب را كردهاند ملعبه دست ریاكاریشان و مفاخره به سبكی از زندگی كه مطلقا اهلش نیستند. شاید عكسی كه چندی پیش، محمدرضا گلزار، بازیگر سینما در یك لوازمالتحریرفروشی از خودش در حال تورق كتاب منتشر كرد، ما را به شوآف به كتابها حساستر كرده است؛ او حتی حواسش نبود كه آنجا نه یك كتابفروشی كه یك فروشگاه نوشتافزار است و كتابی هم كه به دست داشت نه برای مطالعه كه برای تماشا بود؛ كتاب عكسهای لوكاس فلزمان از پرواز گروهی و متراكم پرندگان. شوآف یا نمایش ریاگونه، همیشه و همهجا بوده و حالا مدتهاست به جان كتابها هم افتاده. در تازهترین تظاهر به كتابخوانی، تصویری از شهردار رشت منتشر شده و سر و صدا به پا كرده است.
بهتازگی تصویری از تاكسیسواری ناصر حاجمحمدی، شهردار رشت در شبكههای اجتماعی دستبهدست شده و حواشی و واكنشهای انتقادی فراوانی را باعث شده است. در این تصویر، شهردار رشت ظاهرا قصد دارد با تاكسی به محل كارش برود و كتابی به اسم «صبح بخیر مردم» در دست دارد و طوری وانمود میكند كه عكس بدون اطلاع او ثبت شده است، اما نحوه كتاب دستگرفتن و زاویه سر و گردن و لبخندی كه بیشتر به كار ژست عكاسی میآید تا كتابخوانی و از همه عجیبتر عینك آفتابی كه به چشم دارد، سبب شده تا كاربران شبكههای اجتماعی، این عكس را محصول تظاهر آقای شهردار به كتابخوانی در نظر آورند. در تصویر راننده تاكسی و یكی از مسافران را هم میبینیم كه صورتشان نشاندهنده این است كه علاقه چندانی به مشاركت در پروژه عكاسی آقای شهردار ندارند.
یاد شما هم افتادیم آقای شهردار بندرعباس
یا؛ احضار كریستوفر نولان به جنوب ایران!
خب بدیهی است كه تصاویر و ویدئوهای متعددی از چنین بزنگاههای ریاكارانه را پیش از این از مسؤولان سراغ داشتهایم. اما اجازه بدهید از این میان فقط به یكی از سوابق درخشان مسؤولانمان اشاره كنیم؛ به اثر هالیوودی و درخشان عباس امینیزاده شهردار بندرعباس. اگر از بین این همه فرازهای درخشان ریاكارانه، ابتدا بند كردیم به شهردار رشت و حالا هم در حال یادآوری كار درخشان شهردار بندر عباس هستیم به این دلیل است كه اولی با كلیدواژه كتاب به صفحه ادبیات و هنر ما مرتبط است و دومی با كلیدواژه سینما. آن هم چه سینمایی؛ بتمن!
بهمن سال گذشته بود كه شهرداری بندر عباس با انتشار تیزری از شهردار این شهر، سوژه شوخی كاربران شبكههای اجتماعی شد. در این تیزر هالیوودی، امینیزاده شهردار در حالی با چكمههای زرد برای رفع مشكلات نقاط آبگیر سطح شهر مقتدرانه گام برمیداشت و دستور میداد كه كارگران در نزدیكیاش با دمپایی در آب قدم میزدند. مهمتر از این، موسیقی متن این تیزر بود كه از آهنگ فیلم «بتمن» ساخته معروف و تحسینشده كریستوفر نولان در آن استفاده شده بود. آقای شهردار با آن چكمههایش با صلابت در شهر قدم میزد و موسیقی پرطنطنه بتمن، زیر گامهایش ضرب برمیداشت! فكرش را بكنید...
#آرتروز گردن، #قوز قرنیه یا شهردارانی با رشتهای متفاوت
همانطور که گفتیم واکنشها به انتشار تصویر شهردار رشت مختلف بوده است؛ هم منفی و هم مثبت. البته واکنشهای مثبت بیشتر با این موضعگیری همراه است که آقای شهردار هم یکی است مثل ما و ما هم اغلب مثل او رفتار میکنیم، بنابراین واکنشهای دسته دوم نیز عمل آقای شهردار را تایید نمیکند.
در شهرداری رشت چه خبر است؟
نمیدانیم چرا اما با انتشار تصویر شهردار كنونی رشت، یاد یكی دیگر از شاهكارهای صدرنشین پیشین ساختمان شهرداری رشت افتادیم. البته میدانیم چرا یاد او افتادیم اما خب حالا... بماند. احتمالا خاطرتان هست كه چندی پیش، فرامرز جمشیدپور كه آن وقت سرپرست موقت شهرداری رشت بود طی نامهای از خودش تقاضا كرده بود كه یك واحد مسكونی در اختیارش قرار بگیرد و خودش متعاقبا با درخواست خودش موافقت كرده بود. اخیرا هم شنیده شد كه شهردار یكی از مناطق شهرداری رشت طی نامهای از خودش تقاضا كرده بود كه با اعطای عنوان كارمند نمونه به خودش موافقت كند كه كرده بود خب! در شهرداری رشت چه خبر است؟
چه كتابی میخواند آقای شهردار؟ میخواند؟!
خب كتابی كه آقای شهردار به دست دارد، «صبحتان به خیر مردم» نام دارد؛ گزیده غزلهای علیرضا قزوه. عنوان كتاب احتمالا از یك سطر از شعر «غزل مستی» شاعر كه پیش از این در كتاب «شبلی و آتش» شاعر هم آمده بود، انتخاب شده كه میگوید: «با دل شكسته رفتم رو به مشرق تبسم/ ناگهان رسیدم اینجا، صبحتان بهخیر مردم!» باقی بیتهای این غزل و اغلب غزلهای این كتاب هم همینطور با دلشكستگی همراه است و هیچ معلوم نیست آقای شهردار این لبخند را كه بر لب نشانده با خواندن كدامیك از این غزلها تحصیل فرمودهاند!