انقلاب اسلامی؛ ساختارزدایی جهان کنونی و سینمای ایران

انقلاب اسلامی؛ ساختارزدایی جهان کنونی و سینمای ایران

رابطه ماهوی بین فرهنگ و سینمای دلخواه سرشت ساختارزدای انقلاب اسلامی در برابر تغییرات مدرن سرمایه‌سالارانه قرن نوزده و بیست و نیز تغییرات پسامدرنیستی دولت سایبرنتیک جهانی عصر انقلاب دیجیتالی و تغییرات آینده اقتدارگرایی نظام متمرکز یکپارچه کافرانه وجود دارد.

متأسفانه وجود شکاف بزرگ بین کارفرهنگی و هنری واقعی ما و آرمان رفیع انقلاب اسلامی و قیام‌لله امام خمینی(ره) را نمی‌توان پنهان کرد و باید چاره‌ای ساختاری و بنیادین اندیشید و به هزار زبان این نکته اصلی و ماهوی و کلی را تکرار کرد و از عملیات مشخص جزئی فرهنگی و سینمایی هرز و بی‌نقشه و وانهاده جلوگیری کرد که تا همین حالا نشنیده گرفتن هشدارهای استراتژیک ساختاری و ول کردن سینما و فرهنگ انقلاب اسلامی در دست غربگرایان رفرمیست و هم‌سنخ تغییرات جهان غرب و شرق بیشترین آسیب را به وجود و کلیت هویت انقلاب و جمهوری اسلامی وارد آورده و هزینه سرسام‌آوری را در اتلاف زمان و دارایی‌های گوناگون انسانی و فکری و فرهنگی و مالی بر باد داده است و همین یک قلم پیروزی تحمل‌ناپذیر طراحی جهان کفر بوده است. هرچند آثار شریف فرهنگی و سینمایی سنتی فراموشی‌ناپذیر از حق‌طلبی را حفظ کرده است و اهمیت آفریده شدن این آثار آگاهی‌بخش در جهان ظلمانی نیست انگاری و فسادانگیزی مسلط جهانی عجیب است و امیدبخش و اثبات‌کننده شدن یک انقلاب فرهنگی مقاومت جهانی اسلامی در برابر سیطره هولناک شیاطین پسامدرن و دولت سایبرنتیک جهانی و تغییرات دولت فراالکترونیک در راه! 
اما نکات اساسی گمراه‌گر در شیوه‌شناسی گفت‌وگوهای فرهنگی نو امروزین وجود دارد که در خدمت مبانی غلط فهم ساختاری جهان و تغییرات در راه است و در بحث فلسفی، زیباشناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، سیاست و اقتصاد سیاسی و مسائل حکمرانی و نیز هنر، رسانه و سینما مداخلات غبارانگیزی می‌کند و در ظاهر منطق و شناخت‌شناسی و آگاه‌گری 
به کژ فهمی ختم می‌شود تا آگاهی مردم را مخدوش و گیج کند. نظیر برهم زدن رابطه جزء و کل یا امر عقلی و امر محسوس و نفی یکی و ‌اتکا به دیگری. نشاندن ایده‌ خود را برحق جلوه دادن و وانمودگی و گیم مجازی، به جای امر واقعی و امر واقعا برحق بودن، یا نفی وجود توطئه‌گری در نظام قدرت جهانی و تغییرات نامشروع بردگی جدید جهانی با ابزارهایی نظیر هوش مصنوعی، متاورس، کنترل دیجیتال، ژنتیک و بیوشیمیایی یا نفی اهمیت وسایل مشروع در رسیدن به اهداف دولت پسامدرن و توجیه تاکتیک‌های ضد‌انسانی و ضد فرهنگ آدمیت... .
حقیقت آن است که در هر امر و اقدام و واکاوی جزء، همه کل حاضر و مؤثر است و ندیده گرفتن آن کل حاکم بر تغییرات جهانی و ماهیت شیطانی آن مایه‌ تحریف و بدفهمی مرگبار می‌شود. امروز انقلاب اسلامی و تفسیر اصیل قرآنی و اهل‌البیتی‌(ع) امام خمینی تنها تفسیر روشنگر فاقد آلودگی به فریب مدرنیت مستکبر و فرعونی جهان طاغوت زده ماست.
ضرورت درک امر کلی حقیقت انقلاب اسلامی در عصر جدید و لحاظ آن در شناخت نسبتش با نهادها و رخدادهای جزئی از جمله مسائلی است که عدم پایبندی به آن طی دویست سال اخیر از جمله مهم‌ترین ابزارهای اغوای نظری و توسعه عملی حرکت دشمنان اسلام و رشد ایران بوده است .
قیام‌لله و ایستادگی برابر سلطه‌جویی کشورهای سرمایه‌سالاری مدرن از دوران قاجار و مبارزات استقلال‌طلبی، عدالت‌خواهی و استعمار‌ستیزی و آزادی‌بخشی، همواره آن امر کلی و پایه‌ای بود که رهبران دینی/سیاسی جنبش و انقلاب اسلامی مثل میرزای شیرازی، شیخ فضل‌ا... نوری، مدرس تا قائد جهانی انقلاب اسلامی امام خمینی رحمه‌ا... علیهم و امروز رهبر عزتمند مردم ستم‌ستیز و مؤمنان انقلابی جهان اسلام بر آن تاکید داشته‌اند.
 نکته‌ای که مدام نادیده گرفته می‌شود امر کلی و ماهیت ساختارزدای اسلام قائم بالله و دگرگونی‌خواه منتظر عدل جهانی است . تحقق این خواست آرمانی و اجرای آن در همه ساختارهای جزئی اداره جهان البته از سوی پروردگار یگانه، برعهده امام عصر‌(عج) است‌. امام در عصر چشم به‌راهی ظهور، همه حرکت‌ها در راه ظلم‌ستیزی و حکمرانی رها از سیطره‌ کفر جهانی و تلاش برای تشکیل جامعه سالم‌تر برای مسلمانان در حد وسع و رها از ربوبیت شیاطین و حرام‌کاری و اصلاح امور، بدون توجه به این آرمان و امر کلی به شکست و انحطاط و استحاله دچار و ابزار دست شیطان بزرگ و طاغوت متفرعن جهانی خواهد شد و به ضدش بدل می‌شود.
حال برگردیم به پرسش نسبت روح ساختارزدای انقلاب اسلامی در پیشینه‌اش و مقابله با ساختار جهانی و نفی زیستن به‌مثابه کشور پیرامونی در نظام سلطه و مقاومت علیه سقوط در جایگاه کشور پیرامونی و گاوشیرده در تغییرات مدرنیزاسیون پهلوی و سینما و موضع انقلاب الهی ایران با این ساختار کافرانه سینمایی میراث عصر پهلوی چه در آغاز استبداد وابسته رضا شاهی و چه در زمان محمد‌رضا شاه.

میر احمد میراحسان - منتقد