فالش بخوان، بلیت بفروش

فالش‌خوانی‌های تازه 2 سلبریتی در کنسرت های شان مورد انتقاد كاربران فضای مجازی قرار گرفته است، به همین بهانه نگاهی انداختیم به رشد فزاینده این پدیده

فالش بخوان، بلیت بفروش

فالش خواندن حالا دیگر رویه شده است. قبلا اگر می‌گفتند خواننده‌ای فالش می‌خواند، خودش هم خجالت زده می‌شد و از این ناهماهنگی و خارج از ریتم خواندنش چنان ناراحت می‌شد كه فكر می‌كرد هر قدر هم تلاش كند و از این به بعد خوب بخواند، بالاخره یک اتفاق نامبارك در كارنامه اش ثبت شده است. حالا اما فالش خواندن هم دیگر به اندازه قدیم بد نیست. می‌شود رفت روی صحنه، فالش خواند، جیغ و دست و هورا گرفت و برگشت. نه كسی صدای منتقدان را می‌شنود، نه كسی برای بالا رفتن درك مردم از موسیقی تلاش می‌كند و نه حتی محتوایی كه خواننده به زبان می‌آورد اندازه دهه‌های قبلی دارای اهمیت است. تعداد خواننده‌ها، تعداد موسیقی‌هایی كه روزانه تولید می‌شوند و بسیاری موارد دیگر نشان از آن دارند كه هر چه فالش‌ها و فالش‌خوان‌ها بیشتر می‌شوند، این اتفاق بیشتر به یك امر عادی نزدیك می‌شود و گویی در نسل تازه خواننده‌ها، فالش خوانی دیگر پدیده‌ای مذموم نیست، مسیر خود را طی كرده و رفته رفته سلیقه، ذائقه و گوش موسیقایی جامعه را هم تحت تاثیر خود قرار داده است.

فالش چیست؟
حالا این فالش كه مدام از آن حرف می‌زنند اصلا چیست؟ چه اتفاقی می‌افتد كه به یك نفر می‌گویند فالش خوان؟ لغت فالش ریشه انگلیسی دارد. هنگامی كه تعداد نوسان‌های تثبیت شده برای هركدام از نت‌ها كه استانداردهای خود را دارند در اجرا و اراده از سوی خواننده به حد خودش نرسد و یا بیشتر باشد می‌گویند موسیقی به‌صورت فالش اجرا شده است.
امروزه اما متخصصان و منتقدان عرصه موسیقی نه تنها خارج از نت خواندن، كه درست ادا نكردن لحن و كلام را هم از نشانه‌های فالش خواندن دانسته و چنین خواننده یا نوازنده‌ای را فالش خوان و فالش‌نواز می‌دانند. خواننده یا نوازنده‌ای كه به راحتی موسیقی، این هنر گوشنواز را تبدیل می‌كند به صدایی كه یك جای كارش می‌لنگد.
حالا كه بحث فالش است، این را هم بگوییم كه واژه ژوست در مقابل فالش قرار دارد و وقتی صدای خواننده منطبق با فركانس مورد نظر و نت مورد نظر باشد صدای آن فرد را ژوست می‌گویند. كیفیت و ژوست بودن صدا را گوش‌های قوی و كاركرده متوجه می‌شوند. همان چیزی كه این روزها ما كم داریم و آثار موسیقی مان هم در اغلب روز به روز ضعیف ترشان می‌كنند؛ گوش قوی و كاركرده كه ژوست و فالش را از هم تشخیص دهد.


