شیرین هانتر، استاد دانشگاه جورج تاون آمریکا در گفتوگوی اختصاصی با جامجم
نیروهای خارجی نمیتوانند توسعه جوامع را تضمین کنند
افغانستان به نماد شکست سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تبدیل شده است.گرچه دولت بایدن در خصوص نحوه عقبنشینی از افغانستان مورد انتقاد شدید جمهوریخواهان و حتی برخی دموکراتها قرار گرفته است اما حاکمیت آمریکا در کلیت خروج از افغانستان پس از دو دهه اشغالگری و اذعان نسبت به شکست در رسیدن به اهداف خود در این کشور، تردیدی نداشته است. تشدید شکاف و منازعات میان اعضای ناتو با یکدیگر (آمریکا و بازیگران اروپایی) نیز از دیگر پیامدهای این ماجرا محسوب میشود. در خصوص تحولات اخیر افغانستان، گفت وگویی با پروفسور شیرین هانتر، استاد دانشگاه جورج تاون در حوزه روابط بینالملل و عضو شورای روابط خارجی آمریکا صورت دادهایم:
بعد از حملات 11سپتامبر، آمریکا برای از بین بردن القاعده و طالبان به افغانستان حمله کرد تا آنها را از بین ببرد. این اتفاق نیفتاد. دلیل آن چیست؟
هدف اصلی آمریکا در حمله به افغانستان انتقامجویی از حمله القاعده به آمریکا بود. خصومت اولیه آمریکا با طالبان هم به علت همراهی آنان با القاعده بود. تا سال 1998 که طالبان و القاعده به آمریکا و منافع آن حمله نکرده بودند، آمریکا هیچ مشکلی با طالبان نداشت. بعد از حمله القاعده به سفارتخانه آمریکا در کنیا و تانزانیا بود که نظرها نسبت به طالبان در آمریکا عوض شد.
پس از حمله به افغانستان نیز آمریکا دست پاکستان و تا حدی عربستان را در افغانستان باز گذاشت. در واقع پاکستان در افغانستان به آمریکا خیانت کرد. اشتباه دیگر آمریکا آن بود که بهرغم آمادگی ایران برای تعامل در خصوص مسأله افغانستان، واشنگتن حاضر به همکاری با ایران نشد و در نتیجه برای دسترسی به افغانستان اسیر پاکستان شد.
در حالی برای خروج آمریکا از افغانستان دولت بایدن به عنوان دولتی دموکرات مورد انتقاد قرار گرفته است که اساسا دولت بوش بود که به افغانستان حمله کرد و دولت ترامپ نیز توافق صلح دوحه با طالبان را امضا کرد. اشتباه دموکراتها و جمهوریخواهان در خصوص افغانستان چه بوده است؟
در سیاست معمولا آنهایی که آتش را روشن میکنند، زیاد آنرا نمیبینند. برعکس آنهایی که آتش را خاموش میکنند از آن آسیب میبینند، چون بایدن نیروهای آمریکا را از افغانستان خارج کرد تمام ملامتها متوجه او شده است. در هر حال خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان (آن هم به شیوهای که مشاهده کردیم) در دوران ریاست جمهوری بایدن رخ داد.
در نظریههای امنیت عنوان میشود تاکید بر امنیت نظامی نمیتواند باعث توسعه انسانی در جوامع شود. این در حالی است که سیاست امنیتی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تاکید بر امنیت نظامی برای صدور دموکراسی ادعایی خود به سایر کشورها بوده است. افغانستان نمونه شکست خورده اخیر این سیاست است. نظر شما در این خصوص چیست؟
مسأله توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع بسیار پیچیده است و عوامل بسیاری در آن تأثیر دارد. توسعه بدون امنیت حاصل نمیشود اما امنیتی کردن هر مسألهای باعث کندی توسعه میشود. در مورد افغانستان، عوامل بسیاری از جمله بافت فرهنگی آن که شامل سنتهای قبیلهای پشتونها هم میشود در عدم پیشرفت مؤثر بوده است.
