پرواز با «طوطی فلوبر»
حسام آبنوس دبیر قفسه کتاب
هرکدام از ما در زندگی خودمان احتمالا با چیزی به اسم مستند سر و کار داشتهایم. حالا ممکن است این مستندی که حرفش را زدم خیلی به گونههایی مثل فیلم و کتاب ربط نداشته باشد و تصوری هم دربارهاش نداشته باشیم؛ برای مثال شاید در یک دعوای حقوقی این عبارت برایمان مطرح بوده که باید مستندات پرونده را تکمیل میکردیم یا اینکه لازم بوده بعد از اجرای یک پروژه مستندات انجام کار را به کارفرما ارائه میکردیم. اما آن چیزی که برایمان مساله است همین «عبارت» مستند است، البته حتما در طول زندگی با آثار مستند در قالبهای فیلم و کتاب نیز روبهرو بودهایم و چندان هم بیاطلاع نیستیم. زندگینامههای داستانی هم یکی از انواع ادبی محسوب میشوند که در نوع خود در دسته آثار «مستند» هم قرار میگیرند و هم نمیتوان قرارشان داد. در واقع همین عبارت «داستانی» کار را دشوار میکند برای اینکه اینگونه را بخواهیم با خیال آسوده در دسته آثار مستند قرار دهیم! ولی با این حال اهالی ادبیات داستانی خیلی به کسی که زندگینامه داستانی مینویسد لقب داستاننویس نمیدهند، بلکه او را یک مستندنگار خطاب میکنند و البته مستندنگارها نیز به چنین کسی نمیگویند مستندنگار و او را داستاننویس مینامند. در واقع مرز باریکی که میان این دو گونه ادبی قرار دارد اجازه نمیدهد اثری که با عنوان «زندگینامه داستانی» نوشته شده بهطور کامل یکطرف خط قرار بگیرد در حالی که به عقیده من مستندداستانی چیزی بالاتر از داستان و اثر مستندنگاری صرف است؛ زیرا نویسنده برای خلق آن هم باید پایبند به اطلاعات تاریخی (بخوانید مستندات) موجود باشد و هم باید خلأهای تاریخ را با تخیل داستانی پر کند تا هم باورپذیر و جذاب باشد و هم لطمهای به اصل حقیقت تاریخی نخورد. دشواری نوشتن چنین آثاری آنجاست که نویسنده آنها گاهی نمیتواند این دو بال را با هم حرکت دهد و یکی بر دیگری غلبه میکند و دیگری لطمه میخورد و پروازی رخ نمیدهد.
جولین بارنز، نویسندهای که احتمالا اغلب با «درک یک پایان» او را میشناسند؛ چون این کتابش در بازار ایران جزو پرفروشترینها بوده، اثری دارد که در همین دسته «زندگینامه داستانی» قرار میگیرد. «طوطی فلوبر» عنوان کتاب این نویسنده بریتانیایی است که در آن تلاش کرده روایتی داستانی مبتنی بر مستندات از زندگی گوستاو فلوبر ارائه کند، که «مادام بوواری» مشهورترین اثرش است. او در این کتاب تلاش میکند با محوریت داستانها و آثار این نویسنده قرن نوزدهم فرانسوی روایتی مستند بسازد تا پرده از روی چهره او بردارد. تلاش بارنز در این کتاب هر خوانندهای را شگفتزده خواهد کرد. او با روایتش تصویری مستند میسازد و هر خوانندهای را ترغیب میکند اگر پا به عالم فلوبر نگذاشته در آن قدم بگذارد. قدرت بارنز در گرهزدن امر مستند با تخیل بهقدری زیاد است که گاهی این مرز باریک قابل تشخیص نیست، ولی نویسنده نشانههایی در متن میگذارد که خواننده متوجه تمایز این دو از هم میشود.
جولین بارنز، نویسندهای که احتمالا اغلب با «درک یک پایان» او را میشناسند؛ چون این کتابش در بازار ایران جزو پرفروشترینها بوده، اثری دارد که در همین دسته «زندگینامه داستانی» قرار میگیرد. «طوطی فلوبر» عنوان کتاب این نویسنده بریتانیایی است که در آن تلاش کرده روایتی داستانی مبتنی بر مستندات از زندگی گوستاو فلوبر ارائه کند، که «مادام بوواری» مشهورترین اثرش است. او در این کتاب تلاش میکند با محوریت داستانها و آثار این نویسنده قرن نوزدهم فرانسوی روایتی مستند بسازد تا پرده از روی چهره او بردارد. تلاش بارنز در این کتاب هر خوانندهای را شگفتزده خواهد کرد. او با روایتش تصویری مستند میسازد و هر خوانندهای را ترغیب میکند اگر پا به عالم فلوبر نگذاشته در آن قدم بگذارد. قدرت بارنز در گرهزدن امر مستند با تخیل بهقدری زیاد است که گاهی این مرز باریک قابل تشخیص نیست، ولی نویسنده نشانههایی در متن میگذارد که خواننده متوجه تمایز این دو از هم میشود.