کانون جنگ افروزی
سازمان ملل بهعنوان اصلیترین نهاد در حقوق بینالملل وظایف زیادی برای صلح در جهان به دوش داشته است. نظم نوین جهانی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم بر مبنای سازمان ملل استقرار یافت؛ بااینحال، بهنظر میرسد این سازمان در وظایف خود شکست خورده و به نهادی برای ابراز نگرانی تبدیل شده است.
«تلگراف» با در نظر گرفتن ضعف سازمان ملل مینویسد «نظم جهانی مبتنی بر قوانین خود در معرض خطر است.» نظم جهانی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم یک مولفه اساسی داشت و آن هم اینکه تسلط کشورهای قدرتمند بر کشورهای ضعیفتر بهطور رسمی تأیید شد و مورد پذیرش قرار گرفت. نظم جهانی، چه در سالهای دوقطبی شوروی و آمریکا و چه در دوران هژمونی ایالات متحده، نه فقط در عمل بلکه در اسناد مکتوب یعنی در حقوق بینالملل نیز بر مبنای سلطه قدرتمندان بر ضعیفان تثبیت شد.
حق وتو یا مرکز صدور جنگ؟
این مهم در نهادی بهعنوان سازمان ملل متحد تجلی یافت که امروزه بخش مهمی از حقوق بینالملل را به خود اختصاص داده است. وظیفه اصلی این سازمان در ابتدای تاسیس آن حفظ صلح و امنیت بینالمللی تعیین شد؛ یعنی، کشورهای جهان و بهویژه ایالات متحده، متأثر از دو جنگ جهانی، اصلیترین مشکل بشریت را مقابله با شروع و تداوم جنگها در نظر گرفتند.این مسأله باعث طراحی سیستمی شد که در آن پنج قدرت بزرگ، دارای عضویت دائمی در شورای امنیت بوده تا بتوانند صلح را در جهان برقرار کنند.هدف این بود که پنج قدرت اصلی- در زمان پایان جنگ جهانی دوم - با اتفاقنظر و همکاری با جنگها مقابله کنند. بااینحال، در دهههای اخیر، شورای امنیت سازمان ملل چیزی فراتر از یک نهاد سیاستزده نبوده است. حق وتوی اعضای شورا بهجای اینکه ابزاری برای توسعه صلح باشد، به دستمایهای برای انتقامجوییهای سیاسی تبدیل شده است. این سازمان در عمل در توقف جنگهایی که یک طرف آن - مستقیم یا غیرمستقیم - پنج قدرت دارای حق وتو باشد ناکارآمد و ناتوان است. براساس گزارش نشریه اینترسپت؛ «پنج عضو دائمی شورای امنیت- بهویژه روسیه و آمریکا - از حق وتو بهعنوان جواز تداوم جنگ استفاده میکنند.»
حرف آخر با کیست؟
شورای امنیت ۱۵ عضو دارد. ۱۰ عضو به صورت چرخشی، هر دو سال یکبار توسط مجمع عمومی - دیگر نهاد سازمان ملل - انتخاب میشوند. پنج عضو دیگر شامل «بریتانیا، آمریکا، روسیه، فرانسه و چین» بهطور دائمی عضو شورا بوده و دارای حق وتو هستند. این پنج عضو فاتحان جنگ جهانی دوم محسوب میشوند.حق وتو در شورای امنیت در واقع حق ارائه «حرف آخر» در این شوراست. این مسأله به این معنی است که اگر در مورد قطعنامهای پیشنهادی، همه اعضای شورای امنیت رأی مثبت بدهند اما یکی از اعضای دائم، با این قطعنامه پیشنهادی مخالف باشد، قطعنامه تصویب نخواهد شد! بهدلیل همین حق وتو، سازمان ملل نمیتواند کاری در مورد جنگها ترتیب دهد. برهمین اساس نشریه تلگراف نتیجهگیری کرده که «وقتی صحبت از جنگ و صلح میشود، سازمان ملل بیفایده است.»