از سوی دیگر نیروهای خارجی نمیتوانند توسعه جوامع را تضمین کنند. این مردم و رهبران هر کشوری هستند که مسؤولیت این کار را دارند.
در حال حاضر چین اعلام کرده حاضر به سرمایهگذاری در افغانستان برای توسعه این کشور است. افغانستان به لحاظ ژئوپلیتیک چه اهمیتی برای گسترش پروژه «یک کمربند ــ یک جاده» دارد؟ گفته میشود چین قادر خواهد بود تا از طریق افغانستان به ایران و غرب آسیا متصل شود. نظر شما چیست؟
افغانستان حتی بدون پروژه کمربند ــ جاده هم برای چین اهمیت دارد چرا که منابع طبیعی زیادی دارد. چین هم اشتهای اشباعنشدنی برای این منابع دارد. در این میان باید موضع دیگری را درخصوص ظرفیت جغرافیایی افغانستان در نظر گرفت. اینکه به دلیل همسایگی با پاکستان، افغانستان راهی است به گوادر.
از سوی دیگر، طالبان به چین احتیاج دارد و من تصور نمیکنم که منافع خود را بهدلیل طرفداران افراطی خود در برخی مناطق چین، ازجمله نقاط مرزی چین و افغانستان به خطر بیندازد.
چرا آمریکا تصمیم گرفت نیروهایش را از افغانستان خارج کند؟ استدلال میشود هزینههای آمریکا در افغانستان بالا بود و تداوم حضور در افغانستان نفعی برای این کشور نداشت و لازم است در راستای خارج کردن نیروها از مناطقی که آمریکا منافع حیاتی ندارد، از افغانستان نیز خارج میشد تا بتواند روی مهار چین تمرکز کند. با این استدلال موافق هستید؟
عوامل مختلفی در تصمیم بایدن اثر داشت. اول این که بسیاری از مردم آمریکا از جنگهای بی پایان خسته شدهاند. دوم، احتیاجات داخلی آمریکا بیشتر شده است و بنابراین ادامه مخارج زیاد برای کشورهایی نظیر افغانستان میسر نیست. اولویتهای آمریکا تغییر پیدا کرده و بیشتر متوجه منطقه پاسیفیک (اقیانوس آرام) است.
حتی بر اساس یک فرضیه ممکن است آمریکا خواسته باشد خود را از افغانستان رها کند تا در صورت لزوم عملیات نظامی را در بعضی مناطق دیگر آسیای غربی انجام دهد.
هدف اصلی آمریکا در حمله به افغانستان انتقامجویی از حمله القاعده به آمریکا بود. خصومت اولیه آمریکا با طالبان هم به علت همراهی آنان با القاعده بود. تا سال 1998 که طالبان و القاعده به آمریکا و منافع آن حمله نکرده بودند، آمریکا هیچ مشکلی با طالبان نداشت. بعد از حمله القاعده به سفارتخانه آمریکا در کنیا و تانزانیا بود که نظرها نسبت به طالبان در آمریکا عوض شد.
پس از حمله به افغانستان نیز آمریکا دست پاکستان و تا حدی عربستان را در افغانستان باز گذاشت. در واقع پاکستان در افغانستان به آمریکا خیانت کرد. اشتباه دیگر آمریکا آن بود که بهرغم آمادگی ایران برای تعامل در خصوص مسأله افغانستان، واشنگتن حاضر به همکاری با ایران نشد و در نتیجه برای دسترسی به افغانستان اسیر پاکستان شد.
