نسخه Pdf

وسوسه در کوهستان

سلفی با چوبه دار

وسوسه در کوهستان

در این ستون زندگی قاتلان و جنایتکاران معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه‌دار نداشتند، به نوعی از زبان خود و بر اساس اعترافات‌شان در دادسرا و دادگاه
مرور می‌شود. این هفته سراغ پسر جوانی رفتیم که با همدستی سه نفر دیگر زن کوهنوردی را در کوه‌های فریمان اسیر وسوسه شیطانی خود کردند.

یک وسوسه زندگی من و سه دوستم را سیاه کرد. کاش آن روز در کوه نبودیم. کاش زن و مرد کوهنورد به کوه نمی‌آمدند. کاش اسیر وسوسه دوستانم نمی‌شدم و آنجا را ترک می‌کردم و کاش‌های زیاد دیگری که در مدت شش ماه ذهنم را
درگیر کرده بود. ماجرا به یک روز پاییزی برمی‌گردد. روزی که من و سه نفر از دوستانم برای تفریح به ارتفاعات فریمان رفته بودیم. در آنجا با دیدن زن و مرد کوهنوردی انگار شیطان در جلدمان رفت. وسوسه شدیم تا زن جوان را آزار و اذیت کنیم. به سمت‌شان رفته و با تهدید دست و پای مرد جوان را بستیم و در مقابل چشمان او همسرش را مورد تعرض قرار دادیم. بعد هم آنها را تهدید کردیم اگر شکایت کنند اتفاقات تلخی برایشان رقم خواهد خورد.
آنها را در همان حال رها کرده و گریختیم. فکر می‌کردیم شکایت نمی‌کنند اما آنها یکراست سراغ پلیس رفتند و خیلی زود هویت ما مشخص شد و دستگیرمان کردند. این ماجرا در شهر پیچیده بود و خیلی زود دادگاه‌مان برگزار شد. با انکارهای خود سعی کردیم از مجازات فرار کنیم اما فایده‌ای نداشت و وقتی حکم دادگاه به دست‌مان رسید شوکه شدیم. هر چهار نفرمان به اعدام محکوم شده بودیم. تنها راهی که پیش رویمان بود، اعتراض به رای بود که همین کار را کردیم اما قضات دیوان عالی کشور اعتراض ما را رد کرده و حکم تایید شد.
در آخرین روزهای سال 99 ما را به سوئیت برده و سحرگاه پای چوبه‌دار رفتیم و با اجرای حکم دادگاه، پرونده زندگی ما برای همیشه بسته شد.