کشورهای زیادی از همان ابتدا به وجود حق وتو اعتراض و تصریح کرده بودند وجود حق وتو سازمان ملل را ناکارآمد و ناعادلانه میکند. بااینحال «توماس کانلی» یکی از نمایندگان آمریکا در کنفرانس سانفرانسیسکو -جایی که سازمان ملل در آن متولد شد- گفته بود اگر آمریکا حق وتو نداشته باشد سازمان مللی وجود نخواهد داشت.از آن تاریخ، جنگهای زیادی رخ داده که سازمان ملل بهدلیل وجود حق وتو در توقف آن کاری از پیش نبرده است. چنانچه گفته شد سازمان ملل در عمل در جنگهایی که یکی از طرفهای درگیر جنگ، حق وتو داشته باشد توانایی انجام هیچکاری ندارد. برای مثال شورای امنیت نتوانست جنگ اوکراین را متوقف کند زیرا روسیه بهعنوان عضو دائم شورای امنیت با توقف جنگ به روشی که غربیها میخواهند، مخالفت میکند.در ماههای اخیر، سازمان ملل از توقف جنگ در غزه یا لبنان نیز ناتوان بوده، حتی این سازمان نتوانست توقف موقت جنگ در غزه برای ارائه کمکهای بشردوستانه را تصویب کند؛ زیرا قطعنامه پیشنهادی برزیل برای توقف جنگ با رأی منفی ایالات متحده وتو شد.سازمان ملل در حالی نتوانست مانع تداوم جنگ در غزه و لبنان شود که رژیمصهیونیستی حتی نیروهای سازمان ملل در لبنان را نیز هدف قرار داد. با این حال این سازمان حتی در دفاع از نیروهایش نیز ناتوان است. «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهوری اوکراین در واکنش به مخالفت روسیه با توقف فوری جنگ گفته بود: «اگر این روند ادامه یابد، کشورها برای تأمین امنیتشان فقط به قدرت تسلیحات خود تکیه خواهند کرد نه به قوانین بینالمللی و نهادهای بینالمللی. سازمان ملل را میتوان به سادگی تعطیل کرد. سیستم سازمان ملل باید به سرعت اصلاح شود تا حق وتو، حق مُردن نباشد؛ در شورای امنیت باید برای همه مناطق جهان نمایندگی عادلانهای وجود داشته باشد.»
یک رویکرد متناقض
این روند در مورد جنگهای زیادی در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم تکرار شده است. جنگهای زیادی رخ داده که شورای امنیت و سازمان ملل برای توقف آنها هیچکاری از پیش نبرده است. در همین رابطه رسانه اینترسپت نوشت: «درست است که زلنسکی هیچگونه اختلاف اصولیای با حق وتو ندارد، اما او در مورد وتوی آمریکا در این هفته چیزی نگفته است. علاوه بر این، او همچنین هیچ اعتراض اصولیای به حمله و اشغال یک ملت به سرزمین دیگران ندارد؛ همانگونه که حمایت بیقید و شرط او از اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر(۱۵ مهر ۱۴۰۲) توسط حماس این امر را نشان میدهد. با این حال، آنچه زلنسکی در مورد حق وتوی شورای امنیت گفت دقیق است. این یک نقص اصلی سازمان ملل است و اگر قرار است این نهاد به یک هدف مفید عمل کند، باید اصلاح شود.»حتی اندیشکدههای غربی بر لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و کارکرد آن اصرار دارند. بسیاری معتقدند ساختار کنونی سازمان ملل که مبتنی بر حق وتو است ماهیتا ناعادلانه و به نفع قدرتهای بزرگ است. گروهی دیگر اعتقاد دارند با وجود حفظ حق وتو در سازمان، باید پای قدرتهای نوظهور به این سازمان را باز کرد. برای مثال هند، برزیل، آلمان و ژاپن دولتهایی هستند که از آنها بهعنوان نامزدهای کرسی دائمی شورای امنیت نام برده میشود. کشورهای آفریقایی معتقدند باید یک کشور آفریقایی نیز به عضویت دائم شورای امنیت درآید. در برابر همه این اصلاحات، گروهی دیگر، کارآمدی سازمان ملل را از اساس زیرسؤال میبرند و آن را به شکست جامعه ملل در پیشبرد اهداف خود تشبیه میکنند.برای مثال شورای روابط خارجی (CFR)درگزارشی با عنوان «آیا سازمان ملل به سرنوشت جامعه ملل دچار میشود» این مسأله را مورد بررسی قرار داد. در این گزارش نوشته شده: «آنچه بحران [اوکراین] آشکار کرده، محدودیتهای ذاتی هر ساختار صلح بینالمللی است که به اتفاق نظر قدرتهای بزرگ بستگی دارد.»