در حالی برای خروج آمریکا از افغانستان دولت بایدن به عنوان دولتی دموکرات مورد انتقاد قرار گرفته است که اساسا دولت بوش بود که به افغانستان حمله کرد و دولت ترامپ نیز توافق صلح دوحه با طالبان را امضا کرد. اشتباه دموکراتها و جمهوریخواهان در خصوص افغانستان چه بوده است؟
در سیاست معمولا آنهایی که آتش را روشن میکنند، زیاد آنرا نمیبینند. برعکس آنهایی که آتش را خاموش میکنند از آن آسیب میبینند، چون بایدن نیروهای آمریکا را از افغانستان خارج کرد تمام ملامتها متوجه او شده است. در هر حال خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان (آن هم به شیوهای که مشاهده کردیم) در دوران ریاست جمهوری بایدن رخ داد.
در نظریههای امنیت عنوان میشود تاکید بر امنیت نظامی نمیتواند باعث توسعه انسانی در جوامع شود. این در حالی است که سیاست امنیتی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تاکید بر امنیت نظامی برای صدور دموکراسی ادعایی خود به سایر کشورها بوده است. افغانستان نمونه شکست خورده اخیر این سیاست است. نظر شما در این خصوص چیست؟
مسأله توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع بسیار پیچیده است و عوامل بسیاری در آن تأثیر دارد. توسعه بدون امنیت حاصل نمیشود اما امنیتی کردن هر مسألهای باعث کندی توسعه میشود. در مورد افغانستان، عوامل بسیاری از جمله بافت فرهنگی آن که شامل سنتهای قبیلهای پشتونها هم میشود در عدم پیشرفت مؤثر بوده است.
از سوی دیگر نیروهای خارجی نمیتوانند توسعه جوامع را تضمین کنند. این مردم و رهبران هر کشوری هستند که مسؤولیت این کار را دارند.
در حال حاضر چین اعلام کرده حاضر به سرمایهگذاری در افغانستان برای توسعه این کشور است. افغانستان به لحاظ ژئوپلیتیک چه اهمیتی برای گسترش پروژه «یک کمربند ــ یک جاده» دارد؟ گفته میشود چین قادر خواهد بود تا از طریق افغانستان به ایران و غرب آسیا متصل شود. نظر شما چیست؟
افغانستان حتی بدون پروژه کمربند ــ جاده هم برای چین اهمیت دارد چرا که منابع طبیعی زیادی دارد. چین هم اشتهای اشباعنشدنی برای این منابع دارد. در این میان باید موضع دیگری را درخصوص ظرفیت جغرافیایی افغانستان در نظر گرفت. اینکه به دلیل همسایگی با پاکستان، افغانستان راهی است به گوادر.
از سوی دیگر، طالبان به چین احتیاج دارد و من تصور نمیکنم که منافع خود را بهدلیل طرفداران افراطی خود در برخی مناطق چین، ازجمله نقاط مرزی چین و افغانستان به خطر بیندازد.
چرا آمریکا تصمیم گرفت نیروهایش را از افغانستان خارج کند؟ استدلال میشود هزینههای آمریکا در افغانستان بالا بود و تداوم حضور در افغانستان نفعی برای این کشور نداشت و لازم است در راستای خارج کردن نیروها از مناطقی که آمریکا منافع حیاتی ندارد، از افغانستان نیز خارج میشد تا بتواند روی مهار چین تمرکز کند. با این استدلال موافق هستید؟
عوامل مختلفی در تصمیم بایدن اثر داشت. اول این که بسیاری از مردم آمریکا از جنگهای بی پایان خسته شدهاند. دوم، احتیاجات داخلی آمریکا بیشتر شده است و بنابراین ادامه مخارج زیاد برای کشورهایی نظیر افغانستان میسر نیست. اولویتهای آمریکا تغییر پیدا کرده و بیشتر متوجه منطقه پاسیفیک (اقیانوس آرام) است.
حتی بر اساس یک فرضیه ممکن است آمریکا خواسته باشد خود را از افغانستان رها کند تا در صورت لزوم عملیات نظامی را در بعضی مناطق دیگر آسیای غربی انجام دهد.