جا مانده از پسر
این رمان درباره زندگی مردی بهنام سالار است که نابود شده و بناست دوباره ساخته شود. سالار از خانواده و اطرافیان خود بریده و در ابتدای داستان، با آدمهایی که اصلا آنها را نمیشناسد درگیر شده و زدوخورد دارد. او روی پل باقرآباد با اینافراد درگیر میشود و نمیداند چرا به سمت تهران حرکت کردهاند یا چرا عصبانیاند؟ سالار پاسخ چنین سؤالاتی را نمیداند اما میداند فقط قرار است به ضرب و زور قمه و سلاح سرد، مردم
رویپل را برگرداند تا کسی به تهران نرود! داستان این رمان در سال ۱۳۴۲ جریان دارد؛ سالی که حوادث تاریخی مهمی در آن رخ داده و زندگی شخصیتهای داستانی سالار را هم تحتالشعاع
قرار داده است.