تحریم خانواده؛ تحریم هویت
مثل خیلیهای دیگر در ابتدای ورود به فضای نمایشگاه، آن بنرهای معروف که چند روزی سوژه شبکههای مجازی شده بود، توجهم را جلب کرد.
یکی از دوستان که همراهم بود با تأسف پرسید:
- اصلا تولستوی چنین جملهای داره؟
به او گفتم: چه فرقی داره؟ بر فرض که داشته باشه. مایی که قال الصادق و قال الباقر رویمان تأثیری نداشته، بعید میدونم که قال التولستوی به کارمان بیاید!
برای خرید نیامده بودم، چون همان روز اول همه لیستم را خریده بودم. نکته جالب بخش مجازی حضور گرم و صمیمی کسانی بود که به قول خودشان، نمایشگاه را تحریم کرده بودند ولی دلشان نمیآمد که برای این تحریم هزینهای بپردازند و با قوت در بخش مجازی مشغول فروش کتابهایشان بودند.
نکته دیگر این بود که بعضی از انتشاراتهای معروف، خیالشان را راحت کرده بودند و با زدن یک برچسب ساده روی پشت جلد کتابها، قیمتها را دوبرابر کرده بودند. خودم را به راهروی شماره17 و غرفه «کتابستان معرفت» رساندم و مطابق انتظارم مورد استقبال گرم و پرشور مسعود آذرباد و نیما اکبرخانی قرار گرفتم. آن قدر گرم گرفتیم که تا ساعت 20و30دقیقه همانجا ماندم و دیگر نتوانستم به دیدار سایر دوستانم بروم.
10سال است که با هر ضرب و زوری که هست خودم را به نمایشگاه کتاب میرسانم و سعی میکنم برای چند ساعتی هم که شده خودم را در معرض کتابهای تازه از راه رسیده و نویسندههای مورد علاقهام قرار بدهم. نمایشگاه کتاب از جمله اندک فعالیتهای فرهنگی مستمر و تأثیرگذار کشور است که با گوشت و پوست و خون مردم عجین شده و جایش را در دل آنها پیدا کرده است. حداقلش این است که همگی میدانیم هر سال 10روز از اردیبهشت را با این رویداد کمنظیر دلخوش خواهیم بود.
نمایشگاهی که خانه رؤیایی اهالی فرهنگ و هنر و ادب است و هر قدر هم که خسته یا دلخور یا سیاستزده باشیم، از دلمان نمیآید با تحریم کردن بخشهایی از آن، پایمان را از آن بیرون بگذاریم. کسی که خانوادهاش را تحریم میکند، در واقع هویت خود را تحریم کرده است.
هاشم نصیری - نویسنده
- اصلا تولستوی چنین جملهای داره؟
به او گفتم: چه فرقی داره؟ بر فرض که داشته باشه. مایی که قال الصادق و قال الباقر رویمان تأثیری نداشته، بعید میدونم که قال التولستوی به کارمان بیاید!
برای خرید نیامده بودم، چون همان روز اول همه لیستم را خریده بودم. نکته جالب بخش مجازی حضور گرم و صمیمی کسانی بود که به قول خودشان، نمایشگاه را تحریم کرده بودند ولی دلشان نمیآمد که برای این تحریم هزینهای بپردازند و با قوت در بخش مجازی مشغول فروش کتابهایشان بودند.
نکته دیگر این بود که بعضی از انتشاراتهای معروف، خیالشان را راحت کرده بودند و با زدن یک برچسب ساده روی پشت جلد کتابها، قیمتها را دوبرابر کرده بودند. خودم را به راهروی شماره17 و غرفه «کتابستان معرفت» رساندم و مطابق انتظارم مورد استقبال گرم و پرشور مسعود آذرباد و نیما اکبرخانی قرار گرفتم. آن قدر گرم گرفتیم که تا ساعت 20و30دقیقه همانجا ماندم و دیگر نتوانستم به دیدار سایر دوستانم بروم.
10سال است که با هر ضرب و زوری که هست خودم را به نمایشگاه کتاب میرسانم و سعی میکنم برای چند ساعتی هم که شده خودم را در معرض کتابهای تازه از راه رسیده و نویسندههای مورد علاقهام قرار بدهم. نمایشگاه کتاب از جمله اندک فعالیتهای فرهنگی مستمر و تأثیرگذار کشور است که با گوشت و پوست و خون مردم عجین شده و جایش را در دل آنها پیدا کرده است. حداقلش این است که همگی میدانیم هر سال 10روز از اردیبهشت را با این رویداد کمنظیر دلخوش خواهیم بود.
نمایشگاهی که خانه رؤیایی اهالی فرهنگ و هنر و ادب است و هر قدر هم که خسته یا دلخور یا سیاستزده باشیم، از دلمان نمیآید با تحریم کردن بخشهایی از آن، پایمان را از آن بیرون بگذاریم. کسی که خانوادهاش را تحریم میکند، در واقع هویت خود را تحریم کرده است.
هاشم نصیری - نویسنده