زندگی‌ام را سوء‌ظن نابود کرد

گفت‌و‌گو با مرد همسرکش

زندگی‌ام را سوء‌ظن نابود کرد

مرد میانسالی که همسرش را به قتل رسانده بود بعد از20روز جدال با مرگ زنده ماند. متهم دیروز در تحقیقات اعتراف کرد به دلیل سوء‌ظن همسرش را کشته است.

به گزارش خبرنگار جام‌جم، دهم فروردین امسال زن میانسالی که براثر ضربه‌های چاقو در خانه‌اش در یکی از محله‌های شهرستان سمنان زخمی شده بود، در بیمارستان فوت شد. با تحقیقات اولیه از دختر12ساله‌اش معلوم شد روز قبل میان والدینش درگیری رخ داده وپدرش ابتدا باضربه‌های چاقو مادرش را کشته و بعد قرص برنج خورده بود که با انتقال به بیمارستان لقمان تهران زنده ماند. 
همچنین ماموران از خانواده مقتول هم تحقیق کردند که معلوم شد داماد خانواده نسبت به همسرش سوء‌ظن پیدا کرده بود و بارها با او درگیری داشته است وحتی به آنها گفته بوده یک روزممکن است همسرش رابکشد‌. تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این‌که با گذشت 20 روز از این ماجرا متهم زنده ماند و به هوش آمد. 
دیروز بعد از مرخص شدن از بیمارستان به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در تحقیقات گفت‌: به رفتار‌های همسرم سوءظن پیدا کرده بودم و سر این موضوع دعوا داشتیم. با شدت گرفتن درگیری، سرانجام او را با ضربه‌های چاقو کشتم و قرص برنج هم خوردم تا خودم هم بمیرم که نشد و زنده ماندم. 
حسین گودرزی، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جام‌جم گفت‌: با توجه به این‌که همسرکشی در شهر سمنان رخ داده، متهم برای تحقیقات به پلیس آگاهی سمنان منتقل شد‌. 

خودکشی کردم اما زنده ماندم
درحاشیه جلسه این تحقیقات، فرصتی به خبرنگارما دست داد تا با اوگفت‌و‌گوکند که در ادامه می‌خوانید‌. شهرام47ساله روی صندلی سالن دادسرا نشسته ومدام با دستبندش بازی می‌کند،دلش برای دختر12ساله‌اش تنگ شده وفقط نگران آینده و زندگی اوست‌. 
 
از زندگی‌ات بگو؟
کارمند یک شرکت در سمنان هستم‌.همسرم هفت سال ازمن بزرگ‌تر بود.با داشتن دو فرزند ازهمسرش جدا شده بود.14سال قبل یکی از همکارانم اورا به من معرفی کردوازدواج کردیم. خانواده‌ام نمی‌دانستند او سابقه ازدواج و دو فرزند دارد‌. ثمره زندگی‌مان دختری 12ساله است‌. فرزندان همسرم هم ازدواج کرده‌اند و گاهی به ملاقات‌مان می‌آمدند. 
 
دلیل اختلاف‌تان چه بود؟
اوایل شرایط زندگی‌مان خوب بودامامدتی بعد اخلاق ورفتارش عوض شد‌.ساعت‌ها با تلفن همراه مشغول بود.بدون اطلاع من بیرون می‌رفت و دیر بازمی‌گشت،مدام می‌گفت نزد خانواده‌اش یا فرزندانش رفته اماگاهی می‌فهمیدم که دروغ می‌گوید‌.سه ماه قبل از حادثه نزد خانواده‌اش رفتم و گفتم با او دچار اختلاف شده‌ام و اگر رفتارهایش را تغییر ندهد، یا خودم یا او را می‌کشم.
 
بعد هم او را کشتی‌؟
سه روز قبل از حادثه رفتم و قرص برنج خریدم تا مقابل چشمان زنم خودم رابکشم. قرص را زیر مبل پنهان کردم. آن شب دوباره دعوای‌مان شد. بعد ازدعوا خوابید اما ساعاتی بعد که بیدارشددوباره دعوای‌مان را ادامه داد.عصبانی شدم وقرص برنج را خوردم، همان موقع هم ازآشپزخانه چاقو رابرداشتم وضربه‌هایی به همسرم زدم وبعد بیهوش شدم.20 روز بعد در بیمارستان به هوش آمدم. 
 
حرف آخر‌؟
ای‌کاش دچار سوء‌ظن نمی‌شدم تا این اتفاقات نیفتد‌. دلم برای دختر12ساله‌ام تنگ شده و برای آینده او نگرانم.