نسخه Pdf

کتاب کنسرو غول

کتاب کنسرو غول

نویسنده: مهدی رجبی ناشر: افق

رمان با جمله‌: «من یه‌کم روانی‌ام» شروع می‌شود و با این شروع جذاب، مخاطب را تا آخر با خودش همراه می‌کند. چرا یک آدم باید همچین جمله‌ای را به کار ببرد؟ چه مشکلی دارد؟ قصه کتاب درباره پسربچه‌ای به نام توکا است که پدرش را از دست داده و با مادرش زندگی می‌کند. مادرش پس از فوت پدر دچار افسردگی شده و توکا هم بیشتر شب‌ها کابوس می‌بیند و هردوشان تحت نظر روان‌شناس هستند. این پسر از دید بقیه فردی دست‌وپا چلفتی است. توکا راوی داستان است و عادت ‌عجیبی دارد؛ او روی همه اسم می‌گذارد و آدم‌ها را براساس بو دسته‌بندی می‌کند: خانم معلم و جلاد بوی پنیر می‌دهند و پرستار بیمارستان بوی لیمو می‌دهد.
توکا از وضعیتی که دارد خسته شده و تصمیم می‌گیرد جنایتکار شود. به نظرش جنایتکارها آدم‌های نترس و شجاعی هستند. توکا در بین آت و آشغال‌های یک پیرزن کتابی را می‌بیند که خاطرات یک جنایتکار را روایت می‌کند. روز بعد هم یک قوطی کنسرو می‌خرد؛ پیرزن ادعا می‌کند درون این کنسرو غولی وجود دارد.
نویسنده در کتاب دو روایت را موازی با هم جلو می‌برد؛ اول روایت توکا از زندگی‌ خودش و ماجراهایش با غولی که برخلاف غول چراغ جادو هیچ کاری انجام نمی‌دهد، عاشق ریاضی است و فقط روزهای زوج سر و کله‌اش پیدا می‌شود. روایت دوم از روی کتاب و خاطرات جنایتکار تعریف می‌شود. مسیر تغییر و تحول توکا هم از این دو روایت بیان می‌شود. او به مرور و با کمک غول در درس ریاضی موفق‌تر می‌شود و متوجه می‌شود جنایتکار بودن آن‌قدرها هم کار ساده‌ای نیست و بخش‌های سخت هم دارد. کنسرو غول مورد توجه منتقدان و جشنواره‌ها قرار گرفته و کتاب برگزیده کتابخانه مونیخ آلمان، فهرست کلاغ سفید ۲۰۱۵، نشان نقره لاک‌پشت پرنده ۱۳۹۴ و کتاب برگزیده جشنواره کتاب‌های برتر ۱۳۹۴ هم شده‌است.
ضمیمه تپش