نسخه Pdf

دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره

دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره

«مادر برام قصه بگو» عنوان کتابی است در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی که در چند سال اخیر مورد توجه بسیاری از محققان امور فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. اگر تاریخ شفاهی را شیوه‌های پژوهش در تاریخ بدانیم که به شرح و شناسایی رویدادها و حوادث براساس دیدگاه‌ها، شنیده‌ها و عملکرد شاهدان و فعالان آن ماجراها می‌پردازد.

کتاب مادر برام قصه بگو، بدون‌شک در حوزه تاریخ شفاهی دفاع‌مقدس و انقلاب دهه60 قرار می‌گیرد. براساس تعریف مذکور، گروه سرود آباده شیراز رویداد محسوب می‌شود و اعضای گروه سرود نیز فعالان و شاهدان این رویداد. این کتاب چکیده‌ای است از یک میلیون کلمه از مصاحبه پیاده شده اعضای این گروه سرود، از مسئول گروه گرفته تا اعضای گروه که اکنون دیگر دانش‌آموزان مقطع راهنمایی نیستند و هرکدام برای خود مردانی هستند که سال‌هاست در جامعه مشغول کسب و کار شده‌اند. به رسم تاریخ‌شفاهی با صبوری پای ضبط صوت محقق نشسته‌اند و از ریز و درشت حوادث و ماجراها و شرح حال خود در زمان عضویت‌شان در گروه سرود سخن گفته‌اند. از تلاش و کوشش و اراده‌ای که در طول همراهی با  گروه و سفر به شهرهای مختلف برای اجراهای کشوری داشته‌اند گرفته تا شیطنت‌ها و ماجراهای ناشی از غیبت‌های طولانی از مدرسه و حرف‌هایی که در تمام این سال‌ها در سینه خود نگه داشته‌اند برای ثبت در تاریخ در اختیار محقق قرار داده‌اند.برای نشان دادن اهمیت توجه به چنین رویداد فرهنگی‌ای می‌توان به دو روش عمل کرد؛ نخست به سال‌های دهه60 برگردیم؛ زمانی که جنگ علاوه بر جبهه‌ها به شهرها نیز رسیده بود و مناطق مسکونی زیر بمباران هواپیماهای رژیم بعث قرار داشت و هر روز بر شدت جراحات ناشی از جنگ افزوده می‌شد. در چنین شرایطی مردم و رزمندگان جبهه‌های جنگ هر دو نیاز به روحیه دفاع و مقاومت داشتند. در این میان علاوه بر توجه به مسائل مذهبی و معنوی، فعالیت موسیقایی نیز در نوع خود ارزشمند و قابل تقدیر بوده است. چنانچه آقای خامنه‌ای در دیدار اعضای گروه به توکلی، مسئول گروه می‌گوید: «مثلا یه تانک حدود 70میلیون تومن پای ما درمیاد. یه گلوله کوچک آرپی جی که می‌خوره، همه 70میلیون دود می‌شه می‌ره رو هوا. سرود شمام همچین حالتی داره، کار بزرگی به نظر نمی‌رسه، ولی می‌تونه 10تا لشکرو بسیج کنه.» احمد توکلی مسئول گروه سرود نیز در این زمینه می‌گوید: «کار جدی‌ام با جنگ شروع شد. چون انگیزه خیلی زیادی ایجاد می‌کرد. مسأله جنگ هم محتوا به سرودهای ما داده بود، هم انگیزه زیادی ایجاد کرده بود که به نحوی به جبهه کمک کنیم. خیلی وقت‌ها به بچه‌های محل می‌گفتم: «همین سرودی که می‌خونیم به رزمنده‌ها نیرو می‌ده.»
در روش دیگر با مراجعه به حافظه تاریخی موسیقایی مردم در حوزه دفاع‌مقدس، سرود «مادر برام قصه بگو» و سرودهای مذهبی و دفاع مقدسی گروه سرود آباده از معدود سرودهایی است که در کنار نوحه‌های آهنگران و کویتی‌پور در خاطره مردم ثبت شده است. اگر تنها یک مصرع از سرود را برای نسلی که جنگ را تجربه کرده یادآوری کنیم ناخودآگاه چشم‌های‌شان برق می‌افتد و تصویر دانش‌آموزان پسر با لباس‌های فرم و یقه اسکی که به مناسبت‌های مختلف مذهبی و دهه فجر در صفحه تلویزیون ظاهر می‌شدند در ذهن‌شان زنده می‌شود و سرود را با ملودی آن زمزمه می‌کنند: «مادر برام قصه بگو... قصه بابا را بگو... دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره...»
کتاب مادر برام قصه بگو -که عنوانش برگرفته از محبوب‌ترین سرودهای انقلابی و دفاع‌مقدسی آن زمان است- می‌تواند اطلاعات جذاب و شنیدنی از پشت صحنه این گروه سرود در اختیار دو گروه قرار دهد: نسلی که از آن دوره عبور کرده و نسل سال‌های بعد از جنگ که هیچ تجربه‌ای از هشت سال دفاع‌مقدس ندارد. نویسنده کتاب، بهنام باقری نیز از همین نسل جنگ ندیده است که هنگام شکل‌گیری گروه سرود آباده هنوز به دنیا نیامده و در زمان نقطه‌عطف گروه یعنی اجرا در ساختمان پاستور فقط 26 روز از عمرش می‌گذشته است. او که تدوینگر کتاب است روایت را به شیوه خطی آغاز نکرده، بلکه افتتاحیه کتاب را نیز با همین نقطه‌عطف گروه سرود یعنی سفر اعضا به دفتر ریاست‌جمهوری و ملاقات و صرف شام با رئیس‌جمهور وقت آقای خامنه‌ای آغاز کرده است. به اذعان خودش کاملا نقش تدوینگر را ایفا می‌کند و در متن کتاب حضور ندارد. او با نوآوری و خلاقیت خود توانسته این حجم وسیع مصاحبه را به اثری خواندنی و جذاب تبدیل کند.

طاهره مشایخ - نویسنده