اشتباه نوبرانه از دیدگاه زبان‌شناسی

مرتضی درخشان از بیخ با فرهنگ نوبرانه مخالف است

اشتباه نوبرانه از دیدگاه زبان‌شناسی

انگار نوبرش را آورده‌است! خود همین جمله برای این‌که بدانیم نوبرانه خیلی چیز بی‌خودی است، کافی به نظر می‌رسد اما بدون شک در بینش خوانندگان محترم روزنامه، افرادی حضور دارند که این جمله را به عنوان نقطه‌قوت نوبرانه برداشت می‌کنند.
مثلا این افراد می‌گویند ببین نوبر چقدر خوب است که هرکسی چیزی را گران عرضه می‌کند انگار آن چیز خوب را که نوبر بوده آورده‌است، در صورتی که اصلا این طور نیست.
زبان‌شناسان می‌گویند نوبر یک اسم خاص است، یعنی اسم یک نفر است و اینجا صفت نیست که بگوییم صفت خوبی است یا بد! و جالب این‌که تاریخ‌دانان هم معتقدند نوبر نام یک سردار ایرانی بوده که در هر جنگی حضور داشته سپاه ایرانیان در آن جنگ به پیروزی می‌رسیده و اگر احیانا در گروهی عضو باشید که آن زبان‌شناسان و این تاریخ‌دانان در آن حضور داشته‌باشند قطع به یقین به این نتیجه می‌رسید که این جمله مربوط به حمله ایران به یونان بوده که در غیاب نوبر رخ داده و یونانی‌ها می‌گفتند انگار ایرانی‌ها نوبرشان را آورده‌اند که می‌خواهند به ما حمله کنند.
اگر خون آریایی در رگ‌هایتان است باید این دلیل را پسندیده باشید، اما از چهره‌های شما پیداست خون آریایی کیفیت گذشته را ندارد و نیاز به دلایل بیشتری دارید.
اجازه بدهید از نگاه اقتصادی به این مساله نگاه کنیم، چغاله‌بادام کی به بازار می‌آید؟ اصلا کجای دنیا گفته‌اند چغاله‌بادام درست در روز فلان و ساعت فلان به بازار بیاید که شما چیزی را که از آن روز زودتر برسد، نوبرانه می‌خوانید؟
خب هر چیزی هر وقتی به بازار بیاید اولش نوبر است بعد می‌شود معمولی! خب حالا آن چیز نوبر را چرا باید گران خرید؟! مگر مسابقات اتومبیلرانی است که هر کسی زودتر رسید برنده می‌شود؟! خب زودتر رسیده که رسیده! چه بهتر بود که اجازه می‌داد بقیه هم می‌آمدند و همه با هم می‌رسیدند تا این مسخره‌بازی‌ها پیش نیاید!
اصلا تصور کنید یک نفر تمام چغاله‌بادام‌های ایران را بخرد و ببرد و توی یک سردخانه با محیطی مناسب انبار کند و زمستان به بازار بفرستد، نوزدهم آذرماه هم بخشی از آن را بریزد کف بازار که بفرمایید نوبرانه! این می‌شود نوبرانه؟! سیاه زمستان چغاله‌بادام؟! ما هیچ؛ خودتان کنار خیابان به جای چرخ لبو چغاله‌بادام ببینید ناراحت نمی‌شوید؟!
این کار اصلا صلاح نیست، اما سود خوبی دارد! البته اینها را من می‌گویم ولی اگر یک نفر اول دی ماه سر چهارراه خانه‌تان بساط کرد یقه ما را نگیرید، این یک مثال ساده بود که البته به نظر می‌رسد باز هم قانع نشدید. بیایید یک مقدار ماجرا را اخلاقی کنیم شاید قبول کردید.
هوس کار خوبی است؟! اگر خوب بود چرا آن خواننده می‌گفت بازم توی هوسباز می‌ری با یک اشاره؟! لابد کار خوبی نیست که به عنوان یک صفت منفی در اینجا به کار برده‌شده! حالا شما فکر کنید در خیابان راه می‌روید، در مقابل مغازه میوه‌فروشی ردیف گوجه‌سبزها را می‌بینید که با انواع و اقسام چراغ‌های خیاری، مدادی، هزار، کم مصرف و اس‌ام‌دی نورپردازی شده‌است و یک گونی خیس نیمی از آن را زیر خود پنهان کرده و در حالی که صاحب مغازه دارد با یک بطری آب‌معدنی که احتمالا چند سوراخ روی درش دارد، نیم دیگر آنها را آب‌پاشی می‌کند تا برق بزنند، بعد درست در لحظه‌ای که شما از مقابل مغازه عبور می‌کنید روی یکی از آنها نمک می‌زند و گاز می‌زند و ناگهان یک صدای خرچ استخوان خردکن توی گوشتان می‌پیچد و آن مغازه دار برای آن‌که به شما توضیح بدهد چقدر ترش است وقتی که برمی‌گردید، چشم‌هایش را باریک می‌کند، پیشانی‌اش را چروک می‌اندازد و کله‌اش را به این طرف و آن طرف می‌چرخاند و از میان لب‌های غنچه شده فوت می‌کند که اوفففف چه ترشه... به نظرم مثال خوبی نبود. تا یک لیتر و نیم آب از لب و لوچه خودمان راه نیفتاده اجازه بدهید همین‌جا بحث هوس را رها کنیم و از این بخش
عبور کنیم.
زاویه بهتر برای بررسی این مساله یک خط مستقیم است که از دندان به جیب می‌رسد و از آنجا مسیر خودش را کج می‌کند و روی جگر می‌ایستد، ما هوس می‌کنیم چغاله‌بادام‌های ترد و نوبرانه را با نمک تست کنیم و دندان‌هایمان شروع می‌کنند به برخورد به یکدیگر! آن وقت بدون دخالت مغز این دندان‌ها به جیب فرمان می‌دهند هرچی داری بریز بیرون و جیب مستقیما دندان‌ها را به جگر ارجاع می‌دهد که دندان روی جگر بگذار تا نوبرانه عبور کند و اصل جنس که به بازار رسید مثل بقیه از آن استفاده کن!
طبیعتا یک ماه دیرتر خوردن آن ترش و شیرین لعنتی که دمار از روزگار آدمی در می‌آورد تاثیری روی آدم نمی‌گذارد. به نظر می‌رسد برای این کار بهتر است یک نقشه از تمام نوبرانه فروشی‌های تهران تهیه کنید و مانند نقشه میدان مین از مسیری عبور کنید که به هیچ کدام از آنها برخورد نداشته‌باشید. به این ترتیب اگر خانواده هم همراه شماست در امان خواهیدبود.
به هرحال نوبرانه خوردن خیلی کار خوبی نیست، آن میوه‌هایی که در خیابان می‌بینید کلی چشم رویشان افتاده که با توجه به شرایط اقتصادی حال حاضر مردم این نگاه‌ها به حسرت آلوده است، جیب خودتان است ها، ولی آن هم نگاه خودشان است.
کاش می‌شد در مورد نوبرانه هم مثل ساندویچ‌های زنگ تفریح مدارس برخورد کرد که هر کس می‌خرید حمله می‌کردیم و ساندویچش را در چشم بر هم زدنی می‌خوردیم و بعد روابط به چشم بر هم زدنی به حالت عادی بر می‌گشت! این‌طوری هرکس می‌خواهد نوبرانه بخرد حساب کار
دستش خواهدبود.