خانه جدید مبارك آقای رئیسجمهور!
علیرضا رأفتی روزنامهنگار
از شما چه پنهان همین حالا كه دارید این قسمت روزنامه را میخوانید، جواب چند مشتری و مستأجر را در تماس تلفنی و شبكههای اجتماعی دادهام و با چند مالك و مشاور املاك دیگر بحث كردهام و سر پول پیش و كرایه چانه زدهام. تاقبل از این كه پیش خودتان فكر كنید لابد حقوق روزنامهنگاری كفاف زندگی را نمیداده و من زدهام در كار خرید و فروش و رهن و اجاره ملك و املاك، باید بگویم نگذارید گمانتان همینطور برای خودش برود هر جا كه خواست. خدا در قرآنش گفته بعضی گمانها گناهند. حالا مگر رانندههای تاكسی كه درباره سیاست خارجه حرف میزنند، كنار شغلشان به صورت پاره وقت زدهاند در كار وزارت خارجه؟! من همان روزنامهنگارم ولی روزنامهنگاری كه دنبال خانه میگردد. فقط یك مقدار ماجرا پیچیدهتر از یك جست وجوی ساده است. تركیبی است از جست وجوی مشتری برای فروش خانه، جست وجوی مستأجر برای اجاره خانه، جست و جوی خانه برای خرید و جست و جوی خانه برای اجاره! همه اینها به طور همزمان باید پیش برود. شاید باورتان نشود ولی پیش بردن همزمان همه اینها از تمام كردن همزمان كباب و برنج هم سختتر است. چرا اینها را میگویم؟ میخواستم نامهای به رئیسجمهور تازه نفسمان بنویسم و بگویم من حال شما را دقیق درك میكنم. میدانم حال كسی كه قرار است به خانه جدید اسباب كشی كند، چه جوری است. نمیدانم كاخ ریاست جمهوری چقدر پیش و چقدر اجاره دارد اما چیزی كه مطمئنم این است آن خانه اگر یك مالك داشته باشد، آن مالك مردمند. امیدوارم این حرفم بی حرمتی نباشد ولی اگر فقط یك جا بتوانیم بگوییم، كسی برای كسی باید كار كند و خدمت كند، همین جاست. فقط همین جاست كه میتوانیم بگوییم مردم كسی را انتخاب میكنند كه كارهایشان را پیش ببرد و بهآنها خدمت كند. البته نمیدانم خاصیت آن صندلیهای پرقدرت كاخ ریاست جمهوری چیست كه بعضیها وقتی پشتش مینشینند كلا ماجرا عوض میشود اما امیدوارم این اسبابكشی برای همه ما خیر داشته باشد. كلید خانه جدید را كه در قفل چرخاندید یاد
همه آدمهایی بیفتید كه در حوزه تحت مدیریت شما درگیر خانه و زندگی و كار و هزار جور دردسر دیگرند.
همه آدمهایی بیفتید كه در حوزه تحت مدیریت شما درگیر خانه و زندگی و كار و هزار جور دردسر دیگرند.