گلزار و مدیری، گوشه رینگ توییتری‌ها
این روزها دوباره فیلم‌هایی از كنسرت‌های مهران مدیری و محمدرضا گلزار منتشر شده است. در اینستاگرام و البته بیشتر در توییتر این فیلم‌ها مورد نقد كابران فضای مجازی هستند. آنها فیلم‌ها را با حیرت، تعجب، انتقاد و گاهی با جملاتی طنز مطرح و به این نكته اشاره كرده اند كه این افراد چرا با این همه ضعف در اجرا روی صحنه می‌روند و بلیت‌های‌شان هم به فروش می‌رسد.
آنها مردم، مسؤولان و خواننده‌ها و برگزاركنندگان كنسرت را گرفته اند به باد انتقاد تا این را مطرح كنند كه در عالم موسیقی چه خبر است. سوالی كه البته پاسخ دادن به آن هم خیلی ساده است و هم خیلی دشوار! یعنی خیلی حرف‌ها و پشت پرده‌های ماجرا به‌صورت غیررسمی بیان می‌شود و به این راحتی‌ها نمی‌توان برای ارائه‌شان سندی پیدا كرد و واضح و روشن گفت چه خبر است. اما می‌شود به نكات مهمی درباره آنچه اكنون در فضای موسیقی می‌گذرد، اشاره كرد. اشاراتی كه می‌توانید خودتان حدیث مفصلش را بخوانید از این مجمل!


روند فالش خوانی‌ها در ایران
حالا كه می‌دانیم فالش خواندن چیست، برویم سراغ ماجرای فالش‌خوانی در ایران. نه، اول به این یك سوال دیگر كه احتمالا برایتان پیش خواهد آمد، بپردازیم و بعد برویم سراغ فالش خوانی‌های وطنی. حتما از خودتان خواهید پرسید كه در اجراهای خارج از ایران هم پیش می‌آید كه كسی فالش بخواند؟ خب. طبیعی است كه جوابمان به این سوال مثبت خواهد بود، همه جای دنیا خواننده‌هایی با میزان توانایی متفاوت و مختلفی وجود دارند كه برخی فالش بخوانند و برخی هم ژوست. اما آن‌طوركه منتقدان هم این روزها می‌گویند، میزان این فالش خوانی‌های آن طرف آبی واقعا كم است. اما در ایران كم كه نیست، هیچ... روز به روز بیشتر هم می‌شود. اگر بخواهیم به خواننده‌های ایرانی كه ماجراهای فالش خوانی و حاشیه‌های مشابه این اتفاق را در كارهایشان داشته‌اند، طی همین یكی دو سال گذشته با فهرست نسبتا بلند بالایی روبه‌رو خواهیم شد. حمید هیراد، مسعود صابری همان پزشكی كه خواننده شد و كم حاشیه نداشت، مهران مدیری و بسیاری چهره‌های دیگر كنسرت‌هایی اجرا كردند كه پر از فالش خوانی بود. حتی بودند كسانی كه بعد از چند فالش خوانی رفتند سراغ پلی بك كه مساله را حل كنند و البته حل هم نشد! حتی دو سال پیش سیروان خسروی هم كه خواننده‌ای پرطرفدار محسوب می‌شد و كمتر درگیر چنین حواشی بود با انتقاد از فالش خوانی‌اش روبه‌رو شد. خلاصه كه كم و زیاد خواننده‌های بسیاری با این مساله روبه رو شده‌اند، اما هر چه زمان گذشته فالش‌خوانی‌ها عادی تر شده اند و گویی افرادی كه به‌عنوان خواننده روی صحنه حاضر می‌شوند، چندان نگران نیستند كه اگر فالش بخوانند، چه می‌شود. چون می‌دانند هیچ اتفاقی نمی‌افتد!


