روایت یک تحقیر

روایت یک تحقیر

معمولا بسیاری از نویسندگان بزرگ، اثری را در ارتباط با زندگی خود به نگارش درمی‌آورند که برای بسیاری از خوانندگان جذاب است. «زندگی من» پیوند زندگی چخوف با مشکلات سیاسی ـ اجتماعی جامعه روسیه است.

کتاب زندگی من، ماجرای یک عصیان است. عصیانی که به شکل‌های مختلف در زندگی بزرگان و اهل قلم وجود دارد. آنها از این تنگنا فراتر می‌روند و راهی را ادامه می‌دهند که آرمان بزرگی در آن نهفته است. شخصیت اول این داستان میخائیل است. پدر او یک معمار بزرگ و دارای شهرت بسیار است که تلاش می‌کند تا فرزندش را به راهی دعوت کند که آبا و اجداد او داشته‌اند. زندگی من، ماجرای یک سنت‌شکنی موفق است. از نظر میخائیل، کار‌های دفتری و قرار گرفتن در یک نظام بروکراتیک با عقاید او سازگار نیست. علاوه‌بر این، او معتقد است که پشت میز نشستن هیچ موفقیت و سعادتی ندارد. زندگی من ماجرای یک تحمیل است. پدر میخائیل همواره با تحقیر فرزند خود را سرزنش می‌کند. بیشتر کار‌های او را حقیرانه می‌داند و نگران آبروی خانوادگی و ادامه راه اجداد خویش است. اما میخائیل فردی سر‌به‌هوا است که هیچ علاقه‌ای به توصیه‌های پدرش ندارد. از نظر او شهرت و اعتباری که پدرش از آن سخن می‌راند، کاذب است و بهتر است که او راه مناسب‌تری انتخاب کند.

نویسنده: آنتون چخوف
مترجم: احمد گلشیری
نشر: نگاه
سال انتشار: ‌1402