خاطرهبازی با سرود «ا... ا...» روایت گیلکی در دستگاه دشتی از انقلاب
در روز تشییع و خاکسپاری زندهیاد علی انصاریان، ویدئویی از حضور رضا رویگری، بازیگر پیشکسوت منتشر شد که خودش را برای حضور در مراسم به بهشتزهرا رسانده بود. حالش خوب نبود و خمیده بود. از یاد نبردهایم که او خواننده سرود ماندگار «ا...اکبر» یا «ا... ا...» به آهنگسازی فریدون خشنود بوده است؛ سرودی که اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن 57 زمانی که نه فضای مجازی در کار نبود و نه هر شبکه اینترنتی دیگر، شد گل سرسبد آهنگهای انقلابی آن دوران؛ سرودی حماسی که با صدای ویژه رضا رویگری و ملودی فریدون خشنود شمایل متفاوتی از حماسه و موسیقی را به مخاطبان ارائه داد و توانست تبدیل به یکی از شناسنامههای اصلی موسیقی انقلاب برای مخاطبانی شود که قطعا خاطرات فراوانی از بهمن ۵۷ دارند؛ خاطراتی که هر سال بیشتر از سال قبلش میان ذهن شنیداری مردم رسوب کرد و در گوششان منزل کرد و درنهایت بهجایی رسید که بچههای دهه ۶۰ با این سرود و بسیاری از نغمههای اینچنینی زندگی فرهنگیمان را سپری کردیم. خبرگزاری مهر، طی گزارشی به روند تولید این سرود پرداخته و از زبان فریدون خشنود نوشته است: «بعد از تولید قطعاتی چون «ا... ا...» که مورد استقبال مردم قرار گرفت من دیگر خود را متعلق به خودم نمیدانم و ایجاد چنین استقبال پرشوری را مرهون وظیفهای میدانم که در روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی داشتم. وقتی میدیدم مردم کشورم با شنیدن این قطعه از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی اشک میریزند، همین برایم بهترین اجر بود که با هیچ قدردانی و تجلیلی قابل مقایسه نیست. درآمد این اثر در فضای دشتی است. این آهنگ یا سرود بخشی نیز دارد که از مصرع «از اشک یتیمانت از خون شهیدانت» شروع میشود و به لحاظ موسیقی میتوان آن را گیلکی دانست که این بخش نیز باز درآمد دشتی است. قسمت ا... ا... آهنگ نیز پرده ترکی است که در ماهور است و بازهم به دشتی بازمیگردد. در میان اثر نیز از پرده شور استفاده کردهایم و بهطور کلی میتوان گفت برای ساخت آهنگ «ا... اکبر» یا همان «ا... ا...» از فضای مقامی و چندین دستگاه زیبای ایرانی بهره بردهایم. آهنگ «ا... ا...» ریشهای کاملا ایرانی دارد و متعلق به خودمان بوده و همین موضوع یکی از دلایل ماندگاری آن است.
تولد در پاساژ
این آهنگساز درباره نحوه انتخاب رضا رویگری بهعنوان خواننده اثر هم گفته: رضا رویگری را در سالهای پیش از انقلاب میشناختم و طی فعالیتهایم، او اغلب در استودیو کنارم حاضر میشد. زمانی که از او برای همکاری دعوت کردم، تعجب کرد و گفت ساخت آهنگ الان؟ و در شرایط فعلی؟ و من هم به او گفتم که کار در این شرایط یک ریسک است. زیرا در آن مقطع زمانی کسی آنچنان رضا رویگری را نمیشناخت اما ما برای اتفاقات و مراحل بعدی شهامتهای بسیار بهخرج دادیم. رضا به خانه آمد و زمانی که میخواند اشک در چشمانش جمع میشد. بالاخره تمرین کردیم و تصمیم گرفتیم آهنگ را به مرحله ضبط و انتشار برسانیم اما نمیدانستیم چه کنیم؛ زیرا نه نوازندهای وجود داشت و نه گروه کری داشتیم. رحیم شبخیز که استودیو داشت بسیار از موضوع استقبال کرد و برای همکاری با ما تمایل نشان داد و از ما برای حضور در استودیویش دعوت کرد. اما گفت نمیتوانیم قطعه را روز ضبط کنیم. آن استودیو داخل یک پاساژ بود و برای ورود به آن باید چند پلهای پایین میرفتیم و هنوز وجود دارد. آقای شبخیز گفت، قطعه را میتوانیم شبهنگام، زمانی که در پاساژ بسته میشود، ضبط کنیم و ما نیز پذیرفتیم.