اخوانیهای برای موسیو كیروش
یوم جمعه هوا بهشدت سرد بود و عبای پشم شتری كه امسال به كار نیامده بود را بالاخره از گنجه به درآورده از نفتالین تكانده به دوش انداختیم.
روح مرحوم سیدداوود عباباف شاد كه اینگونه عبای مرغوب عمل آورده، خدابیامرزی برای خود خریده. از گرمای عبا و طعم شلغم نقلیهایی كه خشایار تیار كرده بود، كیفور بودیم كه دیدیم در ماسماسكش چیزی میبیند و نچنچ میكند.
فرمودیم چیست؟ عارض شد: موسیو كارلوس كیروش، مربی تیم ملی فوتبال گویا مصاحبه كرده افاضات فرمودهاند راجع به ممالك محروسه و ال و بل، فوقالنهایه ناراحت، متالم گشته فرمودیم خشایار یك كاغذ قلم بیاورد برایش چیزی بنگاریم برساند دستش. اینگونه نبشتیم:
محضر موسیو كارلوس كیروش
سلام علیكم
و اما بعد
عزتت را كم گذاشتهایم؟ نانت بیات بوده و آبت گرم ؟ جز مهماننوازی و حلوا حلوا كردن از این رعیت نازنین چه دیدهای؟ ما كه زبان اهل فرنگ را ملتفت نیستیم. یكی گفت مترجم و میرزابنویستان اشتباه كرده و یكی گفت منظورت این نبوده، به این چیزها كار نداشتیم و نداریم، مردحسابی لشكر به میدان فرستادهایم و تا فتح قله راهی نمانده است. رواست اینگونه آشوب در اردوگاه انداخته و خاطر سرداران جنگجو پریشان گردد؟ هیچگاه در ادوار ماضیه بدین نحو به جام نزدیك نبوده و تا یك قدمی قهرمانی پیش نرفته بودیم. از مروت به دور است فتنه در لشكر انداختن.
با لشكری جنگنده فتح میدان كن با عزتی فزونتر از قبل به وطن مراجعت نما، حرف و حدیث خانگی را به همسایه گفتن آراسته نیست. تندتر نگاشتن ممكن بود و دل سبككن تر اما صبوری میكنیم و هیزم به دیگ تفرقه نمیریزیم. تو كارت را بكن و پرچم سه رنگ وطن را در میدان بالا ببر و با افتخار برگرد، ایرانی جماعت كارش را بلد است... .