ساوه شهره به انار است و بم به رطبش

سفر به نخلستان‌ها و گزارشی تصویری از فصل برداشت خرما در بم

ساوه شهره به انار است و بم به رطبش

این روزها همشهری‌های من فرصت سرخاراندن ندارند. صبح زود می‌زنند بیرون و غروب گاوگم برمی‌گردند. برای یك بمی خیلی زشت است ‌كه خرمای سالانه‌اش را از جایی بخرد . هر خانه‌ای حداقل به‌اندازه خوردوخوراک خودش و بچه‌هایش یكی دو تا نخل جلوی خانه‌اش دارد و محصول همان را برداشت می‌کند. این روزها در بم خرماپزان است. یعنی فصلی كه آن‌قدر داغ است كه خرماهای سفت و سرخ، رفته‌رفته نرم می‌شود و می‌پزد. هرخانواده‌ای به‌نوعی در فصل برداشت محصول با این میوه‌ بهشتی و قرآنی، سر و سری دارد.در این فصل عروسی‌ها و جشن‌ها به‌شدت كم می‌شود.سفرها تقریبا صفر است و فرصت مهمانی و دیدار و گپ و گفت، كم است. هر تصمیمی كه ما معمولا می‌گوییم ان‌شاءا... در بم یك‌جمله بعد از خرما هم تهش اضافه می‌شود ، مثلا «بابا! دوچرخه می‌خری؟» و بابا باید بگوید: «ان‌شاءا... بعد از خرما.»
 در فصل خرما، بمی‌ها نخل‌ها را آب نمی‌دهند، چون خرما بر درخت شل می‌شود و از زمین گل شده هم نمی‌شود خرما برداشت کرد. خرما خاصیت گندزدایی از خودش را دارد. غشای خاکی‌رنگی كه معمولا روی آن می‌بینید، خاك نیست و لایه‌نازکی از یك بافت پرزی شکل است كه ضد میكروب بوده و اگر خرما یا همان غشا را بشویید، خرما در عرض یكی دو روز حتی در یخچال هم ‌ترش می‌شود  یا به‌اصطلاح مزه می‌بازد. هرسال سعی می‌کردم ولو یكی دو روز هم كه شده، بروم و در این مراسم شیرین شركت كنم ولی امسال با شیوع كرونا و منع رفت‌وآمد، نشد. قشنگ این بود كه خودم عكاسی می‌کردم و همه‌چیز دستپخت‌ خودم باشد ولی بر من ببخشید كه نشد و از هنر عكاسی همكاران رسانه‌های مختلف استفاده كردم كه امیدوارم بر من ببخشایند. حالا بروید یك چای بریزید و برگردید برویم تا خرما بتكانیم که با چای می‌چسبد. راستی! مصرع دوم تیتر را هم بگویم: «یار ما نیز به شیرینی مرموز لبش...»