روایتهای چندگانه از یک درگذشت
دیروز یک عکس و یک ویدئو از آهنینجان در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد؛ تصاویری که او را در وضعی نامطلوب با لباس بیمارستان، ظاهرا رهاشده در خیابان نشان میداد. صفحه اینستاگرامی مسجدی در اهواز تصاویر را 25روز پیش منتشر کرده و مدعی شده بود آهنینجان را از بیمارستان اخراج و در محله قدیمی و جلوی خانه قبلیاش رها کردهاند. 25روز طول کشید تا این ویدئو، پس از مرگ آقای شاعر دستبهدست شود. آنقدر دستبهدست شود که برسد به رسانههای آن سوی آب. شبکه ایراناینترنشنال گزارشی تهیه کرد و سرخوشانه، شاعر را وجهالمنازعه خود با نظام جمهوری اسلامی قرار داد. در این گزارش نیز مانند اغلب مواضع کاربران شبکههای اجتماعی، به نهادهای رسمی انتقاد شده بود که چرا حواسشان به شاعر نبوده است و شاعر چرا باید چنین مظلومانه گوشه خیابان رها شود.
اما روایت، آنگونه که صفحه آن مسجد نوشته بود، نبود. قاسم آهنینجان، خسته از روند درمان خواسته بود او را ترخیص کنند. چون همراهی نداشت [او هیچگاه ازدواج نکرد و همسرو فرزندی نداشت] ترخیص نمیشد تا اینکه او با آشنایی تماس میگیرد و بیمارستان رضایت به ترخیص میدهد [البته که کاش با آن وضع اجازه ترخیص نمیدادند]. شاعر، با هوش و حواسی درگیر آرامبخشهای بیمارستان به جای خانه جدیدش، سر از خانه سابق درمیآورد و آن ویدئو و عکسها ثبت میشود. حتما قصوری در کار بوده، اما روایت آنطور که حالا میگویند و مینویسند نیست. قاسم آهنینجان، از ماهها پیش که متوجه بروز سرطان شد، تحت حمایت نهادهای رسمی مختلف قرار گرفت. همه روند درمان او تحت نظر پزشکان و ذیل نظارت آن نهادها انجام میشد. البته که هیچ منتی نباید در کار باشد و دولت در این باره وظیفهاش را انجام دادهاست. اما حالا قلب روایت و واقعیت نیز به دور از انصاف است. حتی چندی پیش که خانه آقای شاعر در سیل تخریب شد، [چنانکه در همین صفحه، گفتوگوی ما با شاعر را در آن رابطه مرور میکنید]، نهادهای مسؤول با کمک خیران، او را در محل اداره فرهنگ و ارشاد اهواز اسکان دادند و سپس نیز خانهای برای او تهیه شد. آهنینجان شاعری بود که حقوقش را مطالبه کرد و گرفت. با همه انتقادهایی که به مسؤولان فرهنگی بابت کاستیهای مرتبط با هنرمندان میتوان وارد کرد، در رابطه با آهنینجان باید گفت آنها به وظایف خود حتیالمقدور عمل کردند. این را اطرافیان آقای شاعر خوب میدانند. او خود تصمیم گرفته بود زیر تیغ جراحی نرود و خود را به آزمونی که درصد خطایش مشخص نیست، نسپارد. میخواست باقی عمر را بدون آسیبها و عوارض جراحی و شیمیدرمانی و... سپری کند. این، تصمیمی شخصی بود و باید به آن احترام گذاشت. یادش گرامی!