حق وتو یا مرکز صدور جنگ؟
این مهم در نهادی بهعنوان سازمان ملل متحد تجلی یافت که امروزه بخش مهمی از حقوق بینالملل را به خود اختصاص داده است. وظیفه اصلی این سازمان در ابتدای تاسیس آن حفظ صلح و امنیت بینالمللی تعیین شد؛ یعنی، کشورهای جهان و بهویژه ایالات متحده، متأثر از دو جنگ جهانی، اصلیترین مشکل بشریت را مقابله با شروع و تداوم جنگها در نظر گرفتند.این مسأله باعث طراحی سیستمی شد که در آن پنج قدرت بزرگ، دارای عضویت دائمی در شورای امنیت بوده تا بتوانند صلح را در جهان برقرار کنند.هدف این بود که پنج قدرت اصلی- در زمان پایان جنگ جهانی دوم - با اتفاقنظر و همکاری با جنگها مقابله کنند. بااینحال، در دهههای اخیر، شورای امنیت سازمان ملل چیزی فراتر از یک نهاد سیاستزده نبوده است. حق وتوی اعضای شورا بهجای اینکه ابزاری برای توسعه صلح باشد، به دستمایهای برای انتقامجوییهای سیاسی تبدیل شده است. این سازمان در عمل در توقف جنگهایی که یک طرف آن - مستقیم یا غیرمستقیم - پنج قدرت دارای حق وتو باشد ناکارآمد و ناتوان است. براساس گزارش نشریه اینترسپت؛ «پنج عضو دائمی شورای امنیت- بهویژه روسیه و آمریکا - از حق وتو بهعنوان جواز تداوم جنگ استفاده میکنند.»
حرف آخر با کیست؟
شورای امنیت ۱۵ عضو دارد. ۱۰ عضو به صورت چرخشی، هر دو سال یکبار توسط مجمع عمومی - دیگر نهاد سازمان ملل - انتخاب میشوند. پنج عضو دیگر شامل «بریتانیا، آمریکا، روسیه، فرانسه و چین» بهطور دائمی عضو شورا بوده و دارای حق وتو هستند. این پنج عضو فاتحان جنگ جهانی دوم محسوب میشوند.حق وتو در شورای امنیت در واقع حق ارائه «حرف آخر» در این شوراست. این مسأله به این معنی است که اگر در مورد قطعنامهای پیشنهادی، همه اعضای شورای امنیت رأی مثبت بدهند اما یکی از اعضای دائم، با این قطعنامه پیشنهادی مخالف باشد، قطعنامه تصویب نخواهد شد! بهدلیل همین حق وتو، سازمان ملل نمیتواند کاری در مورد جنگها ترتیب دهد. برهمین اساس نشریه تلگراف نتیجهگیری کرده که «وقتی صحبت از جنگ و صلح میشود، سازمان ملل بیفایده است.»
