راههایی برای شخصیتپردازی موفق کاراکترها و زوجهای هنری در آثار طنز
غیـرهمسـان گزینی!
حضور زوجهای كمدی كه بار جذابیت سریال و فیلمها را به دوش میكشند، هم استقبال خوبی از مخاطبها دریافت میكنند و هم موفقیت خوبی برای آن فیلم و سریال به همراه میآورند. برای همین هم فیلمنامهنویسها و كارگردانهای ژانر طنز میکوشند برای موفقیت قطعی خود از چاشنی زوجهای كمدی در آثار خود بهره بگیرند. شاید بتوان یكی از قدیمیترین و محبوبترین زوجهای كمدی را كه توانستهاند محبوبیت جهانی هم پیدا كنند و همیشه نام آنها به دنبال یكدیگر آمده است ، لورل و هاردی دانست. زوج كمدین مشهور دهههای 20تا50میلادی سینمای آمریكا كه در طول سه دهه فعالیتشان نزدیك به ۱۰۰ فیلم به طور مشترك با هم بازی كردند و در همین مدت زمان توانستند عنوان موفقترین زوج كمدی سینما را با خود به یدك بكشند. برای همین هم حتی از این زوج كمدی به عنوان الگو نیز یاد شده بسیاری هنوز هم تلاش میكنند با الگو گرفتن از سبك خلق موقعیت طنز آنها بهره ببرند. به عنوان مثال، نگاه كردن هاردی به دوربین زمانی كه اتفاقی رخ میدهد، باعث ایجاد فضای كمدی میشود كه افرادی مانند مهران مدیری و سیامك انصاری هم به خوبی توانستند در سریالهایی كه نقش آفرینی كردهاند از این روش برای به خنده آوردن مخاطب استفاده كنند.
در فیلم و سریالهای ایرانی شاهد زوجهای هنری ماندگار بسیاری بوده و هستیم كه توانستهاند فیلم و سریالهای ماندگاری را خلق كنند و همچنان هم با دیدن آنها لبخند به لبها بیاورند. مهران مدیری و سیامك انصاری، رضا عطاران و حمید لولایی، پیمان قاسمخانی و محسن تنابنده و احمد مهرانفر، پژمان جمشیدی و سام درخشانی، هومن برقنورد و بهنام تشكر، ایرج طهماسب و حمید جبلی و... از جمله زوجهای كمدی هستند كه آثار طنز ماندگاری را با یكدیگر خلق كردهاند و همچنان هم توانستهاند نظر مخاطب را به خود جلب كنند. به طوری كه یكی از اصلیترین دلایل موفقیت یك سریال طنز میتواند قرار گرفتن این زوجهای طناز در كنار هم باشد. اما این زوجهای هنری چه كار میكنند و با چه سیستمی پیش میروند كه میتوانند به خوبی موقعیتهای كمیك و خندهدار را به وجود آورند؟ موقعیتهای خندهآوری كه هر ببینده و مخاطب سختگیری را هم به خنده وا میدارد و همین بستر به وجود آمده موجب میشود در ذهن مخاطب باقی بمانند و شاید با هر بار دیدن آن صحنهها باز هم خنده بر لبهای آنها بنشیند.
دو قطبیسازی شخصیتی
یكی از روشهایی كه با كمك زوجهای كمدی به وجود میآید، ایجاد فضایی برای دو قطبی سازی است. ایجاد تضاد و كنتراست شخصیتی و پارادوكسهای رفتاری باعث میشود فضای طنز خندهداری ایجاد شود. اینكه زوج طناز دارای تضاد طبقاتی و شخصیتی باشند یا یكی از شخصیتها باهوشتر و دیگری كند ذهنتر باشد یا یكی از نظر ظاهری چاق باشد و دیگری لاغر باشد و از این ویژگی برای خلق صحنههای طنز كمك گرفته شود یا یكی دارای آداب معاشرت به اصطلاح بالا شهری باشد و دیگری لوتیگری پایین شهری داشته باشد یا یكی زبر و زرنگ باشد و دیگری از پس سادهترین كارها بر نیاید یا یكی ساده لوح باشد و دیگری ساده لوحتر از او باشد یا یكی بخواهد دیگری را دور بزند و دیگری هم همین نقشه را در سر داشته باشد و... باعث خواهد شد تا فضای دو قطبی به وجود آید كه اگر به بهترین شكل ممكن از این تضاد استفاده شود، مخاطب آن را به خوبی درك كرده و خنده را به همراه خواهد آورد. از همین رو نیز میتوان گفت متضاد بودن هم خود به خود باعث خلق صحنه كمیك میشود.برای همین یكی از سادهترین و البته سختترین روشها برای آنكه باید باورپذیری را نیز با خود به همراه داشته باشد، ایجاد این تضادها برای زوج كمدی است. چگونگی كشف و پیاده سازی همین تضادها و غلو كردن این طنزها در مقابل چشم بیننده بسیار مهم است كه نویسنده، كارگردان و بازیگرها باید با هم چنین صحنههایی را به بهترین شكل ممكن خلق كنند. بیننده با دیدن این تضادها و پذیرش آن میتواند به این تفاوت و دو قطبی سازی بخندد. این در حالیاست كه اگر این دو قطبی سازی شخصیت به درستی پیش نرود، اصلا میتواند تبدیل به پاشنه آشیل شده و به كلیت سریال و روایت داستانی آن لطمه وارد كند.
