نگاهی به کارنامه محمدعلی باشه آهنگر به بهانه نمایش فیلم «سینمامتروپل»
ملوان انگشترهای گمشده
باوجود چهرههایی چون ابراهیم حاتمیکیا و رسول ملاقلیپور که حجت را بر سینمای جنگ و دفاعمقدس تمام کردند و آثار درخشانی ساختند، فیلمسازی با این موضوعات و دستمایهها برای کارگردانهای دیگر سخت شد اما هم گنجینه و ظرفیت دراماتیک و فراوان دوران دفاعمقدس و هم ظهور استعدادهای تازه در این زمینه مخاطبان را به حفظ سنگر سینمای جنگ امیدوار کرد.
یکی از این فیلمسازان مستعد و کاربلد که از قضا سینما و کارگردانی را بهصورت آکادمیک آموخت و با دانش وارد میدان شد، محمدعلی باشه آهنگر است. او باتوجه به سن و سالش به نظر کمی دیرتر از زمانی که باید فیلم اولش را ساخت اما استعداد، هنر، دانش و مهمتر تجربه زیستیاش در زمان جنگ ــ باشه آهنگر اهل خوزستان است ــ باعث شده نگاه تازه و متفاوتی را در سینمای دفاعمقدس عرضه کند و هر بار از زاویه جدید، ناگفته یا کمتر گفته شدهای را در دل جنگ به تصویر بکشد. به بهانه تازهترین ساخته سینمایی باشه آهنگر، فیلم «سینما متروپل» که به ماجرای راه اندازی سینمای متروپل آبادان در دل جنگ و محاصره این شهر میپردازد و قصه سینما را در حصر روایت میکند، نگاهی اجمالی داریم به فیلمهای قبلی این کارگردان که جز یکی، باقی آنها روایتی سینمایی از جبهه و جنگ هستند، آثاری که باوجود نشانههای اعتقادی، میهنپرستانه و آرمانخواهی، شخصیتپردازیهای برجستهای دارند و انسان را با همه انسانیت، ترسها و تردیدهایش از یاد نمیبرند.
نیمه گمشده
ب بسما... محمدعلی باشه آهنگر در سینما با ساخت فیلم جنگی است و «نیمه گمشده» محصول 1378 قصه دختر جوانی به نام راحیل را روایت میکند که نگران حال نامزدش علی است و برای همین بیخبر دنبال علی به جبهه میرود. علی از راحیل میخواهد که به خانه برگردد اما او قبول نمیکند و تصمیم میگیرد در خانه پدری خود در آبادان بماند. نیمه گمشده باوجود چالش مهم شخصیت رزمنده که میان جنگ و خانواده و اشاره به نقش مؤثر و همراهی زنان در مقاومت و البته مهارت در صحنههای جنگی، فیلم موفق و جذابی نیست ، تنها میتوان استعداد یک کارگردان تازهوارد را در آن تشخیص داد. از آنجا که فیلم محصول گروه جنگ شبکه اول سیما بود، سروشکل تلویزیونی آن مشهود است. همچنین دوبله و ترکیب بازیگران فیلم، باعث میشود نیمه گمشده با نقطه مطلوب فاصله داشته باشد.
نبات داغ
«نبات داغ» محصول سال1381 تا اینجا متفاوتترین و غریبترین انتخاب محمدعلی باشه آهنگر برای کارگردانی است. غریب و متفاوت از آن جهت که او پیش و پس از این فیلم فقط در فضای مرتبط با جبهه و جنگ فیلم ساخته اما نبات داغ، فارغ از اینکه اثری مستند است، نشانی از جبهه و دفاعمقدس ندارد و به چالشهای بارداری یک زوج معلول گفتاری و رفتاری میپردازد. هرچند از جنبهای میتوان همین دشواری و موانع سر راه حفظ بچه این زوج را جنگ تمام عیاری علیه جامعه پیرامون و اطرافیان دانست. باشه آهنگر که باوجود چند سال دوندگی موفق به اکران این فیلم نشد، در صد و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران در دوشنبه ۱۴اردیبهشت 94 درباره شخصیتهای این فیلم و معلولانی از این دست گفت: «گرچه برای چنین افرادی مراقبت از فرزند کار بسیار دشواری است اما من مدینه فاضلهای دارم که در آن دولت هزینههای نگهداری از فرزندان افراد معلول را پرداخت میکند و یک پرستار به آنها یاری میرساند. در این مدینه فاضله، موسساتی نیز وجود دارند که بهشکل حمایتی به آموزش فرزندان این افراد میپردازند. اینهمه پول در این مملکت خرج میشود و چنین هزینههایی در برابر اینهمه پول ناچیز است اما متاسفانه دولت هیچ توجهی به این مسائل ندارد و آگاهی جامعه از مشکلات و عذاب هرروزه معلولان بسیار کم است.»