کشورهای زیادی از همان ابتدا به وجود حق وتو اعتراض و تصریح کرده بودند وجود حق وتو سازمان ملل را ناکارآمد و ناعادلانه میکند. بااینحال «توماس کانلی» یکی از نمایندگان آمریکا در کنفرانس سانفرانسیسکو -جایی که سازمان ملل در آن متولد شد- گفته بود اگر آمریکا حق وتو نداشته باشد سازمان مللی وجود نخواهد داشت.از آن تاریخ، جنگهای زیادی رخ داده که سازمان ملل بهدلیل وجود حق وتو در توقف آن کاری از پیش نبرده است. چنانچه گفته شد سازمان ملل در عمل در جنگهایی که یکی از طرفهای درگیر جنگ، حق وتو داشته باشد توانایی انجام هیچکاری ندارد. برای مثال شورای امنیت نتوانست جنگ اوکراین را متوقف کند زیرا روسیه بهعنوان عضو دائم شورای امنیت با توقف جنگ به روشی که غربیها میخواهند، مخالفت میکند.در ماههای اخیر، سازمان ملل از توقف جنگ در غزه یا لبنان نیز ناتوان بوده، حتی این سازمان نتوانست توقف موقت جنگ در غزه برای ارائه کمکهای بشردوستانه را تصویب کند؛ زیرا قطعنامه پیشنهادی برزیل برای توقف جنگ با رأی منفی ایالات متحده وتو شد.سازمان ملل در حالی نتوانست مانع تداوم جنگ در غزه و لبنان شود که رژیمصهیونیستی حتی نیروهای سازمان ملل در لبنان را نیز هدف قرار داد. با این حال این سازمان حتی در دفاع از نیروهایش نیز ناتوان است. «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهوری اوکراین در واکنش به مخالفت روسیه با توقف فوری جنگ گفته بود: «اگر این روند ادامه یابد، کشورها برای تأمین امنیتشان فقط به قدرت تسلیحات خود تکیه خواهند کرد نه به قوانین بینالمللی و نهادهای بینالمللی. سازمان ملل را میتوان به سادگی تعطیل کرد. سیستم سازمان ملل باید به سرعت اصلاح شود تا حق وتو، حق مُردن نباشد؛ در شورای امنیت باید برای همه مناطق جهان نمایندگی عادلانهای وجود داشته باشد.»
یک رویکرد متناقض
این روند در مورد جنگهای زیادی در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم تکرار شده است. جنگهای زیادی رخ داده که شورای امنیت و سازمان ملل برای توقف آنها هیچکاری از پیش نبرده است. در همین رابطه رسانه اینترسپت نوشت: «درست است که زلنسکی هیچگونه اختلاف اصولیای با حق وتو ندارد، اما او در مورد وتوی آمریکا در این هفته چیزی نگفته است. علاوه بر این، او همچنین هیچ اعتراض اصولیای به حمله و اشغال یک ملت به سرزمین دیگران ندارد؛ همانگونه که حمایت بیقید و شرط او از اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر(۱۵ مهر ۱۴۰۲) توسط حماس این امر را نشان میدهد. با این حال، آنچه زلنسکی در مورد حق وتوی شورای امنیت گفت دقیق است. این یک نقص اصلی سازمان ملل است و اگر قرار است این نهاد به یک هدف مفید عمل کند، باید اصلاح شود.»حتی اندیشکدههای غربی بر لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و کارکرد آن اصرار دارند. بسیاری معتقدند ساختار کنونی سازمان ملل که مبتنی بر حق وتو است ماهیتا ناعادلانه و به نفع قدرتهای بزرگ است. گروهی دیگر اعتقاد دارند با وجود حفظ حق وتو در سازمان، باید پای قدرتهای نوظهور به این سازمان را باز کرد. برای مثال هند، برزیل، آلمان و ژاپن دولتهایی هستند که از آنها بهعنوان نامزدهای کرسی دائمی شورای امنیت نام برده میشود. کشورهای آفریقایی معتقدند باید یک کشور آفریقایی نیز به عضویت دائم شورای امنیت درآید. در برابر همه این اصلاحات، گروهی دیگر، کارآمدی سازمان ملل را از اساس زیرسؤال میبرند و آن را به شکست جامعه ملل در پیشبرد اهداف خود تشبیه میکنند.برای مثال شورای روابط خارجی (CFR)درگزارشی با عنوان «آیا سازمان ملل به سرنوشت جامعه ملل دچار میشود» این مسأله را مورد بررسی قرار داد. در این گزارش نوشته شده: «آنچه بحران [اوکراین] آشکار کرده، محدودیتهای ذاتی هر ساختار صلح بینالمللی است که به اتفاق نظر قدرتهای بزرگ بستگی دارد.»