تکرار یک فرمول برنده
اینكه یك زوج هنری در ژانر كمدی موفق عمل میكنند علاوه بر فضا سازی، تیپ سازی و موقعیت سازی در تكرار قرار گرفتن این زوجها در مجموعههای مختلف كنار یكدیگر نیز باعث میشوند تا مخاطب بتواند با این دو شخصیت طنز ارتباط خوبی برقرار كند. به طوری كه شاید نتوان نبود یكی را در كنار دیگری تصور كرد. اتفاقی كه برای لورل و هاردی طی سه دهه فعالیت مشتركشان افتاد و باعث شد این دو، زوجی جدایی ناپذیر از نگاه بیننده تلقی شود.
از همین روست كه به عنوان مثال، زوجی مانند پژمان جمشیدی و سام درخشانی در سریال «پژمان» كنار هم قرار میگیرند و بعد از آن در فیلم و سریالهای «خوب، بد، جلف»، «تگزاس 1 و 2» و... میتوانند به عنوان زوج در ژانر طنز موفق ظاهر شوند و همچنان هم برای مخاطبها شخصیتهای جذاب و دوست داشتنی باشند یا در كنار هم قرار گرفتن زوج هنری مانند مهران مدیری و سیامك انصاری درمجموعههای مختلف پاورچین،نطقهچین،شبهای برره، قهوه تلخ، در حاشیه و... باعث شد تا این دو در كنار هم به عنوان زوج هنری ثابت اما در قصههای مختلف قرار گیرند و به خوبی دیده شوند و مخاطب به بهترین شكل ممكن
آنها را بپذیرد.
شخصیتهایی كه مكمل یكدیگرند
زوجهای طنزی در كنار هم طوری قرار میگیرند كه اصطلاحا مانند در و تخته، پیچ و مهره و چرخدندهها عمل میكنند طوری كه بودن یكی باعث تكمیل دیگری میشود و نبود یكی از آنها باعث میشود تا جایی از كار لنگ بزند و آنطور كه باید قصه و روایت به درستی پیش نمیرود، میتواند از جمله ویژگیهای مهم دیگری برای موفقیت یك زوج طناز باشد.
در این زمان است كه وجود یك شخصیت مكمل در كنار شخصیت دیگر میتواند كلید طلایی موفقیت یك مجموعه طنز باشد چون با هم قصه را طوری روایت میكنند كه مخاطب آن را دنبال كرده و دوست دارد ببیند این دو چطور با هم از چالشی كه دچارش شدهاند، عبور میكنند.
از همین رو نیز یك كارگردان و فیلمنامه نویس میتوانند به خلق شخصیتهایی بپردازند كه تكمیل كننده یكدیگر هستند. به عنوان مثال، سریال «پایتخت» قرار گرفتن محسن تنابنده و احمد مهرانفر در كنار هم طی هفت فصل باعث شد تا این دو شخصیت به خوبی هم را پیدا کرده و در نهایت به شخصیتهای تكمیل كننده هم در آمدند و مخاطب نیز این دو را به عنوان زوجهای طنزپرداز هنری پذیرفتند.
زوج بهنام تشكر و هومن برق نورد نیز در این زمینه مصداق خوبی هستند كه میتوان موفقیت قرارگیری این دو را در مجموعههایی مانند دودكش، دزد و پلیس و ساختمان پزشكان و... دید. از سوی دیگر یكی از بهترین زوجهای طنزی كه توانستند آثار ماندگاری را هم از خود به جای بگذارند زوج رضا عطاران و حمید لولایی در سریالهای خانه به دوش، ترش و شیرین و بزنگاه بودهاند كه آنها نیز به خوبی مكمل یكدیگر شدند تا جایی كه اگر سریال سازی رضا عطاران ادامه پیدا میكرد شاید آثار موفقتری هم از آنها به جا میماند.
سادهلوحی، سادهلوحی و سادهلوحی
یكی از اصلیترین ویژگیهایی كه در خلق شخصیت طنز اثرگذار است، تیپ سازی است كه در آن فرد به شكلهای مختلف سادگیاش را به نمایش میگذارد و با وجود تلاشهایی كه میكند تا بتواند از ماجرایی كه در آن افتاده به درستی بیرون بیاید موفق نمیشود یا ابر و باد و مه خورشید و فلك به كار میآیند تا بتوانند از آن شرایط قسر در بروند و ذهن كوشا و باهوششان باعث نمیشود تا از ماجرایی كه در آن گرفتار هستند، خارج شوند.
همین به وجود آمدن صحنههایی كه به دلیل رفتارهای ساده لوحانه به وجود میآید، شرایطی را فراهم میكند كه باعث میشود بیننده با دیدن آن موقعیتها بخندد و اصلا یكی از علتهای اصلی موفقیت سریالهایی مانندپژمان، پایتخت و... به همین علت برمیگردد كه نویسنده فضایی را برای شخصیتهای طنز فراهم میكند كه ساده لوحی آنها به خوبی به چشم آمده و باعث میشود تا صحنه كمیك و خندهداری خلق شود.
از سوی دیگر وجود یكی از شخصیتها که ساده و دیگری دغلكار و حقه باز است هم باعث میشود تداخل این دو شخصیت با هم صحنههای بامزهای را به وجود آورد. مخصوصا كه همان شخصیت دغلكار نیز به نوعی
سادهلوح بوده و از نظر خودش بر این باور است كه زرنگ است و میتواند از پس اتفاقاتی كه پیش رو دارد به خوبی بگذرد در صورتی كه مخاطب متوجه میشود او نیز به اندازه كافی ساده لوح است. ساختمان پزشكان،شبهای برره،ترش و شیرین و.... از این دست سریالها با داشتن شخصیتهای اینچنینی باعث شدند تا جذابیت و قدرت طنزپردازی آنها افزون شود و مخاطب نیز آنها را باور كند و همراهشان شود.