فرزند خاک
باشه آهنگر، اولین گل تماشاییاش را در سینما با فیلم «فرزند خاک» محصول سال1386 به ثمر رساند، فیلمی که در کارنامه خود فیلمساز، رقیبی جدی برای فیلم تحسین شده «ملکه» است. فرزند خاک از معدود آثار سینمای جنگ و دفاعمقدس با محوریت و حضور تعیینکننده زنان است و مردان یا در اولویت بعدی و در پسزمینه قرار دارند یا مثل همسر مفقودالاثر مینا در حکم گمشدههایی برای یافته شدن هستند. روایت مینا در فیلم هم با اشاره تمثیلی به همین حضور غایب و کاریزماتیک و گم شدن آغاز میشود: «انگشتر از دست ناخدا افتاد و گم شد. ملوان از ناخدا پرسید: وقتی آدم میدونه جای چیزی کجاست، آیا اون چیز گم شده؟ ناخدا با بدخلقی گفت: نه. ملوان لبخندی زد و گفت: پس ناراحت نباشین، انگشتر شما گم نشده، انگشتر توی دریاست.»
این حکایت همانقدر که در فیلم فرزند خاک کاربرد دارد در دیگر آثار باشه آهنگر هم تم و دستمایه برجسته و تاثیرگذاری است و همه آثارش را چون نخ تسبیح به هم متصل میکند. جستوجو برای یافتن گمشده و نیمههای گمشده که فارغ از خواست اولیه و نتیجه قطعی درنهایت منجر به رسیدن به حقیقت و آرامش میشود.
بیداری رویاها
محمدعلیباشه آهنگر در «بیداری رویاها» و در سال1388 و با فیلمنامهای از محمدرضا گوهری ــ که فیلمنامه نیمه گمشده، فرزند خاک و ملکه را هم نوشته ــ این بار سراغ زاویه تازهای از تبعات جنگ میرود و موقعیتی نفسگیر، ملتهب و انسانی خلق میکند که از قضا هیچکدام از طرفین ماجرا را نمیتوان مقصر دانست و ضمن اشاراتی به ارزشها و ضرورت مقاومت و قداست دفاع، تنها میشود انگشت اتهام را به سمت تقدیر و تباهی جنگ گرفت. رزمندهای برای دفاع از کشور به جبهه رفته اما وقتی خبر شهادتش میرسد، همسر رزمنده با برادر شهید ازدواج میکند. اوج گره دراماتیک با بازگشت رزمندهای که همه از شهادتش مطمئن بودند، اتفاق میافتد و شخصیتها را در کلاف سردرگمی گرفتار میکند. قصهای که دو سال بعد از این فیلم(1390) به شکلی دیگر در «خرس» ساخته خسرو معصومی هم روایت میشود. در هر دوی این آثار مقصر اصلی، جنگ و باعث و بانی آغاز آن است و هرکنش و واکنش کاراکترها ولو ظاهرا منفی و خشن از وضعیت بغرنج و تقدیری غریب نشأت میگیرد.
ملکه
23 سال بعد از عارفی «دیدهبان» فیلم ابراهیم حاتمیکیا، دیدهبان ویژه دیگری در سینمای ایران پدیدار میشود که نشان از امتداد جریان مقاومت و دفاعمقدس دارد، منتها تفاوتهای دیدهبان حاتمیکیا با سیاوش، دیدهبان فیلم «ملکه» محمدعلی باشه آهنگر محصول سال 1390 بارز و مشهود است و این دومی باوجود موقعیت ممتاز در برج پالایشگاه و امکان نابودی دشمن، تردیدهایی اساسی و انسانی برای کشتن دارد و نگاه مصلحانه و ضدجنگش، میتواند پیشنهادی صلحآمیز برای پایان دادن به همه جنگها باشد. البته «ملکه» از آن فیلمهایی است که تصوری برای امکان و مجال ساخت آن در بحبوحه جنگ وجود ندارد و کاملا محصول تغییر مناسبات و وضعیت دوستانه سالهای اخیر است.
سرو زیر آب
آن بحث یافتن بقایای پیکر شهدا در «فرزند خاک» در «سرو زیر آب» محصول 1396 جلوهای محوری و تعیینکننده دارد و مسأله گروههای تفحص و امکان اشتباهات ناگزیر، دستمایهای برای اشاره به موضوعی بزرگتر یعنی مشارکت دینی، قومی و اقلیمی برای دفاع از وطن میشود. موضوع اخلاقی سپردن شهدای گمنام به خانوادههای شهدای مفقودالاثر برای آرام کردن آنها، گرچه چالشهای دراماتیکی در قصه ایجاد میکند و خانوادههایی را در مقابل هم قرار میدهد اما در نگاهی انسانی و در ابعاد ملی، حکایت از ایثار و جانفشانی جوانان و فرزندانی از همین آب و خاک با هر دین و آیین و از هر نژاد و اقلیمی در دفاع از تمامیت ارضی کشور دارد.
نیمه گمشده
ب بسما... محمدعلی باشه آهنگر در سینما با ساخت فیلم جنگی است و «نیمه گمشده» محصول 1378 قصه دختر جوانی به نام راحیل را روایت میکند که نگران حال نامزدش علی است و برای همین بیخبر دنبال علی به جبهه میرود. علی از راحیل میخواهد که به خانه برگردد اما او قبول نمیکند و تصمیم میگیرد در خانه پدری خود در آبادان بماند. نیمه گمشده باوجود چالش مهم شخصیت رزمنده که میان جنگ و خانواده و اشاره به نقش مؤثر و همراهی زنان در مقاومت و البته مهارت در صحنههای جنگی، فیلم موفق و جذابی نیست ، تنها میتوان استعداد یک کارگردان تازهوارد را در آن تشخیص داد. از آنجا که فیلم محصول گروه جنگ شبکه اول سیما بود، سروشکل تلویزیونی آن مشهود است. همچنین دوبله و ترکیب بازیگران فیلم، باعث میشود نیمه گمشده با نقطه مطلوب فاصله داشته باشد.
نبات داغ
«نبات داغ» محصول سال1381 تا اینجا متفاوتترین و غریبترین انتخاب محمدعلی باشه آهنگر برای کارگردانی است. غریب و متفاوت از آن جهت که او پیش و پس از این فیلم فقط در فضای مرتبط با جبهه و جنگ فیلم ساخته اما نبات داغ، فارغ از اینکه اثری مستند است، نشانی از جبهه و دفاعمقدس ندارد و به چالشهای بارداری یک زوج معلول گفتاری و رفتاری میپردازد. هرچند از جنبهای میتوان همین دشواری و موانع سر راه حفظ بچه این زوج را جنگ تمام عیاری علیه جامعه پیرامون و اطرافیان دانست. باشه آهنگر که باوجود چند سال دوندگی موفق به اکران این فیلم نشد، در صد و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران در دوشنبه ۱۴اردیبهشت 94 درباره شخصیتهای این فیلم و معلولانی از این دست گفت: «گرچه برای چنین افرادی مراقبت از فرزند کار بسیار دشواری است اما من مدینه فاضلهای دارم که در آن دولت هزینههای نگهداری از فرزندان افراد معلول را پرداخت میکند و یک پرستار به آنها یاری میرساند. در این مدینه فاضله، موسساتی نیز وجود دارند که بهشکل حمایتی به آموزش فرزندان این افراد میپردازند. اینهمه پول در این مملکت خرج میشود و چنین هزینههایی در برابر اینهمه پول ناچیز است اما متاسفانه دولت هیچ توجهی به این مسائل ندارد و آگاهی جامعه از مشکلات و عذاب هرروزه معلولان بسیار کم است.»
فرزند خاک
باشه آهنگر، اولین گل تماشاییاش را در سینما با فیلم «فرزند خاک» محصول سال1386 به ثمر رساند، فیلمی که در کارنامه خود فیلمساز، رقیبی جدی برای فیلم تحسین شده «ملکه» است. فرزند خاک از معدود آثار سینمای جنگ و دفاعمقدس با محوریت و حضور تعیینکننده زنان است و مردان یا در اولویت بعدی و در پسزمینه قرار دارند یا مثل همسر مفقودالاثر مینا در حکم گمشدههایی برای یافته شدن هستند. روایت مینا در فیلم هم با اشاره تمثیلی به همین حضور غایب و کاریزماتیک و گم شدن آغاز میشود: «انگشتر از دست ناخدا افتاد و گم شد. ملوان از ناخدا پرسید: وقتی آدم میدونه جای چیزی کجاست، آیا اون چیز گم شده؟ ناخدا با بدخلقی گفت: نه. ملوان لبخندی زد و گفت: پس ناراحت نباشین، انگشتر شما گم نشده، انگشتر توی دریاست.»
این حکایت همانقدر که در فیلم فرزند خاک کاربرد دارد در دیگر آثار باشه آهنگر هم تم و دستمایه برجسته و تاثیرگذاری است و همه آثارش را چون نخ تسبیح به هم متصل میکند. جستوجو برای یافتن گمشده و نیمههای گمشده که فارغ از خواست اولیه و نتیجه قطعی درنهایت منجر به رسیدن به حقیقت و آرامش میشود.
بیداری رویاها
محمدعلیباشه آهنگر در «بیداری رویاها» و در سال1388 و با فیلمنامهای از محمدرضا گوهری ــ که فیلمنامه نیمه گمشده، فرزند خاک و ملکه را هم نوشته ــ این بار سراغ زاویه تازهای از تبعات جنگ میرود و موقعیتی نفسگیر، ملتهب و انسانی خلق میکند که از قضا هیچکدام از طرفین ماجرا را نمیتوان مقصر دانست و ضمن اشاراتی به ارزشها و ضرورت مقاومت و قداست دفاع، تنها میشود انگشت اتهام را به سمت تقدیر و تباهی جنگ گرفت. رزمندهای برای دفاع از کشور به جبهه رفته اما وقتی خبر شهادتش میرسد، همسر رزمنده با برادر شهید ازدواج میکند. اوج گره دراماتیک با بازگشت رزمندهای که همه از شهادتش مطمئن بودند، اتفاق میافتد و شخصیتها را در کلاف سردرگمی گرفتار میکند. قصهای که دو سال بعد از این فیلم(1390) به شکلی دیگر در «خرس» ساخته خسرو معصومی هم روایت میشود. در هر دوی این آثار مقصر اصلی، جنگ و باعث و بانی آغاز آن است و هرکنش و واکنش کاراکترها ولو ظاهرا منفی و خشن از وضعیت بغرنج و تقدیری غریب نشأت میگیرد.
ملکه
23 سال بعد از عارفی «دیدهبان» فیلم ابراهیم حاتمیکیا، دیدهبان ویژه دیگری در سینمای ایران پدیدار میشود که نشان از امتداد جریان مقاومت و دفاعمقدس دارد، منتها تفاوتهای دیدهبان حاتمیکیا با سیاوش، دیدهبان فیلم «ملکه» محمدعلی باشه آهنگر محصول سال 1390 بارز و مشهود است و این دومی باوجود موقعیت ممتاز در برج پالایشگاه و امکان نابودی دشمن، تردیدهایی اساسی و انسانی برای کشتن دارد و نگاه مصلحانه و ضدجنگش، میتواند پیشنهادی صلحآمیز برای پایان دادن به همه جنگها باشد. البته «ملکه» از آن فیلمهایی است که تصوری برای امکان و مجال ساخت آن در بحبوحه جنگ وجود ندارد و کاملا محصول تغییر مناسبات و وضعیت دوستانه سالهای اخیر است.
سرو زیر آب
آن بحث یافتن بقایای پیکر شهدا در «فرزند خاک» در «سرو زیر آب» محصول 1396 جلوهای محوری و تعیینکننده دارد و مسأله گروههای تفحص و امکان اشتباهات ناگزیر، دستمایهای برای اشاره به موضوعی بزرگتر یعنی مشارکت دینی، قومی و اقلیمی برای دفاع از وطن میشود. موضوع اخلاقی سپردن شهدای گمنام به خانوادههای شهدای مفقودالاثر برای آرام کردن آنها، گرچه چالشهای دراماتیکی در قصه ایجاد میکند و خانوادههایی را در مقابل هم قرار میدهد اما در نگاهی انسانی و در ابعاد ملی، حکایت از ایثار و جانفشانی جوانان و فرزندانی از همین آب و خاک با هر دین و آیین و از هر نژاد و اقلیمی در دفاع از تمامیت ارضی کشور دارد.