قربانیان تجاوز را حمایت كنید، نه محكوم!

گفت‌و‌گوی آژیر قرمز با یك قربانی تجاوز به عنف

قربانیان تجاوز را حمایت كنید، نه محكوم!

چهار سال از ماجرای آزار شیطانی مینا می‌گذرد و در این سال‌ها كابوس آن شب لعنتی یك لحظه هم رهایش نكرده است. كابوسی كه نه‌تنها آینده‌اش را خراب كرد، بلكه كار او را به مشاوره و روان‌درمانی كشاند. بعد از این سال‌ها وقتی از ماجرا صحبت می‌كند، صدایش می‌لرزد. مینا می‌گوید: «تنها دلیل این‌كه راضی شدم صحبت كنم، هشدار به دختران جوان است. دخترانی كه احتمال دارد قربانی شوند و دخترانی كه با سكوت‌ بعد از قربانی شدنشان، باعث می‌شوند متجاوزان جرات ادامه این كار را پیدا كنند.» پرونده‌اش در دادگاه كیفری یك استان تهران در حال رسیدگی است و بعد از شكایت از مرد متجاوز تازه متوجه شد این قصه سر دراز دارد و دختران و زنان دیگری هم مانند او قربانی شده‌اند. این هفته در «آژیر‌قرمز» پای صحبت‌های مینا نشسته‌ایم و او ناگفته‌های زندگی یك قربانی جنایت را تشریح كرد.

