نسخه Pdf

 معمای آخرین قرار شبانه 2 رفیق

گفت‌و‌گو با پسر جوان كه متهم به قتل دوستش شده است

معمای آخرین قرار شبانه 2 رفیق

مدتی قبل گزارش كشف جسدی در یكی از خیابان‌های جنوب تهران به بازپرس كشیك قتل اعلام شد. به‌دنبال اعلام این خبر تیم جنایی راهی محل شده و با جسد مرد جوانی در یكی از خیابان‌های خزانه مواجه شدند. در بررسی‌های اولیه آثاری كه حكایت از ضرب و جرح باشد، روی بدن مرد جوان مشاهده نشد و به دستور بازپرس جنایی، جسد برای مشخص شدن علت مرگ به پزشكی قانونی منتقل شد.
در ادامه تحقیقات هویت مرد 27 ساله به نام امیر شناسایی شد و ماموران برای ادامه بررسی‌ها سراغ خانواده امیر رفتند. در حالی كه به نظر می‌رسید پسر جوان بر اثر مصرف مواد فوت كرده، خانواده امیر اطلاعاتی را در اختیار تیم جنایی قرار دادند كه مسیر تحقیقات را تغییر داد. مادر امیر گفت: «پسرم مدتی بود كه اعتیاد به مواد مخدر پیدا كرده بود و برای ترك به كمپ رفت. قبل از رفتن به كمپ، قول داد كه اگر بتواند روزهای ترك را تحمل كند و اعتیادش را كنار بگذارد، به زیارت امام هشتم می‌رود. طبق قولی هم كه داده بود، پس از ترك بدون آن‌كه به خانه بیاید، همراه دوستش راهی مشهد شد. روز قبل از این‌كه جسد پسرم پیدا شود، او با من تماس گرفت و گفت به مغازه سوپرماركتی در نزدیكی خانه‌مان رفته و در حال خرید است و دقایقی دیگر خود را به خانه می‌رساند. اما ناگهان صدای دعوای امیر با افرادی را شنیدیم و تلفن قطع شد و بعد از آن از پسرم خبری نشد تا این‌كه جسد او در حوالی خانه‌مان پیدا شد. احتمال می‌دهیم افرادی، امیر را ربوده و مرگ او را رقم زده باشند.»
با اظهارات خانواده امیر، تحقیقات در این‌خصوص ادامه یافت. چند روزی از مرگ پسر جوان نگذشته بود كه دوباره خانواده امیر به دادسرا رفته و اطلاعات جدیدی را مطرح كردند. مادر امیر این بار گفت: «با این‌كه امیر فوت كرده، اما صفحه اینستاگرامی‌اش فعال است و روی صفحه او عكس و مطلب گذاشته می‌شود. از سویی بعد از كشف جسد پسرم، به محلی كه جنازه پسرم در آنجا پیدا شده بود، رفتیم و از همسایه‌ها شنیدیم كه مادر و فرزندی از بالكن خانه‌شان كه در طبقه سومی در نزدیكی محل كشف جسد بود، دیده‌اند كه دو مرد جسد پسرم را به آنجا منتقل كرده‌اند.» با اطلاعاتی كه مادر امیر اعلام كرد، تحقیقات در رابطه با شناسایی فردی كه عكس و مطلب روی صفحه اینستاگرام امیر قرار می‌داد، ادامه یافت و پسر جوانی به نام حامد بازداشت شد. بررسی‌ها نشان داد حامد همان هم‌كمپی امیر و پسری است كه همراه او به مشهد رفته است. از سویی مشخص شد كه مرد جوان آخرین بار با امیر دیده شده است.
حامد در تحقیقات اولیه مدعی شد مرگ پسر جوان بر اثر مصرف مواد بوده و در این ماجرا نقشی ندارد. مرد جوان برای تحقیقات بیشتر در اختیار كارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و بررسی‌ها در این‌خصوص ادامه دارد.