دفتری كه فقط مجوز می‌دهد
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یك دفتری دارد به نام دفتر موسیقی. دفتری كه البته چند سال پیش كه هنوز این‌قدر اوضاع موسیقی زار نبود، محمدرضا درویشی پژوهشگر موسیقی آن را دفترچه می‌دانست! و معتقد بود این دفتر آن‌قدر در برابر چیزهایی كه جریان‌های موسیقی را شكل می‌دهد، سست و كم جان عمل می‌كند كه نمی‌تواند دفتر باشد.
حالا گذشته از اینها دفتر موسیقی ناظر تمام آلبوم‌ها و كنسرت‌هاست. حتی تك آهنگ‌هایی هم كه منتشر می‌شوند از نظر محتوایی از این دفتر مجوز می‌گیرند. موسیقی، ترانه، نوازندگان و خوانندگان و خلاصه تمام عوامل. این‌كه فلانی خلاف كرده و ممنوع‌الفعالیت است تا هر مورد دیگری در روند كار خواننده، نوازنده و ... با این دفتر مرتبط است. شوراهای مختلفی دارد و همه چیز را تحت كنترل قرار می‌دهد. گذشته از این‌كه برخی ترانه‌ها آن‌قدر سخیفند كه مجوز گرفتن‌شان اتفاقی عجیبی است، بالاخره نهادی داریم كه همه چیز را در مورد موسیقی بررسی می‌كند و به آن مجوزی می‌دهد.
در میان این همه قانون كه برای بعضی زیادی رعایت می‌شود و برای بعضی كمتر، آیا نمی‌شود قانونی هم باشد برای بررسی كیفیت كنسرت‌ها؟ مگر می‌شود مرجع قانونی موسیقی در كشور بنشیند و تماشا كند كه خوانندگانی روی صحنه می‌روند و ذائقه مردم را به‌واسطه شهرت یا هر چیز دیگری در دست می‌گیرند و  فهم ناچیز جامعه ما را از موسیقی تقلیل هم می‌دهند؟ دفتر موسیقی نباید ناراحت سرمایه‌ها و پول‌هایی باشد كه برای بی‌كیفیت‌ترین اجراها در عرصه موسیقی از جیب مردم به جیب فالش‌خوان‌ها و كنسرت‌گذارها و ... می‌رود؟


مافیا و ماجرای پولسازی
وقتی از یك دهه پیش حمید حامی خواننده موسیقی پاپ در مصاحبه‌هایش از مافیای موسیقی حرف می‌زد، خیلی‌ها می‌خندیدند و حرفش را نمی‌پذیرفتند. هی دنبال رد مافیای می‌گشتند و خبری نبود، پس حامی را متهم می‌كردند به این‌كه توهم مافیا گرفته و مدام چیزی را بزرگ می‌كند كه وجود خارجی ندارد یا كم جان‌تر از این حرف‌هاست. اما این ذات مافیاست كه آرام و خزنده پیش برود، بعد جان بگیرد و بشود مافیایی كه این عنوان برازنده‌اش باشد!
حالا اما همه از همین مافیا حرف می‌زنند، از حسام‌الدین سراج گرفته كه در گفت‌وگو با همین روزنامه خودمان مفصل از دست‌های پنهانی كه عالم موسیقی را هدایت می‌كنند حرف زد تا محمد معتمدی كه از سلطان كنسرت و كسانی كه كنترل اوضاع موسیقی دست‌شان است، سخن به میان آورد.
جالب‌تر آن است كه گفته می‌شود یك سایت موسیقی روزی 50‌میلیون تومان از فروش بلیت درآمد دارد. حالا شما این 50 میلیون را ضرب در 30 روز ماه كنید. یك میلیارد و 500 میلیون تومان درآمد برای فروش بلیت كنسرت، یعنی درآمدی خالص، بی‌دردسر و بی‌زحمت. حالا اگر قرار باشد فروشنده بلیت بنشیند به این فكر كند كه خواننده فلان كنسرت فالش یا بی‌كیفیت می‌خواند 50‌میلیون تومانش تامین نمی‌شود كه! اصلا به او چه مربوط؟ مگر این سایت متولی امورات موسیقی و قانونگذار است؟ جایی دیگر مجوز می‌دهد و سایت هم بلیت می‌فروشد.
اما خب... سایت، كنسرت‌گذار و همه افراد این چرخه حتما سودی می‌برند كه هر طور شده پای كارشان ایستاده‌اند. حتما آن‌قدری پول در میان هست كه صدای هیچ منتقد و هنرمند جدی عرصه موسیقی شنیده نمی‌شود.