چشمهای خانه
پیرمرد مجبور شده بود دیگر از آن خانه 40سالهاش دل بکند. شاید هم قرار نبود دل بکند. شاید دلش در همان خانه 40ساله میماند و خودش جسمش را برمیداشت و با زن و بچه میرفت آبادیشان در اطراف مشهد. 40سال پیش خودش این زمین را با قرض و رو زدن به اینوآن و جمعوجور کردن دسترنج جوانیاش خریده بود و خودش شروع کرده بود به خشت روی خشت گذاشتن و ساختن. پا بهپای معمار و بنا آجر انداخته بود و کارکرده بود تا سقفی برای زن و بچه تازه به دنیا آمدهاش بسازد اما حالا که برای همان بچه و نوه تازه به دنیا آمدهاش مجبور بود دوباره برگردد مشهد انگار یکتکه از روحش را میخواستند از او جدا کنند. حاضر نشده بود خانه را بفروشد. رضایت داده بود اینیکی دو سالی که باید بروند، خانه را بدهند اجاره اما پای امضای اجارهنامه همدست و دلش میلرزید. مرد مشاور املاک که بعد از رفتن مستأجر دلیل اینهمه بیتابی و دلدل کردن را پرسیده بود، جواب شنیده بود که: «خیلی ترسناک و غمانگیزه. فکر کن دو سال چندتا آدم غریبه از در خونهت برن و بیان...» برای آخرین بار وقتی از در دفتر مشاور املاک بیرون آمد با حسرت به در خانهاش نگاه کرد و رفت.
ورودی خانه حیثیت هر خانهای است. این را قدیمیها بیشتر میفهمند. این را پیرمردی که با خودش فکر میکند و غصهاش گرفته که آدمهای غریبه قرار است از در خانهاش بروند و بیایند بهتر میفهمد. قدیمها درها و ورودی خانهها برای خودشان برو و بیا و احترامی داشتند. از چند جور امکانات مختلف که مثل آپشن ماشینهای روز دنیا هرکسی چیزی به آن اضافه میکرد بگیر تا طرح و نقشهایی که روی آنها درمیآوردند و هر کوچه برای خودش نمایشگاهی بود از آثار هنری کندهشده روی چوب. کلونهایی در زمان خودشان ابزارهای پیشرفتهای برای قفلکردن بودند و کوبههای فلزی که علاوه بر هنر نقش و نگارهای رویشان، ازلحاظ نوع صدا باهم متفاوت بودند. معمولا دو کوبه روی دو لنگه درهای قدیمی بود. یکی مخصوص خانمها و یکی آقایان. فرقشان هم در زیروبم بودن صدایشان بود که مشخص میکرد کسی که پشت در ایستاده، خانم است یا آقا.
حالا اما همهچیز فرق کرده. دیگر مردم درهای ورودی ساختمانشان را آماده میخرند و در هیاهوی نقش و طرحهای معماری جدید آنقدر چیزهای دیگر در نمای ساختمان هست که چشم آدم را بگیرد که دیگر شکل و شمایل در خانه به چشم نمیآید. حالا کوبههای طرحدار جایشان را زنگهای تصویری با چند ردیف دکمه دادهاند که همه دکمهها هم یک صدا میدهند.
هنوز درهای خانههای قدیمی که روزی محل گذر انسانهایی بودهاند که خیلیهاشان الان فقط یادشان در این دنیا مانده، چشمهای بازی هستند که میشود با نگاه به اعماق آنها به فرهنگ و سبک زندگی گذشتگان رسید. عکاس تسنیم در مجموعه عکسی، درهای خانههای قدیمی را قاب گرفته تا برای همیشه در حافظه مردم بماند و هیچ بیل مکانیکیای نتواند آنها را از حافظه شهر پاک کند.