 از اعتیاد خسته شده بودم
 معتادی؟
بودم، ترك كردم. چند سالی زندگی‌ام درگیر اعتیاد بود و تازه از آن خلاصی پیدا كرده‌ام.
 چه مدت است امیر را می‌شناسی؟
هم‌محلی بودیم و هر دو باهم تصمیم به ترك گرفتیم. بعد از ترك هم هر دو نیت کردیم كه به مشهد برویم و از امام رضا بخواهیم كه به ما كمك کند تا مواد مصرف نكنیم. بعد از این‌كه از كمپ بیرون آمدیم، راهی مشهد شده و دیگر به سمت مواد نرفتیم.
 چه شد این تصمیم را گرفتید؟
مصرف موادمخدر اولش شادی‌آور است و حالت را خوب می‌كند، اما بعد از مدتی دیگر از آن شادی و سرخوشی خبر نیست و خماری و بدن‌درد سراغت می‌آید و اسیرش می‌شوی. من و امیر به این مرحله رسیده و از گرفتاری در دام اعتیاد خسته شده بودیم. تنها راه خلاصی ترك بود و با هم به كمپ رفتیم.
 وضعیت كمپ چطور بود؟
روزهای اول از درد و خماری مرگ را مقابل چشمانم دیدم. شرایط سختی بود، اما اراده‌ام قوی بود و همه این سختی‌ها را تحمل كردم تا پاك بیرون بیایم.
 صفحه اینستاگرام امیر، دست تو چه می‌كند؟
موقعی كه در كمپ بودیم، او از من خواست اینستاگرامش را روی گوشی‌ام فعال كنم. من هم طبق خواسته او این كار را انجام دادم و بعد از آن هم روی گوشی‌ام صفحه اینستاگرام امیر فعال ماند. چند روز بعد خیلی اتفاقی شروع به گذاشتن مطلب و عكس روی صفحه اینستاگرام او كردم.
 تو و امیر باهم به تهران آمدید؛ ماجرا ربوده شدن امیر چه بود؟
ماجرایی در كار نبود. آن روز امیر برای خرید به مغازه سوپرماركتی رفت و بعد از چند ثانیه صدای مشاجره او با مرد مغازه‌دار را شنیدم. به‌دنبال این صدا، وارد مغازه شدم و امیر اصرار داشت كه تراولی 100 هزار تومانی به مرد مغازه‌دار داده و مابقی‌اش را می‌خواهد، اما مرد جوان مدعی بود كه هیچ پولی پرداخت نشده و باید هزینه اجناس خریداری‌شده را بدهد. در نهایت پول اجناسی كه امیر خریده بود را من پرداخت كردم و باهم از مغازه خارج شدیم.
 بعد چه اتفاقی افتاد؟
بعد از آن، امیر به این بهانه كه می‌خواهد كمی استراحت كند راهی خانه‌مان شد. تصور می‌كنم امیر دور از چشم من قرص یا دارویی خورد، چون بعد از آن خوابید. نیمه‌شب بود كه از خواب بیدارش كردم و به او گفتم به خانه برود. امیر هم خانه را ترك كرد، صبح كه می‌خواستم به سر كار بروم، با جسد امیر سر كوچه رو‌به‌رو شدم.
 كسی كه به اورژانس زنگ زده تو بودی؟
امیر دوستم بود و زمانی كه با پیكر او مواجه شدم، فورا به اورژانس زنگ زدم. نمی‌دانستم مرده، تصور می‌كردم حال او بد شده و برای نجات امیر به اورژانس زنگ زدم. من در مرگ امیر نقشی ندارم و نمی‌دانم چه اتفاقی برای او رخ داده است.
 چرا در این مدت واقعیت را نمی‌گفتی؟
به دلیل این‌كه معتاد هستم، كسی حرفم را باور نمی‌كرد و
فكر می‌كردند من رفیقم را كشته‌ام. ما مشكلی نداشتیم كه بخواهم به خاطر آن دوستم را به قتل برسانم. باور كنید خودم از مرگ بهترین دوستم ناراحت هستم. كاش آن شب در خانه می‌ماند تا اگر حالش بد می‌شد، او را به بیمارستان می‌رساندم.