ما انصاف داریم؟

ما انصاف داریم؟

محمدتقی حاجی‌موسی روزنامه‌نگار

فکر کنم این را قبلا هم گفته‌ام منتهی تکرار همیشه هم بد نیست. پس یک‌بار دیگر می‌نویسم. «یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا این است که بخواهی چیزی را به کسی بفهمانی، در حالی که درآمد او به نفهمیدن موضوع وابسته است.» البته این را من نمی‌گویم. یک آقای شاعری به نام آپتون سینکلر که آمریکایی هم بوده، اوایل قرن بیستم گفته است. تقریبا یک سالی است که این جمله را از او شنیده‌ام و در این مدت فهمیده‌ام این بابا چقدر درست گفته است. مثلا در همین قضیه عاشورا اگر نگاه کنید، اهل کوفه می‌دانستند که کشتن امام حسین اشتباه است اما خب، درآمد و سودشان در نفهمیدن و انکار کردن این موضوع بود و ترجیح دادند طلاها را به جیب بزنند و خودشان را هم به آن راه. حالا فکر نکنید که آدم‌های 1400 سال پیش خیلی عجیب و غریب بوده‌اند و ما اگر بودیم عمرا این کار را نمی‌کردیم و اگر ما بودیم همه‌مان علیه ظلم، دروغ و تزویر می‌شوریدیم. کافی است همین الان نگاهی به دور و برمان بیندازیم تا ببینیم چند مرده حلاجیم. در این چند سالی که از خدا عمر گرفته‌ایم، هیچ‌گاه نشده که خواسته‌ایم برخی اشتباهات را توجیه کنیم در حالی که می‌دانسته‌ایم اشتباه است اما خب غم نان داشته‌ایم و ترس بیکاری؟ تا حالا نشده روی‌مان را از برخی موارد برگردانیم و به قول انگلیسی‌ها قضیه را « ایگنور» کنیم که حالا به ما چه و دنباله زندگی خویش را پیش گرفته‌ایم؟ اتفاقا ما رسانه‌ای‌ها از بخت بد، بیشتر در معرض این انتخاب‌ها هستیم و هر کدام‌مان معمولا عادت کرده‌ایم که چشم‌مان را روی بعضی چیزها ببندیم و آن چیزی را که به نفع دسته و گروه و فکر خودمان است تقویت کنیم و اگر اشتباه هم بود یا توجیه‌اش کنیم یا از کنارش بگذریم و تقریبا هیچ کدام‌مان حواس‌مان نیست یا شاید هم نشنیده‌ایم که پیامبر فرمود کسی که انصاف ندارد، دین ندارد. جمله‌ای که اگر به آن باور داشتیم حالا نه سیدالشهدا در کربلا شهید شده بود، نه برای دوزار مال دنیا، خودمان را به آن راه می‌زدیم و نه من این ستون را می‌نوشتم و سرتان را درد می‌آوردم. اگر انصاف داشتیم الان تمرکزمان روی خیلی موارد دیگر بود. نه این دعواهای بی‌خود و بحث‌های بی‌سرانجام و زیرآب‌زدن‌های بی‌پایان و زیر و رو کشیدن برای همدیگر و پیدا کردن توجیهات فضایی برای کم‌کاری‌ها و همه آنچه توی زندگی روی اعصاب‌مان است.