نقد شعر
دکتر مهدی سیار از شاعران و ترانهسرایان خوب کشور است. از این به بعد هر شماره، اشعار شما نوجوانها را با نقدهایی کوتاه اما آموزنده از ایشان منتشر میکنیم.
علیرضا ترابی/ اصفهان/ متولد 1382
راه بلند پرخطرت را شروع کن
عشق است مقصدت چو رسیدی خضوع کن
از خود بپرس عشق کدام است و چیست عشق
پاسخ که خواستی به دل خود رجوع کن
در لحظههای سرد شبانگاههای تار
خورشید باش! لحظه آخر طلوع کن
هرگز اسیر عشق ز بندش رها نشد
ای دل! علاج واقعه قبل از وقوع کن
وقتی رسید پیش قدومش قیام کن
وقتی نشست، پیش نگاهش رکوع کن
آنچه در این غزل علیرضا ترابی در همان نگاه اول نظرم را جلب کرد قافیه دشوار و کمیاب آن بود. شاعر اما به خوبی از عهده این قافیه برآمده و مضمونهای زیبایی را با زبانی روان و بی تکلف بیان کرده است. من به طور ویژه غافلگیری بیت سوم و طنز ملایم بیت چهارم را دوست داشتم.
امیرحسین دوست زاده/تبریز/ متولد 1384
شعری تقدیم به کودکان مظلوم یمن و فلسطین
مفتی اعراب جهلش را که از سر میگرفت
واژه ها را خون، جهان را جنگ در بر میگرفت
مشت، آهن، سنگ، آتش، نسبتی دارد مگر؟
باز دنیا رنگ جنگی نابرابر می گرفت
کربلا تکرار می شد، گریههای کودکان
بوی خون، بوی شهادت، بوی اصغر میگرفت
در میان های و هوی بمبهای خوشهای
غنچهای آرام، با تصنیف خون، پر می گرفت
دیو جنگافروز احمق باز هم با نام صلح
ساقهی زیتون خونین از کبوتر میگرفت
در میان این همه بیداد اما شاعری
بر لبش ذکر خوش «ا... اکبر» میگرفت
میسرود از جان و دل «هیهات من الذله را»
غیرتش چون صبح دنیا را سراسر میگرفت
این غزل دو نقطه قوت آشکار دارد. یکی موضوع انسانی و بهروز آن که نشان میدهد با شاعری دردمند و مطلع مواجهیم، و دیگر موسیقی کلمات آن که حس هیجان و حرکت را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. هیجانی که با موضوع و هدف شعر نیز هماهنگ است. به نظرم مصرع اول شعر هنوز جای کار دارد.