مانیفست انتخاباتی جریان غربگرا چطور تکمیل می‌شود؟

مانیفست انتخاباتی جریان غربگرا چطور تکمیل می‌شود؟

بعد از اتفاقات پاییز1401 یک جریان رادیکال داخلی رویکردهای جدیدی را ناظر بر شرایط پیش‌آمده اتخاذ کرد. این جریان همزمان با به‌چالش‌کشیدن ساختارها و نهادهای اصلی کشور به اسم جمهوری، سعی دارد با این کلیدواژه و به‌ویژه ابرواژه‌هایی مثل برابری جامعه زنان را با خود همراه کند. البته مساله به همین‌جا ختم نشده و پیش‌بینی می‌شود این گزاره‌ها سر از انتخابات 1402 و شعارهای انتخاباتی این جریان دربیاورد.

 رویکردی که می‌توان آن را سناریویی برای عبور از ساختارها و چارچوب‌های سیاسی فعلی نظام دانست. کمااین‌که اخیرا یکی از چهره‌های رادیکال این جریان هم خواستار قرارگرفتن شعار جمهوری برابری‌خواه به‌عنوان محور اصلی کنش‌های سیاسی شد. او در این یادداشت با تاکید بر این‌که شعارها از یک طرف دردها و ریشه‌های دردها را بازگو می‌کنند. این فعال سیاسی غربگرا نتیجه دو انقلاب در ایران و تجربه بیش از یکصد سال مبارزه سیاسی را در چهار محور خلاصه کرده و معتقد است این محورها می‌تواند مبنای طراحی افق آینده باشد. او این محورها را چنین تشریح کرده که اقتدار (اختیار) سیاسی تنها باید از طریق مردم‌سالاری به‌دست‌آید. راه معتبر و قابل اتکای دیگری برای حقانیت‌بخشیدن به قدرت سیاسی وجود ندارد و در باب شهروندان ایرانی معتقد است آنها که شناسنامه ایرانی دارند از حقوق برابر و مشترک برخوردارند و به‌طور مساوی در مقابل کشور و سرنوشت آن مسئولند. و درعین‌حال متذکر شده هر حقی که برای شهروندان به رسمیت شناخته شود متناسب با خود مسئولیتی نیز به همراه دارد. این چهره شاخص جریان رادیکال با طرح این پرسش که کدام نظام سیاسی بهتر می‌تواند تجلی این محورها باشد، معتقد است فقط نظام جمهوری می‌تواند با کارآمدترین شکل محورهای فوق را تجسم بخشد چراکه به اعتقاد او در جمهوری مردم در حوزه امور عمومی مساوی هستند و به اعتقاد او شهروندان برابر ذی‌حق و صاحب‌اختیارند، زمامداران نماینده مردمند و از سوی مردم و به‌صورت ادواری انتخاب می‌شوند. قدرت زمامداران مقید به قانون مورد قبول شهروندان است و زمامداران در برابر مردم مسئولند و تحت نظارت آنها هستند. علوی‌تبار در ادامه با تاکید بر این‌که در کنار جمهوریت برابری هم باید در شعارها منعکس شود، مدعی می‌شود بزرگ‌ترین خطا پس از انقلاب بی‌توجهی به ضرورت نهادینه‌کردن برابری و طرد تبعیض بود.
خطایی که آثار آن را اینک به‌خوبی شاهدیم. او این‌طور استدلال کرده که پس از انقلاب متأسفانه در قانون‌اساسی و قوانین‌موضوعه و گاه در عمل و بدون پشتوانه قانونی تمایزها، انحصارها، محدودیت‌ها و اولویت‌هایی براساس جنس، دین، مذهب، باورهای سیاسی و جایگاه صنفی پذیرفته شد که هدف یا نتیجه آن محروم‌ساختن افراد یا به‌رسمیت‌نشناختن حقوق آنها در عرصه‌های عمومی مختلف بود. پس از پیروزی انقلاب با الهام از سرمشق بنیادگرا در دین‌شناسی برخی از تبعیض‌ها به رسمیت شناخته شد. این فعال سیاسی جریان غربگرا با تاکید بر این‌که هیچ عاملی به اندازه تبعیض و نابرابری آرمان‌های مردم ایران را تخریب نکرده است تحلیل کرده برای جلوگیری از تخریب دوباره این آرمان‌ها باید برابری و طرد تبعیض از شعارهای اصلی اقدام‌های جمعی ایرانیان باشند چراکه افق آینده ایران جمهوری برابری‌خواه است. درواقع تاکید وی بر قرارگرفتن دو گزاره جمهوری و برابری به‌عنوان محور شعارهای کنشگران سیاسی را می‌توان در چارچوب تئوری‌پردازی جریان سیاسی او برای تعیین شعار انتخاباتی در انتخابات مجلس دوازدهم و حتی ریاست‌جمهوری آینده تحلیل کرد. دوباره به نقطه شروع گزارش بازمی‌گردیم و در جمع‌بندی این بحث می‌توان گفت رادیکال‌های غربگرا همزمان با به‌چالش‌کشیدن ساختارها و نهادهای اصلی نظام با کلیدواژه جمهوری، سعی دارند با تاکید بر کلیدواژه برابری با راهبرد جامعه‌محوری، اقلیت قومی و مذهبی و به‌ویژه جامعه زنان را بعد از بلوای پاییز با خود همراه کنند.