 چطور با مهرداد آشنا شدی؟
من مدیر یك شركت خدماتی هستم. او برای قراردادی به شركت ما آمد و برای پیگیری آن شماره‌ام را گرفت. بعد از آن هم تماس‌هایش شروع شد. به هر بهانه‌ای زنگ می‌زد. ابتدا سوال‌های كاری بود و بعد اصرار برای دیدن همدیگر بیرون از شركت.
 هدفش از تماس‌ها؟
می‌گفت قصدش ازدواج است و در این مدت از من خوشش آمده است.
 و شما باور كردید؟
نیازی به باور نبود. او هیچ‌كدام از معیارهای مرا برای ازدواج نداشت. اما برای این‌كه بتوانم از دست تماس‌هایش خلاص شوم، تصمیم گرفتم یك‌بار با او در كافی‌شاپ قرار بگذارم و خیلی قاطع به او جواب رد بدهم و تمام. حوالی میدان هفت‌تیر تهران با‌هم قرار گذاشتیم. به یك كافی‌شاپ رفتیم و خیلی رك به او گفتم قصدی برای ازدواج ندارم.
 قبول كرد؟
خیلی منطقی رفتار كرد و تا سه ماه خبری از او و تماس‌هایش نبود. بعد از سه ماه زنگ زد و گفت در این مدت به یك كشور اروپایی سفر كرده و تازه برگشته است. نتوانسته مرا فراموش كند و می‌خواهد دوباره با من قرار بگذارد كه سرانجام با اصرارهایش قبول كردم.
 قصدی برای ازدواج نداشتید، پس چرا برای دومین بار قرار گذاشتید؟
وقت و بی‌وقت زنگ می‌زد. شرایط خانه ما طوری بود كه نمی‌خواستم تماس‌هایش باعث شك خانواده‌ام شود. به‌همین خاطر مجبور شدم قبول كنم تا شاید دست از سرم بردارد. اما همین قرار، زندگی‌ام را نابود كرد.
 چه اتفاقی افتاد؟
دوباره در میدان هفت‌تیر قرار گذاشتیم. گفت قصد معامله زمینی در شرق تهران را دارد. خیلی از زمین‌ها تعریف كرد و پیشنهاد داد من هم سرمایه‌گذاری كنم. وارد شهركی شد و بعد هم داخل خانه‌ای ویلایی شد. سگ بزرگی در این خانه رها بود كه معلوم بود مهرداد را می‌شناسد. من از سگ خیلی می‌ترسم. آنجا بود كه متوجه نیت شیطانی‌اش شدم. خواستم با پلیس تماس بگیرم اما نمی‌دانم چه زمانی موبایلم را برداشته بود. تهدید كرد اگر از ماشین پیاده نشوم سگ را به داخل ماشین می‌آورد. بعد هم مرا به داخل ساختمان برد و نقشه شیطانی‌اش را اجرا كرد.
 چرا شكایت نكردید؟
از صحنه آزار و اذیتم فیلم گرفته بود و تهدید كرد اگر شكایت كنم، فیلم را پخش می‌كند. از طرفی من در خانواده‌ای متعصب بزرگ شده بودم كه فهمیدن این موضوع ضربه سختی به آنها به‌خصوص مادر بیمارم وارد می‌كرد. تا چند روز گوشی تلفن همراهم را خاموش كردم و از نظر روانی وضعیت بحرانی داشتم. اگر جرات داشتم و از گناهش نمی‌ترسیدم، خودم را می‌كشتم.
 واكنش مهرداد بعد از این اتفاق چه بود؟
ابتدا سعی كرد مرا آرام كند تا شكایت نكنم و می‌گفت به‌زودی به خواستگاری‌ام می‌آید. وقتی به او گفتم هیچ‌وقت با تو ازدواج نمی‌كنم، تهدیدها و اخاذی‌هایش شروع شد. نزدیك صد میلیون تومان از من اخاذی كرد و هر وقت بی‌پول می‌شد، سراغم می‌آمد. یك بار از زندان به من زنگ زد. مدعی بود كه به خاطر دعوا به زندان رفته است. شك كردم و پیگیر ماجرا شدم. آنجا بود كه چهره واقعی او برایم مشخص شد و فهمیدم علاوه‌بر من، پنج زن و دختر دیگر را هم فریب داده و از آنها فیلم گرفته است. با هر زن به بهانه‌ای قرار می‌گذاشت و همه را در همان خانه ویلایی مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
 همین باعث شد شما هم شكایت كنید؟
اولش ترس داشتم كه خانواده‌ام متوجه شوند اما تصمیم گرفتم همه تلاشم را بكنم تا آنها پی به ماجرا نبرند. تا الان هم موفق بودم و كسی متوجه نشده است.
 فكر نمی‌كنی اگر خانواده‌ات متوجه ‌شوند، بیشتر حمایتت می‌كنند؟
شرایط خانواده‌ها و واكنش آنها به این موضوع فرق دارد. در این پرونده یكی از قربانیان عقد كرده بود كه شوهرش وقتی متوجه ماجرا شد، او را طلاق داد. باید واقع‌نگر بود. هركسی متوجه می‌شد این مشكل را دارم به دنبال سوء‌استفاده بود.
 چرا وكیل نگرفتید؟
سراغ یك وكیل رفتم اما حس كردم قصد دارد از این ماجرا سوء‌استفاده كند. به همین خاطر پشیمان شدم. البته شاید من با توجه به شرایطم این حس برایم ایجاد شد. نگاه به قربانیان تجاوز در جامعه خوب نیست. اگر مانتوی جلو باز بپوشی و كمی موهایت معلوم باشد، فكر می‌كنند خودت خواسته‌ای و الان الكی دروغ می‌گویی. فقط در دادگاه و پلیس آگاهی احساس امنیت پیدا می‌كنی.
 خب روند رسیدگی به شكایتت چطور پیش رفت؟
هنوز به حكم قطعی نرسیده و در دادگاه كیفری در حال رسیدگی است. موضوع خیلی حساس است و قضات به‌راحتی حكم نمی‌دهند و باید همه جوانب را بسنجند. تعداد شكات هم كم نیست.
 فكر می‌كنید، برای پیشگیری چه باید كرد؟
اول از همه باید پدر و مادرها به پسران‌شان یاد بدهند كه برتری زن و مرد نداریم و به حریم خصوصی طرف مقابل احترام بگذارند. اگر انحرافی در رفتار آنها می‌بینند به روانپزشك مراجعه كنند. ماموران پلیس و قضات به مدارس بروند و نكات مهم را آموزش دهند. باور كنید من با این سنم از پلیس می‌ترسیدم. حتی جرات نداشتم به پلیس آگاهی بروم. وقتی به اداره آگاهی رفتم، تازه حس امنیت کردم، كمك گرفتم و ترسم ریخت.
باید به دختران آموزش دهیم كه اگر قربانی این جرایم شدند، سكوت نكنند. خود من اگر سكوت نكرده بودم، شاید افراد كمتری قربانی نیت شیطانی مرد متجاوز می‌شدند. بهتر است شماره تماسی با مشاور زن باشد كه قربانی تجاوز با آنجا تماس گرفته و راهنمایی بگیرد. من به عنوان قربانی تجاوز، شكایت كردم و به دیگر قربانیان تجاوز هم می‌توانم اطمینان دهم چنانچه از خانواده‌شان می‌ترسند، می‌توانند بدون این‌كه آنها متوجه شوند، شكایت كنند و پرونده رسیدگی شود. سكوت در برابر متجاوز باعث قربانی شدن دختران بیشتری می‌شود. این افراد تا زمانی كه گرفتار نشوند، به جرم خود ادامه می‌دهند.
ما قربانی هوس یك مجرم خطرناك شده‌ایم و انتظار داریم درك شویم نه این‌كه به چشم یك محكوم به ما نگاه شود. تا زمانی که این دید در جامعه باشد، قربانیان تجاوز در سكوت خودكشی می‌كنند یا به انواع بیماری‌های روانی مبتلا می‌شوند.
 با گذشت این مدت توانسته‌اید به زندگی عادی برگردید؟
من هنوز دنبال مجازات این مرد هستم و بعد از آن شاید بتوانم خودم را از نظر روانی بازسازی كنم. نسبت به جنس مخالف نفرتی در وجودم است و اگر دست مردی حتی ناخواسته به من برخورد كند، اعصاب و روانم به‌هم می‌ریزد. هنوز با كابوس این ماجرا زندگی می‌كنم. اگر تلفنم دیروقت زنگ بخورد عصبی می‌شوم. در این مدت كارم به بیمارستان و روانپزشك كشید، اما هیچ‌وقت نتوانستم به زندگی قبل برگردم.
 خواسته‌تان در حال حاضر چیست؟
ما قربانیان تجاوز را درك كنید. نگاه بد به ما باعث می‌شود به سمت سكوت و انزوا برویم. در دادگاه‌ها از مشاور استفاده شود تا بتوانیم مسیر را درست برویم. از قوه قضاییه هم می‌خواهم به این‌گونه پرونده‌ها سریع‌تر رسیدگی كند. طولانی شدن روند رسیدگی، قربانیان را خسته می‌كند. ما از نظر روانی شكننده و خسته هستیم.