به مناسبت 83سالگی آل پاچینو
غرشهای شیرِ پیر
دروغ سیزده بود یا هر چیز دیگر، اما خبر حضور آل پاچینو در فیلم جدید اصغر فرهادی که روز سیزدهم فروردین و به نقل از هالیوود ریپورتر در فضای مجازی و حتی برخی رسانههای رسمی منتشر شد، عجیب ذهن را قلقلک میدهد.
البته در آن خبر کذایی از آنا د آرماس، بازیگر نقش مریلین مونرو در «بلوند» هم به عنوان بازیگر نقش اول زن فیلم نام بردند. اما طبیعتا حضور ستاره نامدار و محبوب سینمای جهان، آل پاچینو دوستداشتنیتر و وسوسهانگیزتر است. در ضمن اگر از اساس ساخت چنین فیلمی حقیقت نداشته باشد، آن خلاصه داستان منتشرشده هم با هوشمندی از حال و هوا و قصه و تم مرسوم سینمای فرهادی و با نگاهی به چند فیلم او، شکل گرفته است و معجونی از جدایی نادر از سیمین و چهارشنبهسوری، درباره الی، گذشته و همه میدانند، است.
با اینکه هنوز فرهادی خبر ساخت این فیلم را تکذیب و اشارهای به اثری با این قصه و مشخصات و بازیگران نکرده اما وقتی گفت به زودی جزئیات فیلم تازهاش را ـ که به زبان انگیسی ساخته میشودـ اعلام میکند، بسیاری از علاقهمندان سینما ترجیح میدهند به دلیل حضور آل پاچینو، این همکاری جذاب شکل بگیرد. پاچینو ستاره بیهمتا و بیتکرار سینمای جهان که امروز 83 ساله میشود، را با انبوهی نقشآفرینی درخشان و همدلیبرانگیز به یاد میآوریم. بنابراین از اینکه او با حضور در فیلمی از یک کارگردان ایرانی، اینقدر به ما نزدیک شود و دستیافتنی باشد، جذابیتهایی سینمایی به همراه دارد و علاوه بر صداپیشگی دلنشین خسرو خسروشاهی در نسخههای دوبله، نسبتش با مخاطبان ایرانی بیشتر میشود. اگرچه او در سالهای اخیر، به اقتضای سن و سال و نقشهای پیشنهادی کمتر موفق شده حضوری به اندازه سالهای اوج فعالیتش داشته باشد اما هنوز هم شیرِ پیری است که غرشهای بهنگام و جذاب و میخکوب کنندهای دارد و حتی در همین نقشهای مکملی چون آلدو گوچی در «خاندان گوچی» ریدلی اسکات، جیمی هوفا «مرد ایرلندی» مارتین اسکورسیزی و «دنی کالینز» دن فوگلمن هم چشمههایی از ستاره بیچون و چرای دیروز سینما بروز داد. چه بختی نصیب علاقهمندان سینما شد که سالها پیش دفاع جانانه فرانسیس فوردکوپولا و مارلون براندو از حضور بازیگری جوان و گمنام چون پاچینو برای بازی در نقش مایکل کورلئونه «پدرخوانده» کارگر افتاد و درخشش او برای نمایش مسیر منتهی به قدرت کاراکتر، راه را برای تثبیت جایگاه، شهرت و محبوبیتش هموار کرد و بعد کار به مرواریدهای دیگری رسید؛ فرانسیس در «مترسک» در نقش مردی آرزومند دیدار خانواده، پلیسی که علیه سیستم فاسد قد علم میکند در «سرپیکو»، سانی که برای کمک به دوستش در «بعد از ظهر سگی» دست به عصیان میزند، تونی مونتانا در «صورت زخمی» که دیوانهوار در تباهی موادمخدر فرو میرود، روما در «گلن گری گلن راس» که برای صدرنشینی در دفتر فروش املاک حاضر به هر دوز و کلکی است، کارآگاه وینسنت هانا در «مخمصه» که در جدال نفسگیر با سارقی حرفهای به نام نیل مککالی، دونفره درخشانی با رابرت دنیرو میسازد، کارآگاه ویل دورمر در «بیخوابی» که اشتباهی مرگبار به وحشت و اندوه، خواب را در چشم ترش میشکند و ... پس به خاطر اینها و کلی بازی خوب دیگر، کاش آن دروغ، راست باشد.
علی رستگار | گروه فرهنگ و هنربا اینکه هنوز فرهادی خبر ساخت این فیلم را تکذیب و اشارهای به اثری با این قصه و مشخصات و بازیگران نکرده اما وقتی گفت به زودی جزئیات فیلم تازهاش را ـ که به زبان انگیسی ساخته میشودـ اعلام میکند، بسیاری از علاقهمندان سینما ترجیح میدهند به دلیل حضور آل پاچینو، این همکاری جذاب شکل بگیرد. پاچینو ستاره بیهمتا و بیتکرار سینمای جهان که امروز 83 ساله میشود، را با انبوهی نقشآفرینی درخشان و همدلیبرانگیز به یاد میآوریم. بنابراین از اینکه او با حضور در فیلمی از یک کارگردان ایرانی، اینقدر به ما نزدیک شود و دستیافتنی باشد، جذابیتهایی سینمایی به همراه دارد و علاوه بر صداپیشگی دلنشین خسرو خسروشاهی در نسخههای دوبله، نسبتش با مخاطبان ایرانی بیشتر میشود. اگرچه او در سالهای اخیر، به اقتضای سن و سال و نقشهای پیشنهادی کمتر موفق شده حضوری به اندازه سالهای اوج فعالیتش داشته باشد اما هنوز هم شیرِ پیری است که غرشهای بهنگام و جذاب و میخکوب کنندهای دارد و حتی در همین نقشهای مکملی چون آلدو گوچی در «خاندان گوچی» ریدلی اسکات، جیمی هوفا «مرد ایرلندی» مارتین اسکورسیزی و «دنی کالینز» دن فوگلمن هم چشمههایی از ستاره بیچون و چرای دیروز سینما بروز داد. چه بختی نصیب علاقهمندان سینما شد که سالها پیش دفاع جانانه فرانسیس فوردکوپولا و مارلون براندو از حضور بازیگری جوان و گمنام چون پاچینو برای بازی در نقش مایکل کورلئونه «پدرخوانده» کارگر افتاد و درخشش او برای نمایش مسیر منتهی به قدرت کاراکتر، راه را برای تثبیت جایگاه، شهرت و محبوبیتش هموار کرد و بعد کار به مرواریدهای دیگری رسید؛ فرانسیس در «مترسک» در نقش مردی آرزومند دیدار خانواده، پلیسی که علیه سیستم فاسد قد علم میکند در «سرپیکو»، سانی که برای کمک به دوستش در «بعد از ظهر سگی» دست به عصیان میزند، تونی مونتانا در «صورت زخمی» که دیوانهوار در تباهی موادمخدر فرو میرود، روما در «گلن گری گلن راس» که برای صدرنشینی در دفتر فروش املاک حاضر به هر دوز و کلکی است، کارآگاه وینسنت هانا در «مخمصه» که در جدال نفسگیر با سارقی حرفهای به نام نیل مککالی، دونفره درخشانی با رابرت دنیرو میسازد، کارآگاه ویل دورمر در «بیخوابی» که اشتباهی مرگبار به وحشت و اندوه، خواب را در چشم ترش میشکند و ... پس به خاطر اینها و کلی بازی خوب دیگر، کاش آن دروغ، راست باشد.