نسخه Pdf

پستچی‌، مهمان ناخوانده‌‌ جشن میثم

پستچی‌، مهمان ناخوانده‌‌ جشن میثم

«اگر بتوانم ببینمش، بی‌‌حرف پس‌وپیش می‌گویم دنیا آن‌قدر که تصور می‌کنی، جدی نبود آقای آرتیست!» تنها جواب این سؤال که اگر تو را می‌دیدم چه می‌گفتم، همین است.

تو از اول هم دیوانه‌ فیلم‌های کمدی بودی؛ طرفدار کوچک چارلی چاپلین. می‌گفتی نویسنده باشم و قلم به دست یا فیلمساز باشم و عشق دوربین، چیزی که درنهایت می‌‌نویسم و می‌سازم باید رنگ و بوی کمدی بگیرد. حالا برای خودت غریب نیست که چنین آدمی مدام فاز افسردگی بردارد؟ می‌دانم قبل از شروع مهمانی تولدت خبری شنیدی ناگوار که بعدها زندگی‌ات را تکان می‌دهد و دوباره حسی از ناامیدی قلقلکت داده که نه می‌شود پنهانش کنی و نه بیانش. ولی بی‌خیالش بابا! تو باید زودتر از بقیه بفهمی که زندگی جز یک شوخی زودگذر نیست. هرچند مثل فیلم‌های هنرمند محبوبت دوجین غم همراهش باشد. باید زودتر دو زاری‌ات بیفتد که جهان شبیه همان کمدی‌هایی است که ناچاری به آن بخندی و با دردآورترین دردسرها هم خندیدن را ادامه بدهی و این چرخه نیز ادامه‌دار شود... .
اینجا با همین حافظه‌ تعمیرلازمم، خاطره زیاد تعریف می‌کنم و همیشه آمیخته با حسرت. حسرت برای روزهایی که به دیوار تاریخ چسبیدند. حالا امیدم به همین مخلوق عجیب شرکت نامه‌رسانی بند شده؛ اختراع «سفر در زمان‌» واری که این نامه را به دستت برساند...
کاش زودتر بفهمی چی جدی هست و چی جدی نیست و اگر از من بپرسی، هیچ‌چیز جدی نیست آقای آرتیست! تولد ۱۸سالگی‌ات مبارک.

فرستنده: میثم.س (۳اسفند1460 ــ تهران ــ مظفری، کوچه دوم پلاک۱)    
گیرنده: میثم.س (۳اسفند 1401 ــ تهران ــ  توحید۴ پلاک۸۹ )
   

حسین مروارید از مشهد