اجسام روحبش

اجسام روحبش

 
 نمی‌خواهم بحث را برایتان فلسفی کنم. اصلا این جور حرف‌ها را بگذار فلاسفه دور هم بنشینند و درباره‌اش با هم مباحثه کنند. شما هم اگر خیلی دل‌تان خواست سر دربیاورید، بنشینید و مباحثه‌شان را مثل یک مسابقه ورزشی تماشا کنید و وقتی بعد از ساعت‌ها هیچ چیزی از بحث دستگیرتان نشد دوباره بیایید اینجا بنشینید پای صحبت‌های من تا برایتان از رابطه خالق و مخلوق بنویسم. بحثی که همیشه در فلسفه اسلامی داغ است. بحث مخلوق و در عین حال خالق بودن انسان است. این که انسان مخلوق یک وجود عالی است که خدا باشد، ولی می‌تواند در عین حال خودش هم خالق باشد و چیزها را خلق کند. چیزهایی که خلق‌شان از عهده دیگر مخلوقات خارج است.
مثلا همین پاراگراف بالا را که من برایتان نوشته‌ام یک بار دیگر بخوانید و به کلمه‌هایش دقت کنید. من کلمات را کنار هم چیده‌ام و یک متن خلق کرده‌ام که مفهومی را به شما منتقل می‌کند. حالا پاراگراف پایین را با دقت بخوانید:
یاد دارم در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب‌خیز و مولع زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر رحمت ا... علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته. پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند. گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی!
نظرتان درباره مقایسه این دو پاراگراف چیست؟ خالق یکی‌اش من روزنامه‌نگار بوده‌ام و خالق دیگری سعدی سخندان. مصالح در دست هر دوی ما نیز کلمه بود. کلمه‌هایی از همین زبان فارسی. اینجاست که آدم به قابلیت خالق شدن انسان فکر می‌کند و این که انسان تا کجا می‌تواند بالا برود و به خالق یکتای عالم نزدیک شود. برای خلق هر چیزی در این دنیا آدم باید خودش را به خالق یکتای عالم نزدیک‌تر کند که مخلوقش مقبول‌تر باشد. یکی دیگر از مخلوقات اعجاب‌انگیز انسان نیز همین سازها هستند. همین آلات بی‌جانی که از چوب و فلز و چیزهای بی‌جان دیگر ساخته شده‌اند اما وقتی با دست یک هنرمند ساخته می‌شوند و در دست هنرمند دیگری قرار می‌گیرند می‌توانند کاری کنند که از عهده هیچ جنبنده‌ای برنیاید.
ساخت سازهای سنتی ایرانی نیز آداب خودش را دارد. شکل سنتی‌اش این است که سازنده ساز خودش برود دنبال چوب مرغوب و روی چوب‌ها دست بکشد و از هر کدام که بیشتر حس گرفت بیرون بکشدش و بیاورد کارگاه. بعد هم در یک کارگاه مرموز که اجسام بی‌جان را در آن به جانداران روح‌بخش تبدیل می‌کنند، آن چوب‌ها را بتراشد و شکل بدهد و از روح هنرش در آن بدمد تا جان بگیرد و برود در دست یک هنرمند دیگر که جان‌بخش و روح‌نواز شنوندگان شود. خصلت خالق بودن این مخلوق زمینی، خصلت